نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره ای از شهید
خاطره‌‌ای از شهید «غلام ترکی‌زاده»
مادر شهید تعریف می‌کند: «در یکی از شب‌ها خواب دیدم که همان بانوی قد خمیده و همان دخترها پیش من آمدند و گفتند مادرجان ناراحت نباش و من در جواب گفتم ناراحت نیستم بلکه افتخار می‌کنم که غلام من برای خدا برود.»
کد خبر: ۵۵۹۴۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۲

خاطره‌‌ای از شهید «حسن رستمی»
پسر عمه و همرزم شهید تعریف می‌کند: «شهید جزء افرادی بود که همیشه در جبهه برای هر کاری داوطلب می‌شد و خودم شاهد بودم که هر وقت فرمانده دستور می‌داد که چه کسی حاضر است برای گشت شناسایی یا کانال زدن برود، شهید همیشه پیش قدم می‌شد و ...»
کد خبر: ۵۵۹۴۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۱

خاطره‌‌ای از شهید «اسحاق ذاکری»
همسر شهید تعریف می‌کند: «جنازه شهید پیدا نشد و این بیشتر ناراحتم می‌کند ولی وقتی یاد بی‌نشانی و خاموشی قبر بی‌بی دو عالم می‌افتم، قلبم آرام می‌گیرد...»
کد خبر: ۵۵۹۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۰

خاطره‌‌ای از شهید «محمد حسین‌زاده»
همسر شهید تعریف می‌کند: «عاشق شهادت بود و همیشه می‌گفت «دلم می‌خواهد شهید شوم»، من حرف‌هایش را جدی نمی‌گرفتم و ...»
کد خبر: ۵۵۹۳۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۰

خاطره‌‌ای از شهید «کرامت آسوری رودخانه‌بر»
پدر شهید تعریف می‌کند: «او با تمام سن و سال کمی که داشت جلوی ظلم و زور می‌ایستاد و به هیچ کس اجازه زورگویی نمی‌داد ...»
کد خبر: ۵۵۹۲۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۶

خاطره‌‌ای از شهید «کرامت آسوری رودخانه‌بر»
برادر شهید تعریف می‌کند: «همرزم شهید گفت «همگی از خاطرات جبهه برای هم تعریف می‌کردیم که در این میان گویی برای او روشن شده بود که شهید می‌شود ...»»
کد خبر: ۵۵۹۲۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۵

خاطره‌‌ای از شهید «حسین صادقی بهمنی»
همسر شهید تعریف می‌کند: «با من و فرزندانش در شب شام غریبان که برای اجرای مراسم ویژه این شب می‌رفتیم که در نزدیکی سه راه دلگشا ناگهان دیدم از زمین و آسمان گلوله می‌بارد ...»
کد خبر: ۵۵۹۱۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۴

خاطره‌‌ای از شهید «حاجعلی غلام‌حسینی»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «مبتلا به مشکل حنجره بود و به مدت چندین ماه نمی‌توانست با کسی ارتباط برقرار کند و دکتر در بهبودی ایشان دچار مشکل شده بود. شهید در خواب...»
کد خبر: ۵۵۸۹۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۸

خاطره‌‌ای از شهید «رضا مرادنسب»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «هنوز گرمای پر مهرش را بر سرم حس می‌کنم، ولی قهرمان دوران کودکی من با همه قهرمانان جهان فرق می‌کرد.»
کد خبر: ۵۵۸۹۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۷

خاطره‌‌ای از شهید «سیاه دهقان‌آزاد»
پدر شهید تعریف می‌کند: «بار خود را برای تمام کردن سربازی بست و رفت. در آن جا بود که تصمیم خود را برای رفتن به جبهه، نهایی کرد و با فرستادن نامه‌ای به همسرش ما را از تصمیمش با خبر ساخت.»
کد خبر: ۵۵۸۸۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۶

خاطره‌‌ای از شهید «مازیار صابری فارغانی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «پسری دلسوز و مهربان بود. به تمام مردم محله‌مان کمک می‌کرد، بخاطر همین گاهی وقت‌ها از بس کمک‌هایش زیاد بود از سوی خانواده مورد سرزنش قرار می‌گرفت.»
کد خبر: ۵۵۸۸۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۲

خاطره‌‌ای از شهید «شهریار برومند تمبکی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «شهریار می‌گفت «ما می‌رویم تا راه کربلا را باز کنیم، خیلی از ماها باید شهید شوند تا راه کربلا باز شود، آن وقت شما می‌توانید به کربلا بروید.»»
کد خبر: ۵۵۸۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۲

خاطره‌‌ای از شهید «غلام قلندری هرمزی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «زمانی که نبودم غلام مرد خانه بود. هم بیرون از خانه کار می‌کرد و هم در خانه به مادرش کمک می‌کرد.»
کد خبر: ۵۵۸۷۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۱

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «صدا به طوری واضح بود که تمام جمع متوجه صدا می‌شدند. بار آخر بود که شهید عبدالله، مانع از فرستادن دوستانش شد و گفت «مثل اینکه امشب شب شهادت من است»»
کد خبر: ۵۵۸۶۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۳۰

خاطره‌‌ای از شهید «حسین دهقانی سیاهکی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «شهید گفت «من هم می‌خواهم به جبهه بروم و از مردم و میهنم دفاع کنم و این وظیفه شرعی هر مسلمانی است.»»
کد خبر: ۵۵۸۶۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۵

خاطره‌‌ای از شهید «شنبه عیسوی»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «در آن زمان ماشین‌ها مسافران سر راهی را سوار نمی‌کردند، پدرم مجبور شد برای نجات جان ما در وسط خیابان بخوابد و ...»
کد خبر: ۵۵۸۶۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۵

خاطره‌‌ای از شهید «غلامشاه شادابی‌پور»
پدر شهید تعریف می‌کند: «وقتی دیدند او انسان متدین و خوبی است او را به عنوان معاون پایگاه بندر منصوب کردند. یادم هست که همیشه تاکید می‌کرد که ما باید با قاچاقچیان مبارزه کنیم.»
کد خبر: ۵۵۸۵۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۴

خاطره‌‌ای از شهید «علی تاجیک»
پدر شهید تعریف می‌کند: «شهید به کسانی که نیاز به امر به معروف و نهی از منکر داشتند، به طوری که آن‌ها ناراحت نشوند، به آرامی و ...»
کد خبر: ۵۵۸۵۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۴

خاطره‌‌ای از شهید «غلام نجفی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «وقتی بیدار شدم صدای پای او را از پشت پنجره می‌شنیدم که می‌رفت. از پنجره نگاه کردم ولی کسی را ندیدم. وقتی که به خودم آمدم فهمیدم که هیچ احساس ناراحتی و دردی در گلویم ندارم و انگار مریض نیستم.»
کد خبر: ۵۵۸۵۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۳

خاطره‌‌ای از شهید «علی زیبارو»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «پدرم گفت خون ما رنگین‌تر از خون نازدانه‌های اباعبدالله(ع) نیست و ما باید بمانیم تا به دشمنان ثابت کنیم ما مدافع انقلاب و اسلام هستیم.»
کد خبر: ۵۵۸۴۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۸