شهدای آبان
خداى من با عشق تو ونام تو از جا بلند شدم و در اره تو خواستم جهادكنم اگر قبول كنى .

نام شهید : على

نام پدر : گل‌محمد

تاریخ تولد : 1341

محل تولد : المور

تاریخ شهادت : 65/8/25

محل شهادت : آبادان

وصيت‌نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

هرخوبى بالاتر از او هم خوب هست شهادت در راه خدا بالاتر از او ديگر خوبى در كار نيست (امام) از الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم الجنته يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون يقتلون

خداوندجان ومال اهل‌ايمان‌را به‌بهاى بهشت خريدارى كرده‌آنهائيكه در راه خدا كارزار مى كنند پس مى كشندو كشته مى شوند .

بنام الله پاسدار حرمت خون شهيدان اينجانب على فياض فرزند گل محمد ساكن روستاى المور (شهيد اتابك) وصيت نامه خود را شروع مى كنم اما اين شايد دهمين بارم باشد كه دارم وصيت نامه مينويسم و بعلت اينكه لياقت شهادت را نداشتم هميشه آنها را عوض ميكردم تا دير يا نزديك وصيتنامه ديگر ى داشته و ديروز كه در منطقه اشنويه عمليات بودم برگشتم و سالم بودم تصميم گرفتم باز وصيت نامه‌ام را عوض كنم و عوض كردم چه بنويسم؟ همه چيز گفته و همه چيز نوشته اما الان كه دارم مى نويسم گردان به خط شده و آماده حركت است بسوى منطقه عملياتى ، و دارم تند مى نويسم خداى من با عشق تو ونام تو از جا بلند شدم و در اره تو خواستم جهادكنم اگر قبول كنى خداونداچند بار است در عملياتها و جبهه ها شركت مى كنم ولى توفيق شهادت را نصيب من نكردى از تو مى خواهم من گناهكار را ببخشيد و اين توفيق را نصيبم كنى خدايا در روز قيامت جلو شهداى رفيقم چه بگويم ؟ جواب غيب پرور و اتابك ،پاكيزه ، كيهان فرد ،عسكريان ، پذيرش و بقيه را چه بگويم خداوندا تو مرا ببخش ولى اى كسانيكه پيام و وصيت نامه مرا ميخوانيد و ميشنويد ميدانيد كه راهى جز جهاد و نبرد در راه خدا نيست كه انسان را به مقصود واقعى خود كه الله باشد برساند و بدانيد كه اين حقير با فكرى سالم و آگاه و داوطلب اين راه را انتخاب كردم وكسى به من زور و اجبار نگفته فقط خودم و در زمانيكه به من حكم مأموريت براى رفتن به جبهه دادند حالت يك عاشق گرفتم كه ميخواست به طرف معشوق خود حركت كند و صبح عاشورا عازم جبهه شدم و ببينيد چه روزى اعزام شدم

اما سخن با شما عزيزان به شما وصيت مى كنم امام را تنها نگذاريد و هميشه دعا براى او كنيد سخنى با برادران پاسدار هميشه قدر لباس سبز رابدانيد و رفتارتان با همه خوب باشد و احترام به آن لباس بگذاريد نيروها دارند حركت مى كنند وقت ندارم بيشتر بنويسم اما سخنى با تمام فاميلها و اقوامهايم هميشه شما را سلام مى رسانم و براى من ناراحت نشويد و اگر به ياد من گريه كرديد به ياد امام حسين كه كسى را نداشته گريه كنيد و همه شما را به خدا مى سپارم جبهه را خالى نگذاريد اما سخنى با مادرم :سلام مادر عزيزم سلام نور چشم من پدرعزيزم ، مادرجان نتوانستم فرزند خوبى براى تو باشم اميدوارم كه مرا حلال كنى ومرا ببخشى در اين مدتى كه من زنده بودم هميشه ناراحتى براى شما ايجاد مى كردم اميدوارم مرا ببخشيد و حلال كنيد جان شما وجان مجتبى .آيا مى خواهيد آن را چكار كنيد ؟وقتى بزرگ شد لباسم را به او بدهيد و او هم در راه خدا جهاد كند ولى اى كاش قطره قطره خونم جان مى شد و در راه خدا جهاد ميكردم همه شما را به خدا مى سپارم باز به نظرم رسيده كه اين نكته را به اهالى محترم طيبى و بهمئى سردسير بگويم كه اينك جنگ به مرحله حساسى رسيد و امام عزيز تكليف كرده جهت رفتن به جبهه پس نگذاريد اسلحه عزيزتان كه آغشته به خون است به دست اجانب بيفتد و هر موقع سردارى از شما به شهادت مى رسد جاى آن را پركنيد اما عزيزان جوانهاى منطقه كه بيشتر شما را مى شناسم شما را به خداى بزرگ مى سپارم و حلاليت از شما ها تنها اميد شهدا مى خواهم امام و جبهه را تنها نگذاريد.

برادران حزب الله المور هم قطارانم تنها وصيتم به شما اين است كه تفرقه را كنار بگذاريد و جبهه را پركنيد كه شما بايد تقاص خون من و فتاح و اتابك و پاكيزه و غيره را بگيريد . در پايان وصيتم از برادران ارگانها كه مجتبى كه تنها فرزند جايگزينم است از همين كوچكى شهادت من برايش تعريف كرده و به او بفهمانيد كه پدرت را در راه خدا گشتند ازاين بيشتر مزاحم نمى شوم

منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده