عنوان : رزمنده ی تنها
با خود گفتم؛ این شهید باید همان رزمنده ی تنها باشد که در چالوس او را دیدم پس از تشییع جنازه و برگزاری مراسم بزرگداشت، به همراه خواهران مددکار جهت انجام اموراداری، دلجویی و تشکیل پرونده نزد خانواده ی این شهید گرانقدر رفتیم.

نوید شاهد گلستان؛ شهید اصغر ملاعلی/ یازدهم آبان 1315، در روستای ولیک آباد از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش غلامحسین و مادرش زینب نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کشاورز بود. ازدواج کرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوازدهم تیر 1365، با سمت تک تیرانداز در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به صورت، شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. او را حاج علی اصغر نیز می نامیدند.

روایت خواندنی از علی محمدپور همرزم شهید علی اصغر ملاعلی

عنوان : رزمنده ی تنها

بهار سال (1365) سیزده نفر از همکاران و تعداد زیادی از دوستان در قالب کاروان از طریق بسیج عازم جبهه شدیم، پس از بدرقه ی پر شور مردم و خانواده های رزمندگان غروب همان روز، در شهرستان چالوس به منظور تقسیم بندی به جبهه های غرب و جنوب مستقر شدیم. پس از استراحت کوتاه و صرف شام رزمنده ها روی تخت های خود در آسایشگاه دور هم جمع شده بودند. فارغ از مشکلات زندگی و زن و فرزند و دیار خود مشغول شوخی و خنده و طنز بودند و از خاطرات خودشان حرف می زدند که ناگاه حضور رزمنده ی میان سالی در نزدیکی تخت مان نظرها را جلب کرد او ساکت و آرام غریبانه روی تختش نشسته و به فکر فرو رفته بود.

آقای باقری گفت: این آقا تنهاست؟ بروم و او را به جمع خودمان بیاوریم و رفت نزد ایشان و با لهجه محلی گفت : عمو، چرا تنها و غریب نشسته ای، اهل کجا هستی؟ بیا در جمع ما باش و دست ایشان را گرفت و او را به جمع ما آورد این رزمنده پس از احوال پرسی علت تنهایی خود را گفت: من اصغر ملاعلی از روستای ولیک آباد گرگان هستم و شلغم کشاورزی است، چندین بار به جبهه آمده ام و هیچ گاه تنها نبودم این بار از روستایمان من تنهای تنها هستم.

آن شب این رزمنده در جمع ما بود و با ما به جبهه ی جنوب آمد و در شهرستان اندیمشک نیروها مجدداً تقسیم شدند و هر کس به جبهه ی رفت و دیگر او را ندیدم، پس از بازگشت از جبهه و آمدن به محل کار، خبر رسید شهیدی از روستای ولیک آباد به نام اصغر ملاعلی آوردند؛ با شنیدن این اسم به یاد همان رزمنده در چالوس افتادم و نامش در ذهنم تداعی گردید.

با خود گفتم؛ این شهید باید همان رزمنده ی تنها باشد که در چالوس او را دیدم پس از تشییع جنازه و برگزاری مراسم بزرگداشت، به همراه خواهران مددکار جهت انجام اموراداری، دلجویی و تشکیل پرونده نزد خانواده ی این شهید گرانقدر رفتیم.

در بین مدارک همراه شهید که تحویل خانواده وی شده بود وصیت نامه ی او را رؤیت نمودم خط و نویسنده ی آن را شناختم و متوجه شدم. شهید ملاعلی با همکار شهیدمان شهید رضا اتراچالی هر دو در یک گردان بودند و شهید اتراچالی این وصیت نامه را نوشته و هر دوی این عزیزان در عملیان به شهادت رسیده اند.

«روحش شاد و راهش پر رهرو باد»

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره اسناد، انتشارات و هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده