برای دفاع از انقلاب اسلامی، باید به جبهه بروم
نوید شاهد آذربایجان غربی؛ شهید «کریم جمالی» یکم فروردین 1330، در شهرستان ارومیه چشم به جهان گشود. پدرش اژدر و مادرش گل نسا نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. در سال 1350 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد. به عنوان پاسدار عازم جبهه های جنگ شد و سرانجام در سی ام خرداد 1360، در روستای گرگ تپه مهاباد هنگام درگیری با گروهک های ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. در ادامه خاطره ای زیبا از همسر این شهید والامقام را می خوانید.
خاطراه ای از همسر شهيد، كريم جمالي
در حدود سیزده سال بود كه با من ازدواج كرده بود. من در عرض این سیزده سال که با هم زندگی کردیم از ایشان هیچ بدی ندیدم. ایشان نه تنها با من بلکه با همه رفتار خوبی داشتند. تقریباً هشت سال است که ما از جزیره شاه به شهرستان ارومیه آمده ایم که موقع آمدن چیزی نداشتیم.
به روستای آلمان آباد که الان هم ساکن هستیم آمدیم. انقلاب اسلامی ایران که آغاز شد، ایشان خیلی علاقه داشت و در تمام تظاهرات نیز شرکت داشت و هیچ کس جرأت حرف زدن بر علیه جمهوری اسلامی ایران نداشت. من به ایشان می گفتم که تو در این روستا تنها به تظاهرات می روی، خطرناک است، کم برو، چون همه مخالفند. می گفت که این حرف را به من نگو. غیر از مرگ هم که چیزی در بین نیست. این مرگ هم آرزوی من است. پس من نروم، تو نروی، کی برود. ما باید تا آخرین نفس از انقلاب اسلامی خودمان پاسداری کنیم.
بعد از پیروزی انقلاب به سپاه رفت مدتی در آنجا مشغول خدمت شد. بعد به علت بیسوادی وی را از سپاه اخراج کردند. درروستا مشغول کشاورزی شد. دوباره دوام نیاورد به سپاه رفت و باغبان سپاه شد. بعد از شهادت مهدی امینی، مهدی به خواب ایشان آمده بود که به او گفته ما در اینجا به نیرو احتیاج داریم. او فردای آن روز آماده شده، داوطلبانه به کربلای دارلک رفت و در آنجا شهید شد.
روحش شاد و یادش گرامی.