فرازي از زندگينامه/ وصیت نامه : « شهید سیف علی عباس پور بالستانی»
چهارشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۱۳
« شهید سیف علی عباس پور بالستانی» از رژيم ستم شاهي متنفر بود و بارها ميگفت: من از همان نوجواني با اين رژيم مخالف بودم، زيرا در خواب ديده بودم كه ظلم و ستم اين رژيم به پايان خواهد رسيد و به دست ملت غيرتمند ايران سرنگون خواهد شد.
نوید شاهد آذربایجان غربی: « شهید سیف علی عباس پور بالستانی» سوم بهمن 1340، در خانواده مومن و مذهبي اروميه فرزندي پاك چشم به پهنه گيتي گشود. نامش را سيفعلي نهادند. وي دوران تحصيلات ابتدائي و راهنمايي را در اروميه گذراند.وی دارای اخلاق پسنديده و ملايمی داشت و آرامش دروني عجيبي بر روحش حاكم بود. شيفته تعاليم انسان ساز اسلام بود به طوري كه از 8 سالگي نماز ميخواند و روزه ماه رمضان ميگرفت.
پس از طي اين دوران، با تجلي انقلاب اسلامي مواجه شد. فطرت پاكش او را به سوي انقلاب اسلامي سوق ميداد. او از رژيم ستم شاهي متنفر بود و بارها ميگفت: من از همان نوجواني با اين رژيم مخالف بودم، زيرا در خواب ديده بودم كه ظلم و ستم اين رژيم به پايان خواهد رسيد و به دست ملت غيرتمند ايران سرنگون خواهد شد.سال 1361 ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد.
پس از پيروزي انقلاب، هيجان انگيزترين مرحله زندگي سیف علی آغاز شد، كه نمايانگر سير تكامل فكري و جهتگيري وي بود. لذا پيش از درس و مدرسه به انقلاب ميانديشيد و به همين خاطر به خدمت ارتش جمهوري اسلامي درآمد. تا پرچم خونين اسلام را برافراشته بماند.
به عنوان گروهبان دوم ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و سوم بهمن 1362، در محور مهاباد- سردشت هنگام درگیری با گروه های ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به سوي ملكوت و ملكوتيان پروازي جاودانه آغاز كرد و به فيض شهادت نائل آمد.
روحش شاد و يادش گرامي باد
نامه « شهید سیف علی عباس پور بالستانی» خطاب به مادرش را با هم می خوانید :
بسم رب الشهداء والصديقين
شهيد نظر مي كند به وجه ا...
«و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل ا... امواتا بل احياء و لكن لاتشعرون»
«نگوييد به كسي كه كه كشته مي شود در راه خدا مردگانند بلكه زنده اند وليكن شما درك نمي كنيد.»
با سلام و درود به محضر آقا امام زمان(عج) و نايب بر حقش امام خمينى و با درود و سلام به شهداى به خون خفته دشت كربلا و به خصوص شهداى كردستان كه با خون خود درخت اسلام را آبيارى كردند.
اول به مادر عزيزم و اهل خانواده ام سلام عرض مي كنم و از خداوند آرزوي سلامتي خانواده ام را مي كنم. من از همان زمان نوجوانى با اين رژيم مخالف بودم، زيرا كه در خواب ديده بودم كه اين رژيم ظلم و ستم به پايان مي رسد و به دست ملت غيورپرور ايران سرنگون خواهد شد. من خداوند بزرگ را كه همة مردم و زمين و آسمان را آفريده شكر مي كنم كه اين ملت هميشه در صحنه ايران زودتر آگاهي پيدا كردند و خودشان با دستهايشان اين انقلاب را به پيروزي رساندند. مادر جان، از تو خواهشي دارم و مي خواهم كه اين خواهش مرا جامة عمل بپوشاني. خواهشم اين است كه من فرزند دوم خود را نديده ام و از تو مي خواهم كه چه پسر باشد و چه دختر او را در مسير انقلاب قرار دهي و به او و پسرم مهدي بفهماني كه پدرشان در چه راهي شهيد شده است. و اما مهدي فرزند عزيزم و نور عينم، مي دانم كه وقتي بزرگ شوي، نمي گذاري كه خون من به هدر برود و نمي گذاري كه خائنين پاي خود را روي خون من بگذارند. و اما مادرم، اميدوارم كه بعد از شهادت من افتخار كني و به ديدار خانواده هاي شهدا بروي و به دلهايشان تسكين دهي.
والسلام على من التبع الهدى
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى(عج)، حتى كنار مهدى(عج) خمينى را نگهدار
استوار دوم سيفعلى عباسپور
1362/10/20
منبع : اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی
نظر شما