نوید شاهد - شهيد "عيسی اردشيری" در دفترچه خاطرات خود می نویسد: «مرداد سال 1364 برادران گردان ابوذر در 35 کيلومتری اهواز به خط شديم و برادر جوکار فرمانده گردان دستور داد تمام تجهيزات را کامل کنيم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۰۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۰
نوید شاهد - «موقع بیرون آمدن از محل عروسی، چند تن از جوانان بزهکار روستا را در حال مصرف مشروب دیده بود. با چهرهای که از شدت عصبانیت برافروخته شده بود، سر آنها فریاد زده و میگوید: شما خجالت نمیکشید که عمر و جوانیتان را در این راه صرف میکنید؟ ...» ادامه این خاطره از شهید "محمدعلی برجی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۰۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۰
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد «ابتدا فکر کردیم هواپیماهای ایرانی هستند و شروع به سر دادن شعار و تکبیر کردیم که ناگهان صدای انفجار مهیبی به گوش رسید همه وحشت زده به بیرون دویدیم. صدای آژیر آمبولانسها و همهمه مردم شهر را فرا گرفته بود ...» ادامه این خاطره از "ابوالفضل ابراهیمخانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۹۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۸
برگرفته از کتاب خاکریز؛
نوید شاهد - «در قصر شیرین برف نمیبارید و مردم به سرمای زیاد عادت نداشتند. یک روز که برف زیادی بارید، دانشآموزان در مدرسه بودند و رفتن به خانه برایشان سخت بود، معلمها نگران یخ زدن آنها بودند. نه میشد درس داد و نه میشد درس خواند ...» ادامه این خاطره از رزمنده "علیاصغر فلاححسینی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۸۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۷
خواهر شهیدان زرآبادیپور روایت میکند؛
نوید شاهد - «او را بیدار میکنند و میپرسند چرا قرآن میخواندی؟ ایرج میگوید: خواب دیدم که اسیر شدهام به قرآن متوسل شدم و گفتم قرآن بخوانم تا یک بار دیگر مادرم را ببینم و دوباره برگردم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "ایرج زرآبادیپور" از زبان خواهر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۱۴۷۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۵
نوید شاهد - «حمید از روزی که خبر مفقودی شهید حمید محمدرضایی را شنید، آرام و قرار نداشت. برای اینکه خبری از آقای محمدرضایی بشود طرح ختم سوره یاسین گرفته بود. این طوری نبود که فقط اسم هم گردانیهایش را بنویسد و همه چیز تمام. میآمد خانه و تک تک به کسانی که در این طرح ثبتنام کرده بودند پیامک میداد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم"حمید سیاهکالیمرادی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۱۴۶۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۴
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (41)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « با حسن کريم زاده، عباس دنياديده و اکبر دهقان در موضع توپخانه از تهران به بستان رفتيم. يک پمپ و مقداری ميوه هم برای سرهنگ برديم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۶۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۶
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (40)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « قرار بود که به تنگ چذابه بروم وليکن جهت ساختن پل با اکبر دهقان رفتم بستان پيش سرگرد خزائمی تا برنامه انتقال صفحه ی آهن به سوسنگرد که جهت...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۶۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۵
خاطرات رزمندگان گردان 410 غواص لشکر ثارالله؛
نوید شاهد – شهید "علی عابدینی" گفت: «دعا ميکنم و اميدوارم بار ديگر براي شرکت در مراسم شهادت من به اينجا بيائيد. از همهي شما ميخواهم دعا کنيد که ديگر زنده به لاهيجان برنگردم.»
کد خبر: ۵۱۴۶۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۳
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (39)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از حمام در ميان راه چون هوا تاريک بود احمد داخل جوی آب کثيف افتاد. الان هم در اتاق نشسته ام و دارم بر آينده ای فکر می کنم که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۶۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۴
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (38)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «شور و بلوای زايد الوصفی در ميان مردم بود همه کنار خيابان ها ايستاده بودند ماشين ها با چراغ روشن حرکت می کردند. خوشحال و شادان...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۶۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۲
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (37)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از بدرقه آمدم داخل اتاق بی اندازه دلم گرفته بود. زياد هم خوابم می آمد. نشستم خاطره بنويسم خوابم برد...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۶۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۱
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (36)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ساعت 8 صبح با اکبر دهقان و سيد محمدتقی ديده ور رفتيم به خط. ابتدا سری به آنجا که ديده ور شهيد شده بود زديم و برادرش...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۵۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۱
نوید شاهد - مادر شهید "سیدخدابخش موسوی" در خاطره ای می گوید: «پسرانم کوچک بودند و به شدت به آنها وابسته بودم. روزی یکی از خویشاوندم برای فروش میوه ها تنها بود و کمکی نداشت، قرار شد پسر بزرگم برای کمک به او برود و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۵۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۰
نوید شاهد - مادر شهید "سیدخدابخش موسوی" در خاطره ای می گوید: «ما در تابستان ها فرشی از داخل خانه به دوش می گرفتیم و در حیاط خانه پهن می کردیم و پس از صرف شام و صبحانه و خواب در زیر آسمان پرستاره، صبح روز بعد آن فرش را جمع کرده و به داخل می بردیم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۵۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۰
نوید شاهد - مادر شهید "سیدخدابخش موسوی" در خاطره ای روایت می کند: پسرم انفاق می کرد و همیشه می گفت برای فردا خدا کریم است. یک روز برای عروسی خدابخش شش دست رختخواب خریدم که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۵۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۰۹
خاطره خودنوشت "سیدخدابخش موسوی" (6)
نوید شاهد - شهید "سیدخدابخش موسوی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «اميدوارم که پاسداريم برای خودنمائی و ريا و شغل نباشد. فقط و فقط به خاطر حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی که همانا...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۵۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۰۹
خاطره خودنوشت "سیدخدابخش موسوی" (5)
نوید شاهد - شهید "سیدخدابخش موسوی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «روزی که به نور آباد رسيدم تشييع جنازه برادر شهيدمان الله حسين لشکری بود که با ما در جبهه دهلاويه سوسنگرد به شرف شهادت نایل آمدند و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۵۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۰۸
خاطره خودنوشت "سیدخدابخش موسوی" (4)
نوید شاهد - شهید "سیدخدابخش موسوی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «دستور پيشروی دادند. هوا روشن بود. از خاک ريز به سومی عبور کرديم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۴۵۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۰۷
نوید شاهد - «گاهی هفته به هفته به خانه ما نمیآمد. یک راست از شرکت به مسجد لعل و از مسجد هم به شرکت میرفت. مادرم برای دیدنش به مسجد میرفت و میگفت: «نه نه مرده مگه، خانه نداری؟ مگه مادر نداری؟ چرا نمیآی خانه؟ ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "مهدی رجبلو" از زبان خواهر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۱۴۵۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۳