گفتگوی نوید شاهد با جانباز شیمیایی
«تیمور شهبازی» جانباز شیمیایی و رزمندهای از دیار سرپلذهاب، خاطرات ی از روزهای سخت و دلاوریهای دفاع مقدس را روایت میکند. او با یادآوری همسنگران شهید و لحظات بینظیر ایثار، به ما یادآوری میکند که روحیه مقاومت و فداکاری چگونه میتواند نسلها را تحت تأثیر قرار دهد و ارادت عمیق به آرمانهای انقلاب را زنده نگه دارد.
کد خبر: ۵۷۸۴۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰
مادر شهید «قدرتالله زرآبادیپور»:
«دو بار بر اثر اصابت ترکش در جبههها زخمی شد، اما دست از رفتن به جبهه برنمیداشت، وقتی که مجروح شد، من و پدرش هر چقدر از پسرم خواهش کردیم که دیگر به جبهه نرود، قبول نکرد، به قدرتالله گفتیم مگر مجبور هستی با این وضعیت مجروحیت به جبهه بروی، حداقل صبر کن تا وضعیت جسمیات بهتر شود بعد برو ...» آنچه میخوانید ناگفتههای مادر شهید «قدرتالله زرآبادیپور» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۸۴۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰
همرزم شهید «محمد کرکهآبادی» نقل میکند: «راهم رو ادامه بدین. هیچوقت نگذارین که اسلحهام روی زمین بمونه که با این کار دشمن شاد میشه. این را بار آخر اعزامش گفت. پدرش در سن شصت و پنج سالگی خود را برای اعزام به بسیج معرفی کرد.»
کد خبر: ۵۷۸۴۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «حسن نوشادی» میگوید: یک روز پسرم گفت بابا میخواهم به جبهه بروم، به او گفتم تو هنوز ثبتنام نکردهای، گفت ثبتنام میکنم و میروم. برای خودش پرونده تشکیل داد، با ما خداحافظی کرد و به جبهه رفت، رفت و دیگر برنگشت و همان جا به شهادت رسید. تمام شهرها را برای پیدا کردنش گشتم تا اینکه به لطف خداوند پیکرش را پیدا کردم. فقط یک بار خوابش را دیدم. آرزو دارم یک مرتبه دیگر خواب شهیدم را ببینم.
کد خبر: ۵۷۸۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر بزرگوار شهید «سیدمسعود زرآبادی» طی مصاحبهای، خواب شهادت فرزندش قبل از رسیدن خبر شهادتش را روایت میکند که شما را به تماشای قسمتی از این فیلم مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۵۷۸۴۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۹
خاطرات شفاهی آزادگان،
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با آزاده و جانباز سرافراز «باقر حیدری» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۸۳۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۹
قسمت دوم خاطرات شهید «رجبعلی گرزالدین»
برادر شهید «رجبعلی گرزالدین» نقل میکند: «هروقت یکی از دوستان یا همرزمانش به شهادت میرسید، میگفت: شهادت حق این رزمندهها و انسانهای پاکه! اونا به آرزوشون رسیدن! اما کی نوبت من میشه؟ خدا میدونه!»
کد خبر: ۵۷۸۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۹
قسمت نخست خاطرات شهید «رجبعلی گرزالدین»
مادر شهید «رجبعلی گرزالدین» نقل میکند: «گفت: خیلی دوست دارم کمکت باشم! اما بعضی جاها نمیشه. شرمندهات هستم مادر! گفتم: تو به اندازه کافی به من کمک میکنی! تو پسر مهربانی هستی! خدا توفیقت بده! رجبعلی برای هرکسی که نیاز به کمک داشت، یار و یاور خوبی بود.»
کد خبر: ۵۷۸۳۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «رضا بلوچی» میگوید: در سن 18 سالگی که وارد این صنعت شد پشتکار، راستی، صداقت، ایمان و عبادت جزئی از کارش بود. سال 1381 وارد سازمان وزارت دفاع شد و در سال 1398 حین انجام وظیفه امداد و نجات، جانش را فدای همکارانش کرد و لبیک به ندای خداوند متعال گفت.
