دل نوشته های « شهيد كتابعلي محمدي وش»
جبهه و شهادت تمام آن چیزهای مهمی است که جوانان را به سمت دنیایی از معنویات ، عشق به سالار شهیدان ، زندگی با عزت می کشاند. جبهه خودش هم به ما زندگی می آموزد.

نوید شاهد آذربایجان غربی : « شهيد كتابعلي محمدي وش» دوازدهم مهر 1344، در روستاي مظفرآباد از توابع شهرستان مياندوآب در يك خانواده مذهبي و زحمتكش ديده به جهان گشود، بعلت فقر مالي و عدم امكانات آموزشي ازتحصيلات كلاسيك برخوردار نبود، فقط تكميلي نهضت سوادآموزي را در مدرسه شفا، واقع در روستاي مظفر آباد تمام کرد و برای کسب روزی حلال  به كار شريف كشاورزي همت نهاد.

وی، فردی خود ساخته و اخلاقی نیکو و پسندیده داشت که همه را مجذوب خود می کرد و به واجبات خود اهتمام می ورزید و فرایض دینی را به موقع انجام می داد. وی عاشق امام و انقلاب بود و همیشه با دشمنان اسلامی در ستیز بود مردم را به پشتیبانی از ولایت فقیه تشویق می کرد، قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی بسیار جوان بود. ولی دلیل تحولات اساسی کشور را به خوبی می دانست. در مبارزه با رژیم طاغوت حضور داشت و گاهی هم با همسالانش به بزرگترها کمک می کرد تا انقلاب هرچه سریع تربه اوج قله ی معنویت خودش برسد. وی، از نظر اخلاقی بسیار مهربان و با محبت بود. از صفا و صمیمیت شهید گرفته تا عشق و ارادتش  نسبت به انقلاب و سایر خصایل نیکویش در نزد خانواده و دوستان و اقوامش فراموش شدنی نیست. 

    در آخرين ديداری که شهید به مرخصی آمده بود، گفته بود که :«من امروز هر چند به مرخصی آمده ام و چندان هم مایل نبودم که بیایم. چون رزمنده های زیادی زخمی و مجروح شده اند. فردا ما یک درگیری شدیدی با منافقین و ضدانقلابیون خواهیم داشت. از شما هم می خواهم که همیشه پشت و پناه انقلاب باشید و برای لحظه ای هم از انقلاب و وطن دست نکشید. نمی دانید که در جبهه چه جوان های زیبا و رعنایی زخمی یا شهید می شوند. وقتی این اتفاقات در مقابل چشمانت می افتد ،مثل این است که باید با تمام وجودت برای انقلاب ، اسلام و قرآن مایه بگذاری.
 جبهه و شهادت تمام آن چیزهای مهمی است که جوانان را به سمت دنیایی از معنویات ،که عشق و محبت به سالار شهیدان اولین راه برای وصول به حقیقت زندگی با عزت است. نمی دانید وقتی ایران عزیز این همه جوانان رشید که دلشان برای انقلاب و آرمانهایش می تپد چه لذتی دارد. من امروزچیزهایی دیده ام که اگر صد سال هم زندگی کنم و یا صد سال دردانشگاه های عالی درس بخوانم به آن نخواهم رسید. جبهه خودش هم زندگی می آموزد.» 

جنگی را که عراق توسط آمريكا با ايران برپا کرده بود را یک ستم آشکاربر علیه مردم تازه انقلاب کرده ایران می دانست برهمین اساس غیرت مردانگی اش چنان باد می کرد که هرآن آماده جانفشانی برای وطنش بود ومي گفت كه عراق را آمريكا فريب داده تا با ايران بجنگد. بلاخره طاقتش طاق شد و از طرف بسیج مراغه به جبهه سرپل ذهاب قصر شيرين اعزام شد و به مدت سه ماه در عملیاتی که به او محول شده بود ،حضور فعالانه داشت. 

    . پس از نبرد سنگين و وارد كردن ضربات مهلك بر ضدانقلابيون، به دست مزدوران درپنجم دی ماه 1361 به درجه رفيع شهادت نائل آمد و در زادگاه خود در روستاي مظفرآباد به خاك سپرده شد.روحش شاد و يادش گرامي باد!
منبع : اسناد نباید شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده