من از وصف اش كنم نايد ز دستم/ شعر
چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۰۶
من از وصف اش كنم نايد ز دستم
همي گويم كه او را مي پرستم
كه گر داند به حكمت روز و شب را
تو دريابي به عقلت اين عجب را
نوید شاهد آذربایجان غربی: سردار شهيد «بابا ساعي» متولد 1333بود و از هر فراغتي در جهت كسب معارف اسلامي و علمي سود مي جست تا اینکه تصمیم گرفت در زمینه علوم فقهي و عدلي تحصیل کند. دوران انقلاب از طرفداران و فعالان انقلاب بود و با شروع جنگ با سمت معاونت تيپ 9 حضرت ابوالفضل (ع) از لشكر 31 عاشورا به منطقه شرهاني رفت و به عنوان فرمانده محور عملیاتی لشکرمکانیزه 31عاشورا و بعد از رشادتهای بسیار، در بیست و چهارم اسفند ماه سال 1361 در رويارويي با دشمن متجاوز، بر اثر اصابت تركش خمپاره، به كاروان سرخ شهيدان انقلاب ملحق و به ديدار حق تعالي شتافت.
بسم ا... الرحمن الرحيم
ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الآخره حسنه و قنا عذاب النار
به نام خالق قهار و قاهر
كه داند هر چه در سر است و ظاهر
من از وصف اش كنم نايد ز دستم
همي گويم كه او را مي پرستم
كه گر داند به حكمت روز و شب را
تو دريابي به عقلت اين عجب را
خدائي كه خرد بر آدمي داد
خدائي كه به جسمان جهان بنهاد
خدائي كه جهان را خلق بنمود
خدائي كه نموده خلق موجود
جهان را بنگر اين آيات اوراست
نهان را بنگر و فكري بكن راست
چنان آمد پديدي اين دشت و صحرا
چنان بار آوَرَد باغ دل‌آرا
چنان پر گشته بحر و جويباران
چنان اين گوه ها گشته نمايان
دمي بنگر گل و سرو و سمن را
دمي بنگر گلستان و چمن را
نگر دمي بشنو صداي عندليبان
نگر آهوي وحشي در بيابان
به خورشيد و به خاور مي نگر تو
به مهتاب و به اختر مي نگر تو
نگر بر خود كه از خود بي خود افتي
كه اي و از چه‌اي و اين نگفتي
تحرك از كجا آمد ترا گو
كه دادست اين مشامت تا كني بو
كه داده بر دو چشمت روشنائي
كه آوردت به ملك آشنائي
زماني نوجوان و پهلواني
زماني پير و افتاده ز جاني
گهي در خواب و ظاهر مرده گردي
مثال مردگان افسرده گردي
زماني زنده و بيدار باشي
گهي مست و گهي هوشيار باشي
بخواب اندر وجودت خشك و سختي
چنان جان يافتي و زنده گشتي
همه اينها كه گفتم رهنمايند
دلت را تا كه از ايمانت فزايند
نظر شما