کد خبر: ۵۷۸۲۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان آذربایجان شرقی تصاویر و اسناد به یادگار مانده از شهید «مقصود باغبانی خلجان» را برای علاقهمندان منتشر کرد.
کد خبر: ۵۷۸۲۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
قسمت سوم خاطرات شهید «میر قربان مطهریمنش»
همسر شهید «میر قربان مطهریمنش» نقل میکند: ««خدایا! حالا چهام شده! مگه من نبودم که دیروز تو را بابت دادن سید قربان شکر میکردم؟ چرا امروز تو را فراموش کردم؟ چرا خواسته همسرمو زیر پا گذاشتم. باید به نماز بایستم، وقت خواندن نماز شکرانه است.»
کد خبر: ۵۷۸۲۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
مادر بزرگوار شهید مفقودالاثر «اکبر برمایون» طی مصاحبهای، خاطره جبهه رفتن فرزندش را روایت میکند که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این گفتگو دعوت میکنیم.
کد خبر: ۵۷۸۲۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
مادر بزرگوار شهید ««محمدباقر بابائی» از عشق و شور فرزندش برای رفتن به جبهه و برآورده شدن حاجتش با شهادت فرزندش را روایت میکند که شما را به تماشای قسمتی از این فیلم مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۵۷۸۱۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
برگی از خاطرات
«علی گفت با توجه به تجربهای که در خصوص مسائل پزشکی داری، از طریق جهاد به روستاها اعزام شو تا بتوانی کمکی برای آنها باشی ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوهچین» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۱۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«ای شهید، تویی که پایههای ظلم و ستم را لرزاندی و با خون خود نهال اسلام را آبیاری نمودی و به آیندگان درس چگونه ماندن را آموختی، همچنان که مولا حسین (ع)، چگونه بودن را به تو آموخت ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۱۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
همسر شهید «محمود شهریاری» نقل می کند: سال 1363 پس از پایان تحصیلات ابتدایی خیلی دوست داشت به جبهه برود و عشق رفتن به جبهه در وجودش موج میزد به همین خاطر به بسیج مراجعه نمود و ثبت نام کرد اما به علت جثه کوچک او با عضویتش مخالفت کردند.
کد خبر: ۵۷۸۱۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
قسمت دوم خاطرات شهید «میر قربان مطهریمنش»
همرزم شهید «میر قربان مطهریمنش» نقل میکند: «گفتم: برادر قیافهات آشناست! از کجا آمدی؟ لبخند دلنشینی زد و گفت: از دامغان. گفتم: پاسداری؟ گفت: پاسدار افتخاری! گفتم: برای چی به جبهه آمدی؟ با تعجب نگاهم کرد و گفت: اگه ما نیایم جبهه، جبهه میآد پیش ما!»
کد خبر: ۵۷۸۱۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «جمعه احمدی» میگوید: روزی که شهید پرواز داشت میخواستم تا فرودگاه بندرعباس او را همراهی کنم ولی وقتی به بندرلنگه رسیدیم به من گفت؛ بابا تو همراهمان نیا، خودمان با ماشین میرویم. حدود ساعت چهار بعدازظهر بود که خبر رسید هواپیما را با موشک زدند و بقایای آن به داخل دریا افتاده است. من از شهادت پسرم راضی هستم.
کد خبر: ۵۷۸۱۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با همسر بزرگوار شهید «محمدرضا کارگر» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۸۰۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴
قسمت نخست خاطرات شهید «میر قربان مطهریمنش»
همسر شهید «میر قربان مطهریمنش» نقل میکند: «به نیت نماز جمعه به طرف مسجد جامع راه افتادیم. تمام راه زیر لب زمزمه کرد که: دوست دارم همچو علیاکبر(ع) بمیرم! دوست دارم در دل سنگر بمیرم!»
کد خبر: ۵۷۸۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