نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
گفتگوی تصویری با همسر شهید «هوشنگ سیاه کمری»؛
همسر شهید «هوشنگ سیاه کمری» در بخشی از بیان خاطرات ش می‌گوید: هر وقت می‌خواست به جبهه برود به او می گفتم اگر تو بروی من با بچه ها تنها می‌مانیم در جواب می‌گفت من باید بروم حفظ دین اسلام از وظایف من است.
کد خبر: ۵۴۲۵۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۸

«برادرم خیلی شوخ‌طبع بود یادم می‌آید روزی زنگ خانه ما به صدا درآمد محمود بعد از بازکردن در منزل با صدای بلند مادرم را خطاب کرد و گفت آش! مادرم که مشغول کار بود گفت آش نذری آورده‌اند خوب بگیر و بیا ...» ادامه این خاطره از شهید دانش‌آموز «محمود مافی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۵۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۸

روایت زندگی «سعید گلاب بخش» از زبان برادرش؛
برادر شهید «سعید گلاب بخش» در روایتی از این شهید گفت: همیشه سعید قبل از هر عملیات وارد خاک عراق می شد و یکی از مکانهای مهم دشمن را منهدم می کرد.
کد خبر: ۵۴۲۵۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۷

آزاده و جانباز سرافراز علی اکبر دهقانی؛
«آسمان، آبی تر» مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبی‌تر" با آزاده و جانباز سرافراز «علی اکبر دهقانی» به مصاحبه پرداخته است. جانباز سرافراز چنین می گوید: «روزهای سخت اسارت/ از دوش آب سرد تا شکنجه با کابل و شوک الکتریکی» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۲۵۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۵

برای اولین بار دیدم، حمید گریه کرد طوری که اشک‌هایش روی صورتش کاملاً جاری شد، علت را جویا شدم و حمید هم در حالی که اشک‌هایش را از صورتش پاک و ناراحتی‌اش را از این بابت بیان می‌کرد. جنگ تمام شد و من به آرزویم نرسیدم ...» ادامه این خاطره از خواهر شهید «حمید قزوینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۷

خاطرات شفاهی مادران شهدا
شهربانو زین الدین مادر شهید «حسین زین الدین» روایت می‌کند: «یادم می آید در ماه مبارک رمضان به جبهه رفت و به شهادت رسید. پدرش یک ماه در جبهه کردستان دنبال پیکرش گشت، اما اثری از او پیدا نکرد و همچنان پیکر فرزندم به دست ما نرسیده است.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را می‌بینید.
کد خبر: ۵۴۲۴۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۷

آزاده و جانباز سرافراز؛
«آسمان، آبی تر» مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبی‌تر" با آزاده و جانباز 70 درصد سرافراز «علی محمد صادقیان» به مصاحبه پرداخته است. جانباز سرافراز چنین می گوید: «هفت گلوله به سرم خورد، توفیق شهادت نداشتم» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۲۴۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۵

خاطره‌ای از شهید بهمن امیری «15»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «از روی پل شناوری که توسط برادران مبارز جهادگر زده شده است گذشته ايم. ساختمان سالم به چشم نمی خورد اسکلت‌ ساختمان‌ها تبديل به خاکريز شده و...» متن کامل خاطره پانزدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۴

خاطره‌ای از شهید بهمن امیری «14»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « سکوتی مرگبار بر شهر حکم‌فرما بود. خبر از هيچ چيز نبود. تنها خرابی چيز ديگر نظر انسان را جلب نمی‌کرد...» متن کامل خاطره چهاردهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۸۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۲

خاطره‌ای از شهید بهمن امیری «13»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعد از گذشتن از چند شهرک دارالخوئين گذشتيم. به نزديکی آبادان رسيديم. ناگهان منورها پيدا شدند...» متن کامل قسمت سیزدهم خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۱

قسمت «12»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «دنبال روزنامه گشتم و يک کيهان پيدا کردم، خبری از نتايج قبولی دانشگاه نبود و ناراحت شدم و پيش خودم گفتم ...» متن کامل قسمت دوازدهم خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۰

خاطره ای از شهید بهمن امیری قسمت «11»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « شب خواب ديدم و آرزویی که داشتم در آخر محقق می‌شود. يک کسی اين نويد را به من داد که به نظرم چهره بشاش و نورانی داشت...» متن کامل قسمت یازدهم خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۹

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «احمد کرم رضایی» فرزند زیدعلی و شمامه سال ۱۳۶۱ در خانواده‌ای مذهبی در شهرستان آبدانان به دنیا آمد این طفل معصوم هنوز چند سالی از عمرش نگذشته بود که بیست و ششم اسفندماه ۱۳۶۶ در بمباران هوایی شهرستان آبدانان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می‌گوید: «فرزندم تنها شش بهار از عمرش گذشته بود که شهید شد.» فیلم این مصاحبه در ادامه منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۴۲۳۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۴

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «22»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب پنج شنبه ساعت 6 غروب راه افتاديم و پشت معبر نشستيم تا ساعت 22:30 بعد وارد عمل شديم و با دشمن بعثی به مقابله پرداختيم...» متن کامل خاطره بیست و دوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۷

جانباز سرافراز تقی پناه؛
"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبی‌تر" با جانباز 70 درصد سرافراز «ناصر تقی پناه» به مصاحبه پرداخته است. جانباز سرافراز چنین می گوید: «تحویل سال نو همراه با آغاز رسالت جانبازی بود» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۲۳۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۴

«حمید به شوخی می‌گفت «عه حاج خانوم کمتر گریه کن!» تا این را می‌گفت یاد حرف راننده می‌افتادیم و می‌زدیم زیر خنده. رفتار و ظاهر حمید طوری بود که خیلی‌ها مثل این راننده فکر می‌کردند طلبه است یا آسید صدایش می‌کردند ...» ادامه این خاطره از همسر شهید دانشجو و مدافع حرم «حمید سیاه‌کالی‌مرادی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۴

گفتگو با مادر شهید حسین فیصلی/ قسمت سوم
در این کلیپ مادر شهید «حسین فیصلی» نقل می‌کند: «حسین در اعزام آخرش از خاله‌اش می‌خواهد تا اگر پیغامی دارد به او بدهد تا برای فرزند شهیدش ببرد. حسین علم به این داشت که دیگر بازنمی‌گردد.»
کد خبر: ۵۴۲۳۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۴

همسر شهید «حسینعلی صارمی مقدم»، در بیان خاطرات ی می گوید: همسرم یک روز برایمان تعریف کرد که در خط مقدم بودم داشتم مسیری را طی می کردم، به یکباره یکی از گام هایم را روی زمین گذاشتم که از پشت صدای دخترمان را شنیدم که می گفت بابا نرو، آرام پایم را عقب کشیدم و زیر پایم یک مین بود.
کد خبر: ۵۴۲۳۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۳

مادر شهید «تقی ملارمضانی» نقل می‌کند: «مکه که بودم، غصه می‌خوردم از این که دستم به حجرالاسود نرسد چکار کنم. غمگین و ناراحت بودم که محمدتقی جلویم ظاهر شد و گفت: مادر! چرا سرگردانی؟ دستت رو بده به من. مرا با خودش برد و به حجرالاسود که رسیدم .... »
کد خبر: ۵۴۲۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۳

گفتگو با مادر شهید حسین فیصلی/ قسمت دوم
در این کلیپ مادر شهید «حسین فیصلی» نقل می‌کند: «حسین گفت من سرباز امام زمانم و شاید امام زمان بخواهد شهید شوم، برادرانم هیچ‌گاه در جبهه شهید نمی‌شوند اگر کسی قرار است شهید شود اون من هستم. حسین در سجده‌های نمازش اشک می‌ریخت. لحظه‌های آخر حرفی زد که ما را محکوم کرد که دیگر نتوانستیم جلویش را بگیریم.»
کد خبر: ۵۴۲۳۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۳