شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۳۱
نوید شاهد: همسر شهيد مهدي باكري، در گفت‌وگويي اظهار داشت كه طي زندگي مشتركش، يقين داشته كه همسرش روزي به مقام و درجه رفيع شهادت خواهد رسيد.
شهید مهدی باکری از زبان همسر (1)


* خانم باكري لطفاً در ارتباط با خصوصيات و ويژگي‌هاي اخلاقي
شهيد باكري به ويژه در ارتباط با خانواده بگوييد؟



- بسم‌ رب الشهدا و الصديقين. صحبت كردن در ارتباط با شخصيت
شهدا براي خود من خيلي مشكل است كه بتوانم با اين زبان الكن،
ويژگي، عظمت روحيه و ابهت معنوي ‌آن‌ها را مطرح كنم و اين را
بايد قبول كنيم كه هيچ واژه‌اي نمي‌تواند ايثارگري، فداكاري،
تقوا و ايمان اينها را بيان كند.




ولي تا آن اندازه كه خدا توفيق داده است با اين شهدا زندگي
كرده‌ايم و در اين دنياي فاني توانسته‌ايم چند صباحي با اين
انسان هاي برگزيده خدا باهم باشيم. به شكرانه اين نعمت و بنا
به احساس مسئوليت كه نسبت به ايشان دارم به چند نكته اشاره
مي‌كنم.




مهدي باكري يك سري خصوصيات اخلاقي و ويژگي‌هاي بارزي داشتند كه
در ابعاد مختلف مي‌توان آنها را مطرح كرد از جمله از بُعد
نظامي، اجتماعي، سياسي، عبادي و اخلاقي، خصوصاً‌ اخلاق در
خانواده كه من در اينجا عمدتاً به بُعد ايشان مي‌پردازم.




از خصوصيات بارز شهيد مهدي باكري، يكي وارستگي و ساده‌زيستي
ايشان بود كه زبانزد خاص و عام بود. در اوايل زندگي مشتركمان
شهيد رفتند جبهه و بعد از اينكه برگشتند، گفتند كه برويم يك
مقدار وسايل خانه تهيه كنيم. البته در اوايل ازدواج‌مان بعضي
از لوازم ضروري را خانواده ما فراهم كرده بودند، ولي با اين
همه مهدي حتي به وسايل اوليه و ابتدايي زندگي‌مان ايراد و
اشكال وارد مي‌كردند و مي‌گفتند كه ما از اين هم ساده‌تر
مي‌توانيم زندگي كنيم. حتي روزي مادرشان به خانه‌ ما تشريف
آورده بودند و با حالت خيلي ناراحت گفتند كه خدا بابایت را
رحمت كند و جاي او خالي است و اگر مي‌آمد و شما را در اين حال
مي‌ديد كه شما روي موكت زندگي مي‌كنيد قهراً نمي‌گذاشت اين
چنين زندگي كنيد، چرا شما فقط اين طور زندگي مي‌كنيد در حالي
كه هيچ پاسداري اين چنين زندگي نمي‌كند. اين يكي از ويژگي‌هاي
اخلاقي شهيد باكري بود كه اصلاً به دنيا وابسته نبود و
هيچ‌گونه وابستگي و دلبستگي به دنيا و تعلقات دنيوي نداشت و
خيلي راحت توانسته بود از تعلقات دنيوي دل بكند و راهي را
انتخاب كرده بود كه راه پيغمبران عظم‌الشأن اسلام (ص) و ائمه
اطهار بود.




* شنيده‌ايم در طول مبارزات، يا دوران دفاع مقدس همواره در
كنار شهيد باكري بوديد ؟




- ازدواج ما مصادف با شروع جنگ تحميلي بود يعني سال 1359 كه
جنگ در شهريور ماه تازه شروع شده بود. شهيد باكري بلافاصله بعد
از عقدمان، فردايش به جبهه تشريف بردند تا 3 ماه و بعد از 3
ماه كه تشريف آوردند زندگي مشتركمان را شروع كرديم، مهدي مدت
كوتاهي در جهادسازندگي خدمت كرد بعد از آن فرمانده عمليات سپاه
(شهيد مهدي اميني) كه شهيد شد، وارد سپاه شد البته مدتي كه در
جهادسازندگي خدمت مي‌كردند هميشه با سپاه هم در ارتباط بودند و
در هرگونه عملياتي كه پيش مي‌آمد يا نياز مي‌شد، شركت
مي‌كردند. چند مدت در سپاه در پاكسازي مناطق كردستان از كومله
و دموكرات، خدمات ارزنده‌اي به آذربايجان غربي كردند. برگرديم
به قضيه ازدواج. شهيد باكري پيشنهاد كردند كه من به اهواز
مي‌روم با من مي‌آيي؟ بعد از موافقت با هم راهي اهواز شديم.
چند ماه قبل از شروع عمليات فتح‌المبين به اهواز رفتيم و اولين
عمليات كه ما در اهواز بوديم عمليات فتح‌المبين بود. از عمليات
فتح‌المبين تا عمليات بدر كه آن عزيز شهيد شد من در تمامي
مناطقي كه لشكر عاشورا عمليات داشت من از اين شهر به آن شهر،
اسلام‌آباد، اهواز، يا دزفول همواره همراه اين شهيد بودم.




*لطفا در ارتباط با اخلاق ايشان در خانواده اگر خاطره خاصي
داريد بفرماييد.




- البته سرتاسر زندگي من با مهدي لحظه به لحظه خاطره است ولي
خاطره مهمي كه حالا در ذهن من خطور مي‌كند آن‌را بيان مي‌كنم.
ايشان در ارتباط با بيت‌المال خيلي حساس بودند ما در زماني كه
در اهواز بوديم مسئوليت اداره خانه به من محول شده بود. يك روز
قرار بود بچه‌هاي لشكر به عنوان مهمان به خانه ما بيايد. من از
آنجا كه فرصت نكرده بودم نان تهيه كنم به مهدي گفتم كه وقتي
عصر مي‌آييد، نان هم تهيه كنيد. مهدي كه هم‌ طبق معمول عصرها
دير به خانه مي‌آمدند -بنابه شرايط كاري- از آنجا كه
نانوايي‌ها بسته بودند نتوانسته بود نان تهيه كند. زنگ زدند كه
از لشكر نان بياورند. البته از امكانات لشكر هيچ وقت استفاده
نمي‌كردند ولي چون مجبور بوديم اين كار را كردند. نان را كه
آوردند مهدي پنج، شش تا برداشت و آورد بالا با تأكيد گفت كه تو
حق نداري از اين نان استفاده كني چون كه اين‌ها را مردم براي
رزمندگان اسلام ارسال كرده‌اند و چون تو رزمنده نيستي پس حق
خوردن از اين نان‌ها را نداري. من هم مجبور شدم از خرده
نان‌هايي كه قبلاً در سفر مانده بود استفاده كردم. البته اين
مراعات ايشان را مي‌رساند نسبت به بيت‌المال والا خداي ناكرده
سوء برداشت نشود.




يكي از خصوصيات بارز ايشان اين بود كه ايشان مسئوليت سنگيني كه
در لشكر داشتند و به خانه خيلي كم سر مي‌زدند، ولي با تمام
اينها و عليرغم آن‌ همه خستگي وقتي كه وارد خانه مي‌شدند با
روحيه شاد و بشاّش و خيلي متواضعانه برخورد مي‌كردند. شهيد
آيت‌الله محلاتي در خصوص ايشان فرموده بودند كه مهدي مظهر غضب
خدا است عليه دشمنان. واقعاً اينطور بود با وجود اينكه در
مقابل دشمن با خشم و غضب برخورد مي‌كردند ولي در خانه خيلي
رئوف، مهربان، متواضع و فروتن بود و هيچ‌گونه اظهار خستگي
نمي‌كرد. با روحيه شاد وارد خانه مي‌شد و با نشاط از خانه خارج
مي‌شد.




*آيا ايشان از فعاليت‌هايشان، از كارهايشان از اوضاع و احوال و
خاطرات جبهه و هم‌رزمانشان چيز خاصي مي‌گفتند؟




- باز يكي از خصوصيات بارز شهيد باكري كه خيلي برايم جاليم
جالب بود، اين بود كه مسائل محيط كارش را زياد در منزل مطرح
نمي‌كرد و معتقد بود كه گر اينها مطرح شود ممكن است به انسان
غرور دست بدهد و اخلاصي كه انسان مي‌تواند نسبت به كارهايي كه
كرده است داشته باشد ناگهان از بين برود. لذا به اين علت مسائل
جبهه و كارهايي را كه به خودش مربوط بود مطرح نمي‌كرد. يك روز
اتفاقاً خودم از ايشان پرسيدم اين همه افراد جبهه مي‌روند و
مي‌آيند و كلي درباره آن حرف مي‌زنند، ولي شما اصلاً صحبت
نمي‌كنيد با اين همه مسئوليت سنگيني كه داري، چرا حرف نمي‌زني؟
ايشان گفتند: من كه آنجا كاري نمي‌كنم كارها را بسيجي‌ها
مي‌كنند و آنقدر به اين بسيجي‌ها علاقه داشت كه همواره از آنها
به عنوان فرزند ياد مي‌كردند و مي‌گفتند اين‌ها بچه‌هاي من
هستند و هركس كه از بچه‌هاي لشكر شهيد مي‌شد عكس‌اش را به خانه
مي‌آورد و به ديوار اتاقش نصب مي‌كرد. اتاقش شده بود يك
نمايشگاه عكس. وقتي كه من مثلاً از بيرون مي‌آمدم خانه.
مي‌ديدم كه به اين عكس شهدا خيره شده است و زير لبش اشعاري را
زمزمه مي‌كند و چشمهايش پر از اشك شده است مي‌خواست گريه كند
ولي من كه وارد اتاق مي‌شدم صحنه عوض مي‌شد. در مورد خودش و در
مورد شهادت خودش صحبت نمي‌كرد چرا كه معتقد بود كه بادمجان بم
آفت ندارد. ولي من يقيناً مي‌دانستم مهدي كه يكي از افراد
برگزيده خدا بود، حتماً در آينده نزديك به مقام و درجه رفيع
شهادت خواهد رسيد.




وقتي كه زندگي تمامي شهدا را مورد دقت قرار مي‌دهيم مي‌بينيم
كه اينها از زمان كودكي اقدام به خودسازي كرده بودند و خودشان
را پرورش داده بودند و از افراد برگزيده خدا بودند البته به
اين معني نيست كه اين افراد غير قابل تصور ما باشند و يا ما
نتوانيم مثل اين افراد باشيم. اين افراد بنا به فرموده خداوند
متعال كه: «الذين قالوا ربناالله ثم استقاموا» وقتي به اين
يقين رسيدند كه غير از خدا هيچ‌كس را ندارند و يك مسيري را
انتخاب كردند كه خدا و پيغمبر انتخاب كرده‌اند. يك قدم به عقب
برنگشتند و در آن مسير با تمام وجود راه افتادند و وجودشان را
در طبق اخلاص گذاشتند. شهيد باكري هم از اين لحاظ مستثنا
نبودند.




* نقش شهدا را در دوران دفاع مقدس چگونه مي‌بينيد و اگر اين
فرهنگ شهادت نبود آيا جامعه ما در چه وضعيتي قرار مي‌گرفت؟




- قطعاً‌ نقش شهدا را در دفاع مقدس هيچ‌كس نمي‌توان انكار كند
و ما همگي مديون خون شهدا هستيم اگر اين شهدا نبودند هيچ‌وقت
اين انقلاب و اين جامعه به اين مرحله نمي‌رسيد و تنها راه
سعادت و نجات كه به قول شهيد باكري كه در وصيت‌نامه‌شان
فرموده‌اند راه سعادت، همان راه اسلام است و انشاالله خدا
توفيق عبادت و اطاعت و ترك معصيت و ادامه راه شهدا را به همه
ما عنايت فرمايد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده