خاطره ای خواندنی از دوران اسارت جانباز "محمد علی بابایی ریزوندی"؛
نوید شاهد- آزاده و جانباز 70 درصدکرمانشاهی "محمد علی بابایی ریزوندی"در روایتی می گوید:« اسمش یوسف بود، اما به خاطر انضباط و لفظ قلم حرف زدنش ما " جناب سرهنگ" صدایش می زدیم التماس می کرد به او جناب سرهنگ نگوییم تا اینکه یک روز در آسایشگاه باز شد و یک گله بعثی مسلح هجوم آوردند. فرمانده نعره زدسرهنگ یوسف بیا بیرون!...»
کد خبر: ۵۱۶۹۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۰
مروری بر زندگی و خاطرات شهید «رحمان صالح زاده»:
نوید شاهد – همسر شهید «رحمان صالح زاده» میگوید: «شوهرم مرد بسیار خوش خلق و خوش زبانی بود به طوریکه در هر مجلسی که بود سعی میکرد با شیرین کلامی و خوش طبعی دیگران را به کارهای نیک تشویق کند و در این کار هم بسیار موفق بود، شهید رحمان معتقد بود رفع مشکلات مردم عبادت است».
کد خبر: ۵۱۶۸۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۵
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «دو روز از محاصره میگذشت و هیچ راهی برای رفت و آمد نبود. گرسنگی بر همه غالب آمده بود. هیچ غذایی نداشتیم تا اینکه دیدیم زنان دلاور کرد به سوی ما میآیند. تعجب زده شدیم، آنها به سختی قدم برمیداتشند و تا زانو در برف فرو رفته بودند ...» ادامه این خاطره از "صفرعلی احسانفرد" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۶۵۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۳
نوید شاهد - «گفتم: حاج مسلم بچههات با هم دارند میروند جبهه، دست تنها نمیشوی؟ کارها را کی برات انجام میدهد؟ گفت: خدا! گفتم: بالاخره ما هستیم. اگر کاری داشتی رودربایستی نکنیها! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "رضا حسنپور" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۱۶۱۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۳۱
روایتی از زندگی شهید محمد الوانی؛
نوید شاهد - همرزم شهید محمد الوانی نقل میکند: «محمد بسیار شجاع و دلیر بود... خودش تعریف میکرد که با آنها سر یک سفره غذا خورده و بعد از صرف غذا به سراغ یخچال رفته و از مواد غذایی آن برداشته و به سنگر خود برگشته بود».
کد خبر: ۵۱۶۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۳۱
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «وقتی اومد بلند بشه دوباره افتاد و تازه متوجه شدیم که ترکش خمپاره پای راست علی را قطع کرده، اما چونکه بدنش گرم بود خودش هم متوجه قضیه نشده بود، ولی وقتی متوجه شد یک لبخند زد و بعدش بیهوش افتاد ...» ادامه این خاطره از جانباز "مسعود ناصری" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۶۰۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۳۰
از سوی نشر راه یار منتشر شد
نوید شاهد- کتاب «کشکول میرزاجواد آقا»، روایتی از زندگی شهید مدافع حرم جواد کوهساری منتشر شد.
کد خبر: ۵۱۵۹۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۹
نوید شاهد - «معلمی که از اهواز به تهران منتقل شده بود. به دفتر آقای رجایی آمد و گفت: باید زن مرا که معلم است به تهران منتقل کنید، رجایی به او گفت: برادر، چرا قبل از مهر این را به ادارهات نگفتهای و گذاشتهای کلاسها دایر شود و حالا آمدهای و میگویی زنم را منتقل کنید؟ ...» ادامه این خاطره از شهید "محمدعلی رجایی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۹۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۹
نوید شاهد - انیمیشن ۷۲ قسمتی «چند قدم مانده به تو»، سری پنجم از مجموعه "چند ستاره تا بهشت" است که با رویکردی متفاوت به خاطرات ایثارگران در هشت سال دفاع مقدس میپردازد. نوید شاهد این انیمیشن را برای علاقمندان منتشر کرده است.
کد خبر: ۵۱۵۸۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۴
نوید شاهد - انیمیشن ۷۲ قسمتی «چند قدم مانده به تو»، سری پنجم از مجموعه "چند ستاره تا بهشت" است که با رویکردی متفاوت به خاطرات ایثارگران در هشت سال دفاع مقدس میپردازد. نوید شاهد این انیمیشن را برای علاقمندان منتشر کرده است.
کد خبر: ۵۱۵۸۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۷
نوید شاهد - انیمیشن ۷۲ قسمتی «چند قدم مانده به تو»، سری پنجم از مجموعه "چند ستاره تا بهشت" است که با رویکردی متفاوت به خاطرات ایثارگران در هشت سال دفاع مقدس میپردازد. نوید شاهد این انیمیشن را برای علاقمندان منتشر کرده است.
کد خبر: ۵۱۵۸۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۰۱
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «وقتی که برای پاکسازی تسلیحاتی خرمشهر ماموریت پیدا کردیم، شانس با ما یاری کرد و کاخنشین شدیم. در پادگان دژ خرمشهر، آقای صدام! یک کاخ زیرزمینی درست کرده بود که دو طبقه زیرزمین بود و بالای این کاخ یک سنگر ضدهوایی بود ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۷۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۸
نوید شاهد - «از طریق شهید انبارلویی در جریان زخمی شدن مجید آقا قرار گرفتم. بلافاