فرازی از زندگی فرمانده گردان, شهيد صالح الهيارلو ; شهادت 13/8/1362
زندگي سردار شهيد صالح الهيارلو فرمانده گردان حضرت ابوالفضل العباس(ع) لشكر 31 عاشورا
شهيد صالح اللهيارلو در شهرستان خوي در خانواده اي متدين و روحاني ديده به جهان گشود. در سال 1360 موفق به اخذ ديپلم راه و ساختمان شد. با وجود اينكه مقدمات ورود به دانشگاه فراهم آمده بود، جبهه را به تحصيلات دانشگاه ترجيح داد. در نهایت در عمليات والفجر 4 با مسؤوليت فرمانده گردان در منطقه پنجوين عراق بعد از نبردي سهمگين و ابراز شهامت ها و لياقت هاي محيرالعقول جان در طبق اخلاص نهاد.
سخن از صاحب روحي بلند و ايماني استوار و همت والائي است كه كالبد تن را گنجايش آن نبود. سردار شهيد صالح الهيارلو خلفِ صالح سلف، صاحب شرف و هدف عالي فرمانده گردان حضرت ابوالفضل العباس(ع) لشكر 31 عاشورا كه در كوي ولايت سر از پا نشناخت. نگاه هاي نمكين و قيافه اي متين حاكي از روحي بزرگ و اراده اي سترگ، ايماني ژرف و مرامي شگرف بود.
از خلال آثار قلمي و خاطرات قدمي صالح، آفتاب عشق و محبت زائدالوصف او به خداوند و حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار (ع) و مراتب وفاداري و انقياد او به اوامر مقام ولايت، كاملاً تشعشع و پرتوافشاني مي كند.
او كه بارها در قالب اداي تكليف به صورت حضور مستمر در جبهه هاي جنگ تحميلي استكبار جهاني به مزدوري رژيم بعث عراق، جان خود را در طبق اخلاص نهاد تا تقديم معبود كند.
بعد از حركت مؤثر در عمليات هاي متعددي چون فتح المبين، بيت المقدس، رمضان، مسلم بن عقيل(ع)، والفجر مقدماتي، والفجر دو و نهايتاً در عمليات افتخارآفرين والفجر 4 (مرحله دوم) با عزت تمام, متاع جان را مقبول درگاه ربوبي كرد.
خوشا آنان كه با عزت ز گيتي
بساط خويش برچيدند و رفتند
خوشا آنان كه با اخلاص و ايمان
حريم دوست بوسيدند و رفتند
با اذعان به اينكه قلم از ترسيم سيماي واقعي اخلاص و ايمان، رشادت و شهامت و همت والاي رزمندگان واقعي اسلام و از جمله افرادي چون سردار شهيد صالح الهيارلو عاجز است، ولي به حكم وظيفه جهت اداي دين به شهدا و به خاطر اينكه اين عناصر ايمان و تقوي الگوي ادامه دهندگان راه آنان، و عاشقان راه ولايت و رهبري باشد، شمه اي از خاطرات سراسر افتخار و اجمالي از زندگينامه اين سردار شهيد عرضه مي شود. باشد كه خداي بزرگ ما را از وارثان شهدا و امانت داران دستاورد آنها گرداند و پيش آنان در قيامت شرمسار نفرمايد.
شهيد صالح اللهيارلو در روستاي ينگجه فيرورق از توابع شهرستان خوي در خانواده اي متدين و با استعداد و روحاني ديده به جهان گشود. بعد از طي دوره طفوليت از يك فضاي كاملاً معنوي تحصيلات ابتدائي را در زادگاهش به پايان رسانيد و سپس در شهرستان خوي به تحصيل ادامه داد. صالح در سال 1360 موفق به اخذ ديپلم راه و ساختمان از هنرستان شهيد رجايي شد.
مقارن اين امر با بحبوحه جنگ تحميلي رژيم بعثي به ايران اسلامي باعث شد كه ايشان از تحصيلات دانشگاهي منصرف و به عنوان عضو رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خوي در سنگر مقدس دفاع اسلامي حركت پربركتي را ادامه دهد.
چندین بار در عمليات هاي مختلف زخمي شده و در سال 1362 از ناحيه چشم زخمي گرديد و جهت معالجه به خارج اعزام شد. بعد از بازگشت از كشور آلمان در حال استراحت پزشكي بود و پزشكان و متخصصان شهر هم استراحت او را لازم و حتمي مي دانستند ولي صالح در جواب آنها مي گفت الان وقت استراحت نيست، وقت مجاهدت است.
از آن جايي كه محل رشد و نماي صالح محيطي روحاني و مذهبي بود و مادر در زمزمه خويش, ذکر خدا را در گهواره او جاري ساخته بود. داشتن بنيه قوي اعتقادي و مذهبي و با توفيق الهي از بدو نهضت مقدس حضرت امام(ره) به اتفاق خانواده اش راهروی فرمایشات حضرت امام(ره) بود و در اوجگيري مبارزات مردم از هيچ كوششي دريغ نکرد. مخالفت و مبارزات خود را بر عليه رژيم طاغوتي در حد امكان و گاهاً بيش از حد توان انجام داد و بعد از پيروزي انقلاب هم اين دست پرورده دین در خط مقدم جبهه قرار داشت.
