شهدای نوجوان؛ شهدای امدادگر
من و برادران همرزمم در کنار هم با خائنین خود فروخته و خوارج دوران و زمان حاضر می جنگیم.
مبارزه با خوارج زمان/  نامه شهید مهرام (2)

نوید شاهد آذربایجان غربی: امدادگر شهید «مهدی مهرام» در سال 1345 در شهرستان ارومیه در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود و آنگاه که نوجوانی بیش نبود، و هنوز دوره دبیرستانش را طی می کرد، رفتن را بر ماندن ترجیح داد و به عنوان امدادگر عازم جبهه شد و در دهم اسفند ماه سال 1362 در جزایر مجنون به آرزوی خود رسید.


بسم ا... الرحمن الرحیم
با درود به رهبر کبیر انقلاب و شهدای گلگون کفن انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و سلام بر امت شهیدپرور و قهرمان ایران.
خدمت پدر بزرگوارم و مادر عزیزم و خواهر گرامیم سلام عرض می کنم.
امیدوارم که حالتان خوب بوده و در سلامت کامل باشید و از فقدان و دوری من ناراحت نباشید. اکنون که برادران رزمنده در جبهه های غرب و جنوب مردانه در ستیزند و هر لحظه در جبهه ها با شجاعتها و شهادتهای خود حماسه می آفرینند و هر روز قسمتی از خاک پاک اسلامی ایرانمان را از دستان پلید و جنایتکار صدامیان و عمال امپریالیسم شرق و غرب به آغوش اسلامی ملتمان برمی گردانند، من و برادران همرزمم در کنار هم با خائنین خود فروخته و خوارج دوران و زمان حاضر می جنگیم. این دمکراتهای بی دین، ناجوانمردانه دهکده های اطراف پایگاه را به استثمار می کشند و با وسایل و خوراکی که به زور از عشایر محل می گیرند به مقابله با برادران ارتشی و سپاهی و بسیجی می پردازند و با اسیران گرفته شده چنان رفتار می کنند که روی شکنجه گران تاریخ را سفید می کنند.
روز یکشنبه که از خانه خارج شدم به امید اینکه امروز اعزام نخواهم شد و دوشنبه اعزام خواهم شد از شما خداحافظی نکردم. بعدازظهر همان روز بود که سوار ماشین شده و روانه منطقه  شدیم. به علت برف و کولاک شدیدی که می بارید راه هورسین بسته بود و ما به سوی سرو حرکت کردیم. چند روزی در سرو ماندیم تا بالاخره هوا خوب شد و من و دوستانم که جمعا ده نفر می شدیم به طرف هورسین اعزام شدیم. بالاخره غروب بود که به پایگاه جلغران رسیدیم و شب را در آنجا به صبح رساندیم و بعد از صبحانه به هورسین آمدیم و اکنون نیز در اینجا به سلامت به نگهبانی از مرزهای اسلامی مشغولیم. 
دیگر بیشتر از این مزاحمتان نمی شوم، فقط به اقوام خاله و دایی و عمه و عمو و فرزندانشان و بچه های مسجد (علیرضا چداری، محبوبی و حامد و عبدالرضا) سلام مرا برسانید. در ضمن چون نامه از اینجا به سختی به شهر می رسد، نتوانستم برای همه نامه بنویسم؛ از این بابت از طرف من از همه معذرت بخواهید و انشاءا... 20 یا25 روز یکبار به خانه می آیم. اگر توانستید جواب نامه را بنویسید. 
در آخر از خداوند متعال برای همه شما آرزوی موفقیت و سلامتی و پیشبرد اهداف شکوهمند انقلاب را خواستارم و از دور روی شما را می بوسم.
61/9/24
دوستدار شما مهدي

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده