شهدای آذربایجان غربی - صفحه 9

شهدای آذربایجان غربی
وصیتنامه پاسدار شهيد «نبي قاسمي»

از شهادتم خوشحال باشید

بعد از شنيدن خبر شهادتم ‌هرگز براى‌ من‌ اشك ‌نريزید و لباس ‌سياه ‌نپوشيد و متأثر نشويد بلكه ‌خوشحال ‌باشيد چرا كه ‌ما به مطلوب ‌خود رسيده‌ايم.
شهدای عمليات والفجر 8؛ سرباز ارتش

لبیک به ندای امام/ زندگی شهيد «فريدون عزتي»

از عوامل موثري كه شهيد گرامي را علاقمند می کرد كه در جبهه هاي جنگ حضور يابد، لبيك گفتن بر نداي امام راحل و حضور در جبهه را يك تكليف شرعي مي دانست.
زندگی پاسدار وظیفه، شهيد «ميرهاشم خراساني»

عشق، جنگ با دشمن است

مي گفت :«عشق من در منطقه جنگي است. من وقتي راحت هستم كه درمقابل دشمنان دين اسلام بجنگم».
پاسدار کمیته شهيد «نبي قاسمي»

پاک باخته ای متعهد و مومن بود/ زندگینامه شهید

كميته انقلاب اسلامي از بين جوانان مومن و متعهد، پاك باختگاني را جهت دفاع و حراست از ميان اسلام و انقلاب به تپه ناصر واقع در مسير نقده - اشنويه اعزام نمود
وصیتنامه پاسدار وظیفه شهيد «محمد انصاري»

شهادت مایه سربلندی است

بعد از شهادت من شما غصه نخوريد و افتخار نماييد كه مايه سربلندى شما مي باشد و از ولايت فقيه و مقام معظم رهبرى تشكر و قدردانى نماييد.
زندگی پاسدار وظیفه شهيد والامقام «محمد انصاري یار عزیز»

وظيفه ماست از اين انقلاب و ميهن دفاع كنيم

ه خاطر عشق و علاقه اي كه به امام راحل داشت هميشه از پدرش درخواست مي كرد كه اجازه بدهد تا به جبهه برود و مي گفت: « وظيفه ماست از اين انقلاب و ميهن دفاع كنيم».
خاطرات آقاي محمد مهاجركرماني، برادرزاده شهيد اسماعيل مهاجركرماني

خنده شیرین در خوشی ها و سختی ها

در همه سختيها و خوشيهاي جبهه مي خنديد و می گفت چیزی نیست، تازه اول کار است.
بسیجی شهيد

نگاهی به زندگی شهيد «اسماعيل مهاجر كرماني»

در چهاردهم شهريور ماه سال1367 در درگيري با منافقين کوردل ضد انقلاب در جاده اشنويه مورد اصابت گلوله قرار گرفته به فيض شهادت نایل آمد.
وصیتنامه بسیجی شهيد «غلامرضا حسين نژاد»

آرزوی شهادت و پیروزی

پدر عزیزم این وصیت نامه را من برایت می نویسم در حالی که آرزوی من پیروزی و شهادت است.
زندگی پاسدار وظیفه «عبدالسلام حاجي زاده»

عشق به ميهن و ارزشهای اسلام او را عازم جبهه کرد

به خاطر عشق به ميهن و دفاع از ارزشهاي عاليه اسلام به خدمت زير پرچم عزيمت نمود و با جان و دل از اسلام و میهن دفاع نمود.
خاطرات شهید نادر جلیل زاده

واجب است مدافع اسلام و میهن باشیم

مگر بر ما واجب نیست که هر چه توان داریم در خدمت دفاع از اسلام و میهن بگذاریم. خوب مگر من این قدر ناتوان و عاجز شده ام که در خانه بنشینم.
وصیتنامه بسیجی شهید «نادر جلیل زاده»

وحدت را با تمام وجود به پا کنید

عزيزانم اگر با خدا باشيد خداى تبارك و تعالى با شماست. اين انقلاب را با خونتان حفاظت كنيد. امام را لبيك گوييد و با تمام وجود وحدت را در ميان خود به پا كنيد.
بسیجی شهید «نادر جلیل زاده»

امام را عاشقانه دوست داشت

به امام عشق مي ورزيد و تا پاي جان در خدمت نظام مقدس جمهوري اسلامي بود و قولا و عملا از ولايت فقيه و خود نظام جمهوري اسلامي پشتيباني مي كرد.
خاطرات آقای فرمان امراهی

خاطرات نابی از غیرت و شهادت فرمانده شهيد «كريم امراهي»

گفت: من هرگز اسلحه عموزاده‌هايم را زمين نمی گذارم. من بايد اسلحه آنها را بردارم و با دشمنان دين بجنگم.
خاطرات آقای خسرو قنبرپور

دلاوریهای شهید کریم امراهی به روایت همرزم

كوههاي سر به فلك كشيده سرشاخان و مناطق پيرانشهر و مهاباد و سلماس همه و همه شاهد دلاوريهاي اين فرد خدائي بودند.
خاطرات همسر شهيد خانم صاحب طاهري

روایت همسرانه سردار شهید سيد جعفر طاهري

خدمت به خلق خداوند و دفاع از ميهن اسلام و نابودي عناصر ملعون گروهک ضد انقلاب از دلايل رفتن شهيد به جبهه بود. مي گفت انشاءا... پرچم اسلام را به اوج سربلندي مي رسانيم.
سرباز ارتش

نگاهی کوتاه به زندگی سرباز شهيد «لطيف خداوردي لو»

به دنبال يك عمر تلاش و مجاهده در راه في سبيل ا... در یازدهم شهریورماه سال 1362 در منطقه حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش شربت شهادت نوشيد.
نگاهی به زندگی جوانمرد شهید «علی بیگ محمدی»

خدا و قرآن را از ياد نبريد

سفارش می کرد: «اي مردم، خدا و قرآن را از ياد نبريد. هميشه به ياد انقلاب و رهبر عزيزمان باشيد. به دختران و همسران خود بگوئيد حجاب اسلامي را رعايت كنند و چون فاطمه باشند. برادران به راه خدا برويد و براي شهيد گريه نكنيد».
خاطرات آقای عباسعلی تیمورزاده، همرزم شهید کریم امراهی

شجاعتی توصیف ناپذیر داشت

شهید امراهی در هر مسئولیتی که می یافت، خدمات بي سابقه و رشادتهاي زیادی از خود نشان می داد که بیان آنها مشكل خاطرات آقای عباسعلی تیمورزاده، همرزم شهید کریم امراهیو دور از توصیف زبانی است.
خاطرات آقای باقر نجمی، همرزم شهید کریم امراهی

پيشقدم و پيشتاز میدان نبرد بود

هر وقت مي خواست به جبهه اعزام شوند، می گفت: اين دفعه انشاءا... پيروز مي شويم يا به شهادت مي رسيم. هميشه پيشقدم و پيشتاز بود. هر وقت رزمندگان احساس ضعف مي كردند با سخنان گيرا به رزمندگان روحيه مي داد.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه