«به کارگری که در محل استقرار هواپیماهای آماده مشغول نظافت بود اشاره کرد گفت: آقارضا! آن کارگر را میبینی از خدا میخواستم که به جای آن کارگر بودم و آنجا را جاروب میکردم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» است که در آستانه سالروز شهادت این شهید بزرگوار تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۰۶۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۱
قسمت دوم خاطرات شهید «سید محمود زرگر»
همسر شهید «سید محمود زرگر» نقل میکند: «خدمت امام رسیدیم. صیغه خوانده شد. وقتی بیرون آمدیم، دستها را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شهادت رو نصیبم کن. مبهوت رفتارش بودم و خدا دعایش را اجابت کرد.»
کد خبر: ۵۵۰۶۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۱
«شهادت آقامصیب نشان داد هنوز مشعل روشن است و هنوز پرچمداران شهادت باکی از شهادت ندارند و بهدنبال آن میروند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادیکشمرزی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۰۶۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۱
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «احمد رنجبری» میگوید: «مرد شریفی بود، تو دوران نامزدی بودیم که شهید گفت؛ انشاالله برم جبهه و وقتی که از جبهه برگشتم با هم ازدواج میکنیم، کاش میتوانستم با شهید بیشتر صحبت کنم.»
کد خبر: ۵۵۰۶۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۱
گفتگوی تصویری با همسر شهید «حسینعلی پندپذیر»
«مریم حمزه»، میگوید: همسرم بسیار مؤمن و متعهد به زندگی با این حال هیچوقت رزمندگان را تنها نمیگذاشت و همیشه به من میگفت من میروم، مراقب بچهها باش.
کد خبر: ۵۵۰۵۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۱
«پدرش بعد از مفقودالاثر شدن رضا، هر روز به عکسش خیره میشد و گریه میکرد. من قاب عکس را پنهان کردم تا حاجآقا اذیت نشود، اما خودم یقین داشتم که رضا شهید شده است ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهیدان «محمدرضا و محمود کبیری» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۰۵۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۰
خاطرهنگاری جانبازان و آزادگان
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با آزاده و جانباز سرافراز «محمدمهدی خبیری» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز از روز های سخت اسارت در زندان آلواتان حزب کومله روایت میکند. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۵۰۵۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۰
«محل استقرار ما بسیار گرم و فاقد هر گونه امکان رفاهی بود. من از اینکه ما را به خط نبرده بودند؛ بسیار بیتاب و ناراحت بودم. حمید هم علیرغم اینکه احساس میکردم از من هم ناراحتتر است ...» ادامه این خاطره از شهید «حمید قزوینی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۰۵۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۰
روایت اسرای مفقودالاثر؛
طلبه «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز استان ایلام در بیان خاطرهای از دوران اسارت میگوید: محیط اسارت را می شود مصداق مدینه فاضله ای علوی دانست. بشر تصور میکند که نمی شود عدالت واقعی در زمین اجرا شود. ولی بچه بسیجی ها عکس این نظریه را در اسارت به اثبات رساندند. همه چیز به عدالت بین افراد تقسیم میشد. ناگفته نماند این بحث به محیط داخلی و فضای داخلی آسایشگاها مربوط می شود نه رفتار بعثی ها. ادامه این خاطره دوران اسارات را بخوانید.
کد خبر: ۵۵۰۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۹
برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«هنوز ردپای شب را میشد دید. شبی که لحظهای آرام و قرار نداشت، ولی من با خیال راحت بین آن همه آتش و خون خوابیده بودم. بیچاره بعثیها! ...» آنچه میخوانید گزیدهای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۰۴۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۸
خاطرهنگاری جانبازان و آزادگان
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با آزاده و جانباز سرافراز «علیاصغر قرقچیان» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت میکند: «مدیریت حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی (سید آزادگان) مانع از درگیری اسرا با نیروهای عراقی میشد.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۵۰۴۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۶
گفتگوی تصویری با همسر شهید «علی سپهری کهریزی»
«بانو سپهری کهریزی» میگوید: «یک روز شهید برگشت و گفت؛ من میخواهم به جبهه بروم که در جواب به او گفتم؛ شما که همیشه آماده باش هستی.» علی حاضر نبود خاک وطن را در خطر ببیند و همیشه برای جنگیدن با دشمن حاضر بود.
کد خبر: ۵۵۰۳۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۵
«محمدرضا در سالروز ولادت حضرت فاطمه (س) با پول خود به خانمها روسری هدیه میداد تا موها و سر خود را بپوشانند ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید «محمدرضا خامدا» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۰۳۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۵
کتاب «یازده ستاره»، سرگذشت ۱۱ شهیدی است که در حادثه تروریستی سیام تیر ماه سال ۱۳۹۷ در روستای «دری» شهرستان مریوان به شهادت رسیدند را به تصویر کشیده است.
کد خبر: ۵۵۰۲۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۴
برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«مجری روی سن اسمش را خواند: جانباز سالهای جنگ آقای... تشویق سرد حاضرین در سالن اینطور نوید میداد که نیم ساعتی را چرت خواهند زد حق هم داشتند کسی او را نمیشناخت. نه اسمی، نه پستی، نه پولی، نه حتی قد و شکمی! ...» آنچه میخوانید گزیدهای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۰۲۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
خاطرهنگاری جانبازان و آزادگان
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با جانباز 70 درصد دفاع مقدس «غلامرضا یوسفی» به مصاحبه پرداخته است. این جانباز سرافراز چنین روایت میکند: «پاهایم امانتی از سوی خدا بود که پس گرفت.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۵۰۲۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
روایت اسرای مفقود الاثر؛
طلبه «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز استان ایلام در بیان خاطرهای از دوران اسارت میگوید: بعد از مهمان نوازی زبیریان در بصره این بار نوبت به بخور بخور بر سر خوان گسترده یاران سندی بن شاهک یهودی رسیده بود. دور از ادب بود کسی از اهالی صاحب خانه جا بماند و به مهمانان خوشامد نگوید. لنگان لنگان و یکی یکی وارد صف شدیم و این اولین تجربه تونل وحشت یا دیوار مرگی بود که در روزهای آغازین ورود به استخبارات بغداد با تمام وجودمان لمس کردیم. ادامه این خاطره دوران اسارات را بخوانید.
کد خبر: ۵۵۰۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
خاطرات شفاهی همسر شهید والامقام «حیدر خلفی»؛
همسر گرانقدر بسیجی شهید «حیدر خلفی» میگوید: وقتی شوهرم راهی جبهه شد فرزند بزرگم کلاس چهارم ابتدایی بود و پنج فرزندم دیگرم کوچک بودند بعد از شهادت به تنهایی و با سختی زیادی آنها را بزرگ کردم و خدا را شکر الان مایه عزت و افتخار من هستند. فیلم این مصاحبه در ادامه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۵۰۱۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده کرمانشاهی؛
«علی میرزا عمی» میگوید: زمانیکه بعثیها از ایرانیها شکست میخوردند، اسرا را به شدت میزدند و ما هم میخندیدم. از ما میپرسیدند چرا میخندید به آنها جواب میدادیم که شما منبع خبری خوبی هستید چون از ما ایرانیها شکست خوردید.
کد خبر: ۵۵۰۱۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا
«حشمت کیهانی» پدر شهید «علی اکبر کیهانی» میگوید: پسرم از 10 سالگی وارد بسیج شد. قاری قرآن بود و در پایگاه بسیج به بچهها آموزش قرآن میداد.
کد خبر: ۵۵۰۱۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۵