اين دلاور مرد جبهه , از سنين كودكي با نماز و روزه آشنا بود و انس و الفتي عميق به اجراي احكام و فرائض الهي داشت. در جلسات مذهبي در مسجد و برنامه هاي عزاداري با عشق و علاقه حضور فعال داشت و نسبت به ولايت فقيه و امام راحل و جمهوري اسلامي عشق و علاقه اي وافر داشت. با وجود اينكه مقدمات ورود به دانشگاه هم چون برادر شهيدش علي اصغر فراهم آمده بود، جبهه را به تحصيلات دانشگاه ترجيح داد و همیشه مطرح می كرد كه جبهه بزرگترين دانشگاه انسان سازاست.
صالح اين موج ناآرام و توفنده از سال 1360 تا زمان شهادت با رضايت كامل والدين و اعضا خانواده با عشق و علاقه و آگاهي كامل اين تصميم را گرفت و دل به دريا زد تا در ميان درياي خروشان و مواج عشق, پاسدار گوهر شرف و انسانيت باشد. بعد از شركت در يكي دو تا عمليات خصوصاً عمليات ظفرمند فتح المبين علاقه خاصي به جبهه پيدا كرد و از روحيه اش احساس مي شد كه زندگي و معنايش را، هدفش را در جبهه يافته است. اگر بعد از عملیات ها چند روزی به مرخصی می آمدند , بعد از دیدار خانواده, عمدتاً وقت خودشان را در مزار شهدا و در دیدار خانواده های شهدا سپری می کردند . او لحظات دوری از جبهه را برای خود خسارت به حساب می آورد. حتی یک بار خواهرش پیشنهاد ازدواج کرده بود که با یک لبخند معنی دار جواب داده بود كه آلان وقت ازدواج نیست بلکه وقت جهاد است.
مؤثرترین عوامل در اعزام جبهه ایشان که از انگیزه درونی ایشان سرچشمه می گرفت احساس مسؤولیت و تکلیف شرعی و ادای دین انقلابی بود که از رهنمودهای امامش درک می کرد.
زندگي سرشار از معنويت و صداقت و پاكي اين دلير مرد شجاع با آن شخصيت والايي كه در ميان افراد مؤمن و جوانان با اخلاص داشت، او را به ميدان عشق كشاند تا به موعد ديدار رساند.
شهید در عمليات والفجر4 , دارای مسؤوليت فرمانده گردان بود و در منطقه پنجوين عراق كه بعد از نبردي سهمگين و با ابراز شهامت ها و لياقت هاي محيرالعقول جان در طبق اخلاص نهاد و بر جان ستان دلارام تقديم داشت و به فيض حضور و ديدار حضرتش نايل گشت.
روحش شاد و يادش گرامي باد
«دلا رخت سفر بر بسته آن دوست
ز دام زندگاني رست آن دوست
اگر چه شيشه جانش شكستند
ولي عهد وفا نشكست آن دوست»
گزارشي از آخرين عمليات و معراج شهيد سعيد صالح الهيارلو
سردار شهيد صالح الهيارلو در حالي كه به عنوان فرمانده گردان حضرت ابوالفضل العباس(ع) هدايت نيرو را بر عهده داشت، روز دوشنبه 9 آبان 62 دستور آمادگي و حركت نيرو در منطقه بانه را مي گيرد. پس از سخنراني و توصيه ها , نيروها را به صبر و اخلاص و حفظ انسجام دعئت می کند. بعد عبور دادن آنها از زير قرآن در مواضع خود به صورت موفقيت آميز مستقر مي شوند. با شنيدن رمز عمليات يا ا... در اولين حمله , دشمن سركوب مي شود. 9 پايگاه سقوط و 180 نفر از دشمن اسير گرفته مي شود. با آغاز صبح حركت تهاجمي دشمن از منطقه پنجوين عراق شروع و با تمام قواي زرهي, پاتك را ادامه مي دهند. در اين اثنا خود شهيد صالح از پشت خاكريزها, تانك هاي دشمن را يكي پس از ديگري با آرپي جي شكار مي كرد.
رزمندگان اصفهاني مسؤوليت اداره خط را بر عهده مي گيرند تا نيروي خط شكن براي تجديد قوا به پشت خط مراجعه نمايند.
بعد از ظهر روز چهارشنبه 11 آبان سال 62 با سخنراني سردار رشيد مهندس مهدي باكري نيرو جهت انجام مرحلة دوم والفجر 4 آماده مي شوند. مأموريت گردان شهيد صالح تصرف كله قند در ارتفاعات دشمن شيخ گزنشين بود. عليرغم مقاومت شديد دشمن با آغاز عمليات زير آتش سنگين دشمن پس از عبور از موانع زياد و كشتن تعداد كثيري از دشمن, خود برادر صالح پايگاه دشمن را دور زد و از پشت وارد كله قندي شد. پايگاه دشمن سقوط كرد و روز بعد تحركات دشمن جهت بازپس گيري آنجا زياد شد. شهيد صالح خودش با تيربار و نارنجك و آرپي جي دشمن را عقب مي راند و زير لب قرآن و دعا مي خواند.
با وجود آن كه قبلاً از ناحية چشم مجروح و يك دستش نيز شب گذشته از كار افتاده بود. تحرك و جديت وي به قدري زياد بود كه دشمن نيز از طريق بي سيم متوجه اين قضيه شده بود و با نهايت تلاش سعي مي كرد ببيند صالح كيست كه اين همه رزمندگان اسلام از او نام مي برند. با افزايش تحركات دشمن و درگيري روياروي اين سردار شهيد با دشمن، متاع خالص جانش مقبول درگاه ربوبي واقع شده و روحش به ملكوت اعلي «في صدق عند مليك مقتدر» مي پيوندد. روحش شاد و يادش زنده باد.
منبع : مرکز اسناد و ایثارگران بنیاد شهید آذربایجان غربی