خاطره چنگيز سربلند
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۵۱
كلامتان به دل مي نشست و در دل خانه مي كرد و من كه دل به كلامتان سپردم همه حرفهايتان را برگرفته از آيات و احاديث يافتم.


نوید شاهد آذربایجان غربی: شهید کوچری اولین فرماندار شهید انقلاب اسلامی ایران، متولد شهرستان خوی بود که در جریان مبارزه با اشرار، بر اثر اصابت گلوله زخمی شد و پس از تحمل تقریبا چهار ماه اسارت در مناطق مرزی شهرستان خوی اول تیرماه سال ۱۳۵۹ به فیض شهادت نائل آمد.

 فرازی از زندگی شهيد قربانعلي كوچري

به نام خداوند بخشنده مهربان

با اولين قطره باران

شريك ثواب نوشته هايم هستيد. نوشته هايي كه به خاطر حرفهاي آن روزتان، تا به امروز نوشته ام.

در ان روزهاي تلخ سردرگمي ها و بيهودگيها (دو سال قبل از انقلاب) تنفس در قضاي كلاسهاي معنوي فقه و احكام شما جان را جلا مي داد و من مخلصانه ترين نمازها را در نمازخانه كوچك دانشسراي مقدماتي پسران خوي كه بعدها به نام تربيت معلم شهيد كوچري نامیده شد،  با هدايت و تشويقهاي شما اقامه مي كردم. دانشسرایی که به آن بزرگی بود اما نمازخانه ای داشت که خیلی کوچک بود و تنها چند نفر در آن جا می توانست برای نماز بایستد.

آن روز را به خاطر دارم كه براي بردن گچ به اتاق دبيران وارد شدم. شما تنها بوديد و مطالعه مي گرديد. سلام دادم. به گرمي جواب سلامم را داديد. گچ را برداشتم. نگاهم كرديد. مهربان تر از هميشه به زبان مادري خواستيد كه نزديكتر بيايم. آمدم پيشتان. پرسيديد: امسال هم تئاتر بازي مي كني؟ گفتم كه آقا دست از سرم برنمي دارند.

سرتان را تكان داديد و از من خواستيد تا به درسهايم برسم و نمايش بازي كردن را رها كنم.

موقعي كه مي خواستم از اتاق خارج شوم گفتيد «حالا كه بازي مي كني لااقل موضوعات درست و حسابي را بازي كن. چيزي كه پيام داشته باشد، ‌اسلامي باشد.»

كلامتان به دل مي نشست و در دل خانه مي كرد و من كه دل به كلامتان سپردم همه حرفهايتان را برگرفته از آيات و احاديث يافتم.

براي من كه نوجواني بيش نبودم، برخورد اسلامي و بي شائبه شما آن هم در آن سالهای قبل از انقلاب، جذبه‌اي عظيم داشت.

در پي موضوعي مي گشتم كه در خور پسند استادم باشد تا براي اجراي نمايش بنويسم.

براي اولين بار مي خواستم نمايشنامه را خودم بنويسم. با شور و هيجان نوشتم «اولين قطره باران»

آري باراني كه مي بايست زمين خشك را تر سازد و سيراب و خاك سخت را ترك كند و از بطن مهربان خاك، دانه ها را بروياند. دانه هاي ايمان را.

گروه تئاتر ما  - با اولين قطره باران - اولين كار هدفدارش را ارائه مي كرد. كاري كه هويتي اسلامي داشت و شما در سالن گروه تئاتر كارآموزان (دانشجويان) دانشسراي مقدماتي، به خواهش من از اجراي نمايش «با اولين قطره باران» ديدن كرديد و با تشويقتان به ما دلگرمي داديد تا «با اولين قطره باران» سبز شويم.

بعد از انقلاب شكوهمند اسلامي وقتي كه شنيدم فرماندار خوي شده ايد از صميم قلب خوشحال شدم تا اينكه ...

شنيدم به شهادت رسيده ايد.

زندگي شما مؤمنانه بود. پاك زندگي كرديد و به يك كلام: زندگي و شهادت شما درسي بود براي من و ديگر شاگردانتان.

روحتان شاد و قرين رحمت باد

شاگرد كوچك شما سربلند

 

منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده