«شهيد سلمان ولي پور» همزمان با آغاز جنگ تحميلي عراق، بر خود وظیفه دانست تا برای دفاع از وطن و مبارزه با کفر به عنوان سرباز ارتش در جبهه حق علیه باطل حضور یافت، و با ایستادگی در مقابل دشمن شربت شهادت نوشید و به لقاالله پیوستند.


نوید شاهد آذربایجان غربی: «شهيد سلمان ولي پور» یکم فروردین 1346 در  یک خانواده مذهبی و متدین شهرستان ارومیه ديده به جهان گشود. پس از طي دوران طفوليت، تحصيلات خود را تا كلاس سوم راهنمايي ادامه داد، هر چند عاشق فراگیری علم و دانش بود ولی نتوانست به تحصیلاتش تداوم بخشد. 

حتی نقل است که :«شهید عزیز از همان دوران کودکی عاشق کتاب و درس بود. وقتی کلمات سخت را می دید تا آن را یاد نمی گرفت از خودش دور نمی کرد. هر کتابی که به دستش می رسید آن را تورق زده و چشم از محتویات آن بر نمی داشت. خواندن درس و آموزش آن را بهترین نعمت برای بچه های هم سن و سال خود می دانست و می گفت :« علم و دانش بهترین و شیرین ترین تفریح و درعین حال یکی از زیباترین نعمت های خداست که به ما ارزانی داده تا قدر لحظه لحظه آن را بدانیم. پس از فراگیری علم و دانش غفلت نکنید. حتی اگر از لحاظ مالی و آموزشی در تنگنا و مضیقه باشید، باز هم تلاش کنید که شاید فرج وگشایشی حاصل شود.»
   
وی به دلیل فقر و همین طور سختی های زندگی نتوانست حتی با تلاش و کوشش درس بخواند. فقریکی از همان بدبختی و سیاه بختی های دوران حکومت ستمشاهی بود که خیلی از جوانان ما را آرزو به دل کرد و به ناچار از مدرسه و درس خداحافظی کرد تا در کنار پدر به کار دامداری و کشاورزی مشغول گردد و بتواند باری را از روی دوش خانواده بردارد. 
   

 وی به اسلام اعتقاد راسخی داشت. به نماز و روزه نیز بها می داد و خود نیز در به انجام رساندن تکالیف شرعی بیش از حد تلاش می کرد. عاشق علمدار دشت کربلا و سالار شهیدان بود. به همین خاطر وقتی محرم می رسید فقط درآن روزها به آرامش می رسید، به سالار شهیدان به یاران اندک شمارش و به علمدارش که چگونه ناجوانمردانه به دیار باقی ملحق گشت. تمام عاشورا را در ذهنش مرور می کرد و می گریست. مردم همیشه از دیدن این حالات به حالش غبطه خورده و از او می خواستند تا برایشان نیز دعا کند. با چنین روحیه ای به انقلاب و نظام اسلامی پیوست تا جوار رزمندگان اسلام برای زنده نگاه داشتن قرآن و انسانیت به بهترین نحو انجام وظیفه نماید.

یکی دیگر از خصلت های شهید بزرگوار احترام به پدر و مادر بود. چنان با احترام و مکرمت با آنان برخورد می کرد که اشک شوق به چشمانشان می آورد. در حق همسایگان نیز بسیار عطوفت به خرج می داد. به همین منظور در محله یک سلمان بود و بس! از کوچک و بزرگ دوستش داشتند و حتی وقتی به سربازی می رفت خیلی از همسایگان به بدرقه اش آمده و او را به خدا می سپردند.
  
  تا اینکه با آغاز جنگ تحميلي عراق، وی بر خود وظیفه دانست تا برای دفاع از وطن و مبارزه با کفر والحاد به سنگرهای مقدس مردمی بپیوندد و از این طریق وظیفه ی جهادی خود را در برابر هم سن و سالای خویش و همین طور وظیفه فرزندی خود را در برابر انقلاب و پدر و مادرش به سرانجام رساند. شهید گرامی با عشق و اشتیاق  در انجام خدمت سربازي، عازم جبهه هاي حق عليه باطل گرديد تا از اهداف و آرمانهاي مقدس انقلاب حراست نمايد.
    سرانجام دربیست و ششم دی ماه 1365 در سومار بر اثر اصابت تركش دشمن بعثي عراق ،شربت گواری شهادت را لاجرعه سر کشید و به لقاءالله پیوست. شهید با اخذ درجه شهادت به تمام آرزوهای خود جامه ی عمل پوشاند  وبال در بال یاران عاشق به عرش ملکوت پیوست. روحش شاد و یادش تا به همیشه زنده باد!
منبع : اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده