«بعد گذشت چند روز از اعزام پسرم به جبهه، خبر شهادتش رسید، خبری تلخ که قلب خانواده را شکست. اما درست در همان روزها، نامهای از پسرم به دستمان رسید که سرشار از عشق و عذرخواهی بود ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «ابوالحسن سیمیاری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۹۵۵۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۳
قسمت دوم خاطرات شهید «محمدرضا اخلاقی»
همکلاسی شهید «محمدرضا اخلاقی» نقل میکند: «مینشست پای صحبت امام. میگفت: وقتی به صحبتهای امام گوش میدم، انگار توی گوشم قرآن میخونن.»
کد خبر: ۵۹۵۲۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۲
قسمت نخست خاطرات شهید «محمدرضا اخلاقی»
مادر شهید «محمدرضا اخلاقی» نقل میکند: «وقتی رفتم کنار تابوتش، همه چیز مثل فیلم از جلوی چشمم عبور کرد. مریضیام در دوران بارداری، زیارت امام رضا(ع) و نذر کردن برای سالم ماندن او، مدرسه و مسجد رفتنش. گفتم: محمدرضا! یادته که گفتم بری شهید میشی، این خط و این هم نشون! دیدی درست گفتم.»
کد خبر: ۵۹۵۲۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۱
«یک روز بهانهای پیدا کرد آمدند حاجآقا را بردند. شکنجهاش کردند صدای یاالله و یا زهرا (س) گفتههایش را میشنیدیم و گریه میکردیم. وقتی برش گرداندند لبخند میزد همه بدنش کبود بود ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۹۵۲۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۲
برگی از خاطرات؛
«طرح لبیک آمد و همه عازم جبهه شدند، چون کارگزینی سپاه نیرویی را نداشت و از طرفی هم قبلاً در کارگزینی کار کرده بودم، مسئول کارگزینی رزمندگان شدم ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۵۲۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۴
برگی از خاطرات شهید رئیسجمهور «رجایی»؛
«به او گفتم این آقا را میبینی که جلوی تو نشسته است گفت بله. گفتم این آقای رجایی نخستوزیر است نگاه محبتآمیزی به من کرد و گفت شما هم مثل اینکه محلی نیستید گفتم نه. خیلی اصرار کرد تا به او گفتم وزیر کشاورزی هستم ...» ادامه این خاطره از شهید رئیسجمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۵۲۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۷
قسمت نخست خاطرات شهید «منصور احتشامی»
مادر شهید «منصور احتشامی» نقل میکند: «نه شب خواب داشت و نه روز آرامش! عجله داشت سپاه زودتر قبول کنه بره جبهه. خیلی با خدا بود. همیشه از خدا شهادت میخواست.»
کد خبر: ۵۹۵۱۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۷
برگی از خاطرات شهید «میوهچین»؛
«در زمان کودکی علی، در همان محله قدیم ما در خیابان مولوی قزوین یک شب که او را در آغوش داشتم زلزلهای به وقوع پیوست که من بلافاصله علی را برداشته و به حیاط خانه دویدم ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوهچین» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۴۶۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۰۹
«بعد از چند دقیقه بازهم خمپارهای بر سر ما انداختند وقتی گردوخاک خوابید دیدم خمپاره به سر یکی از همرزمان اصابت کرده و سرش از بدن جدا شد و همان سر جدا شده شروع به خواندن قرآن کرد ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۴۶۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۰۹
«یک شب که نماز میخواند آتش خمپاره میآمد حتی نزدیک سنگر ما طبق معمول خوابیدیم هر قدر که ایشان را نصیحت کردیم که برادر احمدی نماز را قطع کنید، اما برادرمان نماز را به ویژه قنوت را بیشتر طول میداد و هیچ هراسی در دل نداشت ...» ادامه این خاطره از شهید «جعفر احمدیمقدم» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۴۱۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۰۳
«هنگامیکه بچهها میخوابیدند حاجآقا نبود. حدود ساعت سه بامداد بود که دیدم حاجآقا دنبال جایی برای خواب میگردند و آخر هم بین بچهها جایی به اندازه دو یا سه کاشی پیدا کرده و خود را طوری جمع کرده و خوابید که به نظر میرسید یک بچه چهار ساله زیر این عبا خوابیده است ...» ادامه این خاطره از «سید آزادگان، شهید "حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۴۰۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۰۲
برادر شهید «سید علیاصغر کاظمی» نقل میکند: «میگفت: چقدر قشنگه که آدم وقتی شهید میشه، قرآن توی جیبش باشه و تا وقتی که خدا رو ملاقات میکنه پاک باشه.»
کد خبر: ۵۹۳۸۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۳۱
«نگهبانها، مردی را پیش فرمانده پادگان آوردند و گفتند برای فرار از ورزش در جایی مخفی شده است. فرمانده پادگان به آن فرد گفت همه دور پادگان را با کفش دویدهاند ولی تو برای تنبیه باید با پای برهنه بدوی ...» ادامه این خاطره را در آستانه بزرگداشت عید سعید غدیرخم، از ایثارگران سادات در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۳۲۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۱
مادر شهید «حاج سیدجوادی»:
« فرداش رفته بودم مزار شهدا که دیدم بچهها پچپچ میکنند. گفتم مصطفی چیزی شده؟ اول گفتند مجروح شده باور نکردم. گفتند مفقود شده است. رفتم سپاه گفتم من را بفرستید بروم دنبال پسرم ...» ادامه این خاطره را در آستانه بزرگداشت عید سعید غدیرخم، از شهید «سید علیاکبر حاج سیدجوادی» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۳۲۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۱
شوهر خواهر شهید «مختار گندمچین» نقل میکند: «مختار هر از گاهی مکثی میکرد و گاه به مردم و گاه به آسمان نگاه میانداخت. علی گفت: کجایی مختار؟ نور بالا میزنی، نکنه میخواهی شهید بشی؟»
کد خبر: ۵۹۳۲۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۶
« دائمالذکر بود. خیلی از اوقات تسبیح دستش بود. هر کجا میرفت، توی هر شرایطی هم که بود مراسم دعا و مناجاتش را رها نمیکرد ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید. آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سردار گمنام دانشجوی شهید «سید ناصر سیاهپوش» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۹۳۲۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۵
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«تنها کاری که از دستم برمیآید ادامه دهنده راه شهداست پس با همه، وجود میخواهم راه پاک شهدا را ادامه دهم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۳۲۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
برگی از خاطرات؛
«در همه اعمال، کارها و صحبتهایش تابع امام خمینی (ره) بود و حتی موضعگیریهایش را با نظر امام مطابقت میداد ...» ادامه این خاطره از شهید ترور معلم «قدرتالله چگینی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۳۲۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۳۱
«شب قبل از عملیات من و مجید بیرون سنگر نشسته به آسمان صاف و پرستاره نگاه میکردیم شب بسیار زیبایی بود. بیمقدمه از مجید پرسیدم. به نظر تو فردا کی شهید میشه؟ مجید با لحنی گرم گفت خب معلومه هر کس که زودتر به میدان مین برسه ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۹۳۱۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۹
خواهر شهید «محمد رامهای» نقل میکند: «مادرم گفت: خوش به حال شما مردها، میرین جبهه و وظیفهتون رو انجام میدین. ما زنها چی؟ گوشه خونه بشور و بساب و آخر هیچی! گفت: شما فقط با انقلاب باشین، احترام امام رو داشته باشین و بچههاتون رو انقلابی تربیت کنین، اونوقت بزرگترین خدمت رو به امام کردین.»
کد خبر: ۵۹۳۰۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۰