نامه ای به پدر شهید
همزمان با برگزاري يادواره سرداران و هزار شهيد شهرستان خوي در مصلی شهرستان خوی در 5 اسفند، و با حضور خانواده های شهدا و ایثارگران، ائمه جمعه و فرمانداران و با حضور سردار فضلي، هانیه نوری فرزند شهید نوری نامه و دلنوشته خود را در یادواره سرداران شهید قرائت نمود.

نوید شاهد ارومیه: یادواره سرداران  و 1008 شهید شهرستان خوی پنجشنبه 5 اسفندماه در مصلای امام خمینی (ره) شهرستان خوی برگزار شد . در یادواره شهدای شهرستان خوی، سردار فضلی و امام جمعه شهرستان خوی و همچنین حجت الاسلام شکوری به ایراد بیاناتی پرداختند.  ضمن اجرای برنامه های سرود خوانی و تکریم از خانواده های شهدا ، دخترشهید نوری دلنوشته ای را ایراد نمودند.

 

هانیه نوری فرزند شهید ستوان دوم غلام رضا نوری نامه و دلنوشته خود را در یادواره سرداران و هزار و هشت شهید سرافراز قرائت نمود.

به گزارش خبرگزاري بسيج آذربايجان غربي، متن نامه فرزند شهید ستوان دوم غلام رضا نوری اینگونه است:

بسم رب الشهدا و الصیقین

نامه ای به پدر شهیدم ستوان دوم غلام رضا نوری

خوشا آنانکه هنگام شهادت

ولایت را دعا کردند و رفتند

بابا جان سلام؛ منم دخترت هانیه-آمده ام تا از تنهایی هام بگم ، اومدم تا بگم 8 سال بی پدر بزرگ شدن خیلی سخته

امروز منو آوردند به مراسم تو و همرزمانت، همونهایی که با هم قرار گذاشتید تا برید و آرامش و امنیت را برای من و امثال من به یادگار بذارید.

آه بابا جان اعتراف می کنم از وقتی که شنیدم به مراسم بزرگداشت یاد شهدا که تو هم یکی از اونایی، دعوت شده ام سر از پا نمی شناسم و به خودم می بالم، احساس غرور و شادی بی نهایت بهم دست داده، چون به جایی دعوت شدم که می دونم تو هم صدرصد  اونجا حضور داری و اینجا بوی تو را می دهد.

اما بابا گفتند از تو بگویم و از تو بنویسم ولی نمی دانند که از تو گفتن و نوشتن خیلی سخته

 مگه میشه از خورشید چیزی نوشت، مگه قلم یاری می کنه آخه 9ساله بودم که عین پرستو به سرزمین عشق که سالیان سال آرزویش را داشتی کوچ کردی و خودت را از این شهر و دیار راحت کردی. این شهر، عشق عاشقان خاص خودش را دارد، چراکه هر کس اجازه ورود ندارد حتی دخترها نمی تونن وارد بشن و بابایشان را ببینند و عجیب تر اینکه این شهر روی نقشه هم وجود ندارد.

بابا جون ازم ناراحت و دلگیر نشو که چرا نمی شناسمت؛ آخر چطور میشه از همچو تویی نوشت که خاص و ناب بودی و جزء بندگان برتر محبوبت.

از جمله کسانی هستی که کمتر دربارتون نوشتند و کمتر از فداکاری و ایثارگر ی هاتون نوشته اند، کسانی هم که باهاتون بودند امروز مهر سکوت بر لب زدند انگار نه انگار روزی دوستانی داشتند که کوچ کردند.

بابا جون ببین امسال واسم سال حساسیه خودت هم می دونی- دیدی چطور گذشت و هانیه کوچولوت که روزی از پشت پنجره بدرقه ات می کرد امسال داره خودش را برای کنکور آماده می کنه، اما بابا میدونی خیلی دلتنگتم اکثرا تو خلوت و به دور از چشم مادر با بغل کردن قاب عکست، ساعت ها اشک می ریزم و اینجوری خودم را سبک می کنم.

با با جون کودکی 9ساله بودم که رفتی- یادم هست که قراربود بری و پس از 10 روز برگردی

 دلم نمی خواست بری

هر بهونه ای من و مامان میاوردیم از خرید و مهمونی رفتن تا تفریح و گردش تا مانع رفتنت بشیم اما انگار بهت الهام شده بود که دیگه باید بری تا به آرزویت برسی

 بالاخره پیروز میدان تو و شدی و راضیمان کردی و رفتی

رفتی و این آخرین رفتنت شد .

ای وای مرا ببخش ؛ نه آمدی این بار هم آمدی اما نه در دهمین روز ازرفتنت که قولش را داده بودی بلکه در نهمین روز و با پیکر غرق به خون.

اصلا این اخلاقت بود که سرت بره اما قولت نره بابا این بار هم به قولت عمل کردی.

بابا مامان میگه شب آخر می خواست لباساتو اتو بزنه ولی نذاشتی و گفتی مهمونی نمی ری ، می ری تا با افتخار از دیارت محافظت کنی

 صبح اصرارکردی مامان و من و خواهرم را بیدار کند تا خداحافظی کنی هر چند شب قبل مثل دفعات قبل خداحافظی کرده بودیم. اما  بیدار که شدیم ما رابغل کردی و بوسیدی و بوییدی در آن لحظه من احساس بچه یتیم ها را کردم ولی به روی خودم نیاوردم

موقع رفتنت به اتفاق خواهرم، دوان دوان خودمان را پشت پنجره رساندیم و دور شدنت را نظاره کردیم به راهی نگریستیم که رفتنی داشت اما بازگشتی نداشت

می دونی باباجون این انتظار نگاه به راه 8 ساله ادامه داره اما دیگر پلکهایم خسته شده و خشکیده

بابا جون سال کنکور واسه همه سال سرنوشت سازه ولی برای من یعنی  8 سال ندیدت

 -  8 سال حسرت آغوش کشیدنت

-8 سال عکست را بغل کردن و عیدکردن

- 8 سال سردر بالش گذاشتن و بغض را خفه کردن

بابا جون همه می دانند دختر باباییه و واسه بابا ناز میکنه چون خریدار ناز دختر فقط باباست ولی  8ساله یاد گرفتم ناز نکنم

 آخه به کی نازکنم من که بابا ندارم

 اما بابا بهت چیزی بگم بعضی وقت ها به خودم می رسم موهامو شونه می کنم،عطرمی زنم لبلس نو می پوشم و جلوی قاب عکست خودمو واست لوس میکنم و احساس می کنم رویایی را که با توام و با تو راه می رم و حرف می زنم و ناز می کنم.

بابا جون دلتنگتم.

بابا جون از حرفهام ناراحت نشو آخه دلم شکسته؛ می دونم تو هم الان دوست داری کنارم باشی و بغلم کنی و بوسم کنی و آرزوی موفقیت برام کنی.

بابا جون درسته بعضی از شبها با گریه سر روی بالش می گذارم، به جای وجود ت، قاب عکست را بغل می کنم امام بابا باورم نیست هنوز که برنگردی

 همیشه منتظرتم تا از در بیایی گاها با صدای دق الباب از جا بر می خیزم عین مرغ پرکنده و به طرف در می آیم و آرزو میکنم پشت در تو باشی تا خود را در آغوشت اندازم.

باباجان نخوش اولار گلسن-آلاسان منی قوجاقیوه،سیلسن گوزیاشیمی،جورسن جمالیمی،هورسن تللریمی،اوپسن اوودومی،یاپیشاخ ال اله دولنخ کوچه لری جورسدیم سنی دییم بودی منیم بابام قهرمان پهلوانبابام

بابا سس ور سسیمه تا آچیلسین اورکیم، دشیلسین دردلریم دییمنجه اولوب نه چکیب  8 اییل بیزه سنسیز

بابا جون دلتنگتم دلتنگ

 اما یادمه همیشه می گفتی باید صبر وپایداری را از حضرت زینب(س)یاد بگیرم که چطور با حجاب و عفاف و خطبه هایش ، از اهلبیت امامش دفاع می کرد و چطور خود را فدایی امام حضرت زین العابدین (ع) کرد باباآدم دلش می گیره این بانو که از کودکی مصیبت دیده چطور با دستان خودش کودک سه ساله برادرش را دفن کرد.

بابا جون امروز هم نوادگان شمر و یزید به نام داعش حرم این بی بی عزیزمون را مورد هدف گرفتند اما بابا آفرین بر غیرت مردان ایرانی که مرز و حریم نمی شناسند بلکه برایشان دین مهم است و ماهمه روزه شاهد ایثار و فداکاری فرزندان این مرزو بوم هستیم که به خاطر دفاع از حرم بی بی دست از زن و بچه و زندگی کشیده و به سوریه رفتند.

بابا نبین اسمم هانیه است چون زینب ایستاده ام، زینبم، چرا که نگذاشتم فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی رویم تاثیر بگذارند.

 زینبم که در همه حال حتی زمانی که برخی از بچه ها ما را مسخره می کنند و می گویند عصر قاجارید و مثل آنها زندگی می کنید حجاب و عفافم را رعایت می کنم.

زینبم که همیشه و هر روز برای سلامتی امام زمان(عج) و رهبرعزیزمان دعا می کنم

 زینبم که امروزدر عرصه های فرهنگی پیشقدم شدم و راه تو و همرزمانت را ادامه می دهم،

زینبم که حرف اول و آخرم شده ولایت

بابا جون وقتی که تابوت پدرا از سوریه برمی گرده حال و هوای بچه هاشون را من و امثال من بهتر می فهمن ای کاش اجازه جنگ برای ما هم بود و میرفتم از حرم بی بی دفاع می کردم.

بابا جون پرچم دار عدل و عدالت هر هفته سخنرانیهایی برای اقشار مختلف مردم بیان می کند که سرشار ازدرس و زندگی است درسته که بابا جون شما نیستید اما خوشحالیم که امام خامنه ای هست و سبک زندگی را به ما یاد می دهد.

بابا جون هر بار که دوستانت را می بینم احساس میکنم تو را دیدم چون بوی تورا میدهند لباس تو را پوشیدن احساس غمگینی بمن دست میده اگه نباشه بغل عمو

بابا جون خیلی وقت ها می خوام بی تو بودن را درک کنم وبفهمم اما نمیشه تو خونه کوچه مدرسه باباها دخترشون را بغل می کنند ولی از دل آشوب من خبر ندارند. دختری را دیدم چند وقت پیش دست در دست پدرش ، وقتی زمین خورد پدرش فوری بغلش کرد و لباساشو پاک کرد بوسید و قربون صدقه اش رفت؛ مات و مبهوت این حرکت بودم که خوردم زمین به اطراف نگاه کردم تو را نیافتم بغلم کنی ببوسی قربون صدقه ام بری تازه فهمیدم پدر ندارم.

بابا خسته ام از بی تو بودن دلم هوای آغوشت، جمالت، حضورت و بویت را کرده

 از چه جوابم نمی دهی یادمه اون روزها می گفتی پیش فلانی ها صدایم نکنید پیش نیایید مبادا با این حرکت شما غم دوری پدرشان را احساس کنند بابا امروزه کی به من اهمیت می ده...

بابا دلتنگتم ؛ دلتنگتم خسته ام از این روزگار و آدماش که احترام خون تو و دوستانت رو نگه نمی دارن و اصلا نمی خوان بفهمند واسه چی رفتید و خون دادید

بابا هرچند مثل شما امکان حضور در جنگ سخت را ندارم ولی همچنان که سفارش می کردی الگوی من بی بی زهراست می خوام عین بی بی و تو سرباز ولایت باشم امروز دغدغه رهبر فرهنگ و جنگ فرهنگی است دغدغه ای که بنا به فرموده ایشان خواب را از دلهای آگاه و چشمان بصیر می زاید

دغدغه هایی که آدمی را به تضرع در دادگاه الهی می کشاند

دغدغه ای که که ولی امر مسلمین جهان کشته شدن در آن راه را کشته شدن در راه خدا دانسته و من افتخارمی کنم به عنوان رهرو تو در این راه شهید بشم.

بابا جون آرزو دارم تو را به آرزوهایت برسانم

 با نماز اول وقت خواندن،

رعایت کردن حجاب

گوش دادن به حرف اماممان و دستگیری از بی بضاعتها

و خوب درس خواندن به امید روزی که پیش تو باشم باسربلندی.

بابا بهت قول دادم تورا به آرزوهایت برسانم توهم دعا کن من به بزرگترین آرزویم برسم می دونی چیه اینه که حضرت آقا امام خامنه ای (دامت برکات) مرا به حضور بپذیرد و میسر بشه ایشان را که پدر تمامی بچه شهداست زیارت کنم .انشاء الله

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده