مادر که کنجکاو شده بود علت را پرسید. زن اشکهایش را پاک کرد و به زمین چشم دوخت: « از روزی که بچه های مسجد نفت به خانه ها می برند . آقا مجید برای ما خیلی زحمت می کشد . هرچی اصرار می کنیم تا پول نفت را بگیرد ، نمی گیرد. فقط می گوید برایم دعا کنید ” .
کد خبر: ۳۹۰۲۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۶
خانواده گرامی ام از شما تقاضا مندم که راهم را ادامه بدهید. من به شما که ادامه دهنده راهم باشید رضایت دارم . آن هم در تمامی جنبههای زندگی. برادران و خواهران گرامی از مسائل جزئی دنیایی که باعث ناراحتی و درد اعصاب میشود جداً پرهیز نمائید و خود را خالص نمائید.
کد خبر: ۳۹۰۲۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۶
مجید سماواتیان از روزی که به جبهه رفت تا لحظه ی وصال به معبودش از جبهه و جهاد در راه خدا جدا نشد.هرجا نیاز به جانبازی و ایثار جان بود اولین نفری بود که حضور داشت. ماموریت سازمانی او آموزش نیروهای پاسدار و بسیجی بود اما از هر فرصتی برای حضور در خط مقدم جبهه و عملیات استفاده می کرد.
کد خبر: ۳۹۰۲۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۶
خانواده گرامي سلام گرم مرا پذيرا باشيد. خداوند به شما اجر و ثواب عنايت بفرمايد چون زحمات زيادي براي من کشيده ايد اين جمله را هميشه بياد داشته باشيد که شيعيان علي (ع) دنيا را براي آخرت مي خواهند يعني همه ما بايد بدانيم وعده خداوند حق است و ميعاد ما در جهاني ديگر، نه اين که آنقدر به دنيا بچسبيم طوري که گويي ديگر از دنيا نمي رويم .
کد خبر: ۳۹۰۱۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۳
سی ام فروردین 1345 در شهرستان ملایر به دنیا آمد. پدرش محمد بیات خواربار فروش بود و مادرش خانه دار. دانشجوی مقطع کارشناسی دانشگاه علامه طباطبائی در رشته علوم تربیتی (دبیری الهیات و معارف) بود و با آغاز جنگ تحمیلی از سوی بسیج دانشجویی به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد. پس از 7 سال حضور در جبهه به عناوین مختلف از جمله تخریبچی و غواص و خدمت خالصانه به اسلام و انقلاب و دفاع از خاک و ناموس وطن، در یکم تیر ماه 1367 در ماووت عراق بر اثر اثابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۳۹۰۱۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۳
خدایا کمکم کن حیدر شوم. خدایا کمکم کن داریوش (رضا) شوم که اینان نیز از تو بودند و برای تو و بخاطر تو. خدایا من از شر شیطان وسواس خناس بتو پناه می برم ، خدایا من از پلیدی، زشتی، حسد، غیبت، و تمام خبائث به تو پناه می آورم. کمکم کن. کمکم کن که نیازمند کمکهای تو هستم.
کد خبر: ۳۹۰۱۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۳
در طول مدت حضورش در جبهه ها مسئولیتهایی را پذیرفت که آخرین سمتش فرماندهي گردان 154 حضرت علي اکبر(ع) از تيپ انصارالحسين (ع) بود. سيد حسين سماواتي پس از حضور مؤثر در عمليات و مراحل حساس دفاع مقدس سرانجام در عمليات والفجر 2 در تاريخ 1362/5/4 به درجه شهادت نائل شد.
کد خبر: ۳۹۰۱۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۳
جدا شدن سیدحسین از تهران سخت بود, برای اینکه او را از کانون مبارزات مردمی بر علیه حکومت ستمگر شاه جدا می کرد,اما از طرفی حضور در همدان این فرصت را برایش به وجود آورد که با همکاری دوستانش اقدامات خوبی را برای ضربه زدن به پایه های حکومت پهلوی در این شهر انجام دهند.او آخرين سال تحصيل در دوره متوسطه را طي ميکرد که آتش قيام مردم ایران بر علیه حکومت پهلوی به نهايت خود رسيد.
کد خبر: ۳۸۹۹۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
در طول مدت حضورش در جبهه ها مسئولیتهایی را پذیرفت که آخرین سمتش فرماندهي گردان 154 حضرت علي اکبر(ع) از تيپ انصارالحسين (ع) بود. سيد حسين سماواتي پس از حضور مؤثر در عمليات و مراحل حساس دفاع مقدس سرانجام در عمليات والفجر 2 در تاريخ 1362/5/4 به درجه شهادت نائل شد.
کد خبر: ۳۸۹۹۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
عملیات تنگ کورک بود و عراقی ها به ما پاتک زده بودند. وقتی توپ در آن ارتفاعات بلند به صخره ای اصابت می کرد ، سنگ ها خرد می شدند و به اطراف و سر و سینه بچه ها برخورد می کرد.
کد خبر: ۳۸۹۹۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
من يک بسيجي هستم
من نمي دانستم حسين فرمانده است. مي گفتم: حسين تو توي جبهه چکار مي کني؟مي گفت: من يک بسيجي هستم . می گفت : مردم به ما احتياج دارند و اگر ما نرويم، آن وقت ، مي آيند اينجا مي ريزند و همدان را مي گيرند. يک وقت هايي دير مي آمد ، مي گفتم: اصلا نمي خوام بري. مي گفت: مادر چه گفتي به من؟ می گفتم : هيچ ، من دلم براي تو تنگ شده. مي گفت: نه ، هر وقت دلت تنگ شد ، من زود مي آیم و نگویي يک وقت نرو! مي گفتم: نه ، نمي گویم نرو ، آخر من هم مادر هستم و مي خوام تو را ببينم.
کد خبر: ۳۸۹۹۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
ن با آگاهي تمام و با رضايت و ميل خود به جبهه آمدم و اين لباس را بر تن پوشيدم و از برادران و خواهران ميخواهم كه راه شهدا كه همان راه انبياء و امام است را طي كنند
کد خبر: ۳۸۹۹۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
با آغاز جنگ تحمیلی او در مقدم ترين خطوط جبهه ها حضور یافت وجسم خود را به ورطه بلا انداخت تا زره ای از خاک مقدس ایران به دست دشمنان نیفتد. حسين از آغاز جنگ در جبهه ها حضور داشت .او با اینکه فرمانده بود اما همیشه در پیشا پیش نیروهایش حضور داشت وهرگاه در موقعیت خطرناکی قرار می گرفتند او قبل از همه در معرکه وارد می شد.از فرماندهان فعال وقابل اعتماد سپاه بود.
کد خبر: ۳۸۹۹۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه همدان:
نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه همدان در مراسم تجدید میثاق آزادگان با آرمان های انقلابی امام و شهیدان در سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی، دوران پس از اسارت آزادگان را دوران جهاد اکبر بر شمرد.
کد خبر: ۳۸۹۸۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۸
سرانجام بهرام مبارکی در آخرین روزهای جنگ تحمیلی، مجوز حضور خود در عرش الهی را در حالی دریافت نمود که در عملیات مرصاد با سمت فرماندهی گردان 154به همراه دیگر رزمندگان اسلام, غرب ایران را به جهنمی از آتش و دود برای منافقین ضد مردم و دین خدا مبدل ساخته بود.
کد خبر: ۳۸۹۸۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۸
خداوندا مرا از اين همه لطف و عنايت دور مگردان و پيروزي را نصيبمان کن. اي امت حزب الله چطور ميتوانم بشينم و هر روز ياران حسين شهيد شوند و من ساکت باشم اينگونه زندگي مفهومي ندارد.
کد خبر: ۳۸۹۸۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۸
او اولین بار در سن 36 سالگی به جبهه اعزام شد و پس از آن همواره در متن آتش و گلوله سکنی گزید. بعد از مدتی به فرماندهی جنگ، پشتیبانی و اعزام نیروهای نهاوند منصوب شد و خدمات زیادی از خود بر جای گذاشت.
کد خبر: ۳۸۹۸۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۸
شهید تقی خاقانی خو سال 1347 در روستای لک شهرستان بهار متولد و 5 مرداد 1367 در عملیات مرصاد به شهادت رسید.
او را همه دوست داشتند برای خود چیزی نمی خواست و همواره به دیگران کمک می کرد. هرگز از خاطرها نمی رود چون به حقیقت رسیده بود و برای اطرافیانش هم هنوز الگو است
کد خبر: ۳۸۹۷۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۷
رسیدیم پشت خاکریز دیگه خیلی وضع خراب شده بود. شهید و مجروح بود که افتاده بودند روی زمین. ما فرصت نمی کردیم حداقل اینارو از جاده بکشیم کنار که ماشین یا تانک میاد از روشون رد نشن. وضع خیلی ناجور بود. یه دفعه آقای گنجی آمد و داد زد: تخریبچی تخریبچی. جواب دادم بله؟. گفت: دوتا تون بیایید با این بچه ها برید اونور خاکریز. گفتم باقر تو با حسین برید. وقتی من این حرفو زدم حسین انگار داشت پرواز میکرد انگار به یه مهمونی بزرگ میرفت خیلی خوشحال شد.
کد خبر: ۳۸۹۶۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۵
مدتها تلاش کردند تا او را دستگیر کنند اما امیر با استفاده از ابتکاراتش از دست مامورین فرار می کرد. پس از مدتی به دست عوامل ساواک دستگیر شد . آنها با شکنجههای طاقت فرسا تلاش زیادی کردند تا از او اعتراف بگیرند و مانع از ادامه مبارزاتش شوند اما محمدامیر کمترین اطلاعات را هم بروز نداد. او هیچگاه در طول عمرش دست از مبارزه با ستم برنداشت .
کد خبر: ۳۸۹۶۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۵