خاطرهای از شهید «رمضان حمزهای»
برادر شهید تعریف میکند: «وقتی که شهید شد اهالی محل نمیدانستند کدام فرزند پدرم به شهادت رسیده است، کسی را اذیت نکرد و در مظلومیت شهید شد.»
کد خبر: ۵۶۱۱۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۹
خاطرهای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
دائی شهید تعریف میکند: «خیلی افتاده، فروتن و خاکی بود، به همه احترام میگذاشت، برای حل مشکلات دیگران پیشدستی میکرد، به راستی معلم اخلاق بود.»
کد خبر: ۵۶۱۰۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸
خاطرهای از شهید «خلیل تختینژاد»
مادر شهید تعریف میکند: «روزها به سختی سپری میشد و چشممان به تلفن بود تا شاید خلیل تماس بگیرد. خبری در تلویزیون نگرانیمان را چند برابر کرد...»
کد خبر: ۵۶۱۰۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۷
خاطرهای از شهید «زندهنوش ناظری»
پدر شهید تعریف میکند: «شهید در حال نماز خواندن بود که خمپارهای درون سنگر میافتد و تمام کسانی که در سنگر بودند... »
کد خبر: ۵۶۰۷۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۱
برگرفته از خاطرات مادر شهید پرویز(امیر) فرخ زاده؛
مادر شهید پرویز (امیر) فرخ زاده روایت میکند:من هرگز شهادت پسرم را باور نداشتم. ۱۱ سال تمام به دنبالش گشتیم چند سال بعد از شهادت پسرم در اربعین حسینی، در مجلس روضهای نشسته بودم و متوسل به حضرت زینب (س) شدم و گفتم: «نشانی از پسرم برایم بفرست...» ادامه این خاطره را بخوانید.
کد خبر: ۵۶۰۷۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰
خاطرهای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
پدر شهید تعریف میکند: «دوست داشت هر چه زودتر لباس تعزیه بپوشد و شبیهخوان حضرت سکینه(س) شود. هشت سال بیشتر از سنش نگذشته بود که به آرزویش رسید و نوحهخوان شد...»
کد خبر: ۵۶۰۷۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰
خاطرهای از شهید «محمد ایرانمنش»
فرزند شهید تعریف میکند: «او مرد دریا بود، دستهایش آرامش و طوفان دریا را بارها لمس کرده بود. وقتی از صید برمیگشت شکر نعمت را به جا میآورد و... »
کد خبر: ۵۶۰۶۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۹
خاطرهای از شهید «محبعلی ضرباستجابی»
همسر شهید تعریف میکند: شهید همیشه میگفت «سختیهای دنیا نباید ما را از یاد خدا دور کند، باید همیشه قوی و محکم و با یاد خدا از کنار مشکلات بگذریم.»
کد خبر: ۵۶۰۵۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸
خاطرهای از شهید «حسن زمانی»
همسر شهید تعریف میکند: برایش پیغام فرستادم که عروسی برادرم است و تو باید حضور داشته باشی، او گفت «اگر ما یکی یکی جنگ را رها کنیم پس چه کسی در جبهه میماند و ...»
کد خبر: ۵۶۰۴۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۵
خاطرهای از شهید «خلیل تختینژاد»
دوست و همرزم شهید تعریف میکند: «هر ساعتی از شبانه روز بیدار میشدم خلیل مشغول کار و چک کردن نیروهایش بود. به دلیل حضور نیروهای داعش در منطقه، کار چک و خنثی کردن تلههای جادهای دشمن باید به صورت مرتب انجام میشد...»
کد خبر: ۵۶۰۳۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۲
خاطرهای از شهید «عبدالله جلالی»
مادر شهید تعریف میکند: «شهید به آشنایان و فامیل که به دیدنش میآمدند میگفت«اگر هم شما نمیتوانید به جبهه بیایید و در جنگ با دشمن شرکت کنید، سنگر شما مسجد است، مسجدها را خالی نگذارید.»»
کد خبر: ۵۶۰۲۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۱
خاطرهای از شهید «محمد رونما جغین»
برادر شهید تعریف میکند: برادرم آمد پیش من و گفت: «برادر میخواهم به جبهه بروم، تو مواظب مادر باش، اگر من شهید شوم افتخارش برای همه است و اگر...»
کد خبر: ۵۶۰۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۸
خاطرهای از شهید «حسن قاسمینژاد رایینی»
همسر شهید تعریف میکند: «سال قبل از شهادتش زمان سال تحویل، خیلی به من اصرار کرد که سال تحویل امسال را در بهشت زهرا بر سر قبر برادر شهیدش عوض باشیم. اولش من مخالفت کردم تا اینکه...»
کد خبر: ۵۶۰۱۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۷
خاطرهای از شهید «محمد عوضزاده»
مادر شهید تعریف میکند: «هر ماه محفل انس با قرآن برگزار میکرد و هفتهای یک بار جلسه کلاس قرآن میگذاشت و به همه تاکید میکرد زندگیتان را قرآنی کنید...»
کد خبر: ۵۶۰۰۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۷
خاطرهای از شهید «جمشید کمالپور»
همسر شهید تعریف میکند: «دلم همیشه شورش را میزد، هر وقت از خانه بیرون میرفت تا وقتی که برمیگشت دلم هزار راه میرفت، انگار دلشوره و اضطراب جزئی از من شده بود...»
کد خبر: ۵۶۰۰۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۶
خاطرهای از شهید «غلام خانکنژاد»
پسر عمه شهید تعریف میکند: «شهید مداح اهل بیت بود، در مراسمات حضور فعالی داشت و مداحی میکرد. صدای شیرین و دلنشینی داشت و...»
کد خبر: ۵۶۰۰۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۶
خاطرهای از شهید «هدایتالله حاجیزاده رودخانه»
مادر شهید تعریف میکند: «شهید گفت«مادر دعا کن که نه مجروح و نه اسیر شوم، فقط دعا کن شهید شوم.»»
کد خبر: ۵۵۹۹۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
خاطرهای از شهید «مراد خانهرز»
همسر شهید تعریف میکند: زمانی که میخواست به ماموریت برود به من نگاه کرد و گفت: «بعد از اینکه تو زایمان کردی من به جبهه میروم و در برابر دشمن ایستادگی میکنم.»
کد خبر: ۵۵۹۸۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
خاطرهای از شهید «محمد ملاح کنگی»
همسر شهید تعریف میکند: «گفتم «رضا، رضا» از دیدن ما در آنجا تعجب کرد و من فوراً از او پرسیدم «محمد کجاست؟» رضا گفت «شما اینجا در منطقه چه کار میکنید؟ منطقه جنگی است نباید میآمدی»»
کد خبر: ۵۵۹۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
خاطرهای از شهید «منصور حیدراصل»
فرزند شهید تعریف میکند: «مادرم برایم تعریف میکرد که در خواب، پدرم را ملاقات میکند و پدرم به مادرم گفته بود «من در طول مراسم با شما خواهم بود و از همه چیز باخبرم و حتی به شما در پذیرایی مراسم کمک میکنم...»»
کد خبر: ۵۵۹۷۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۸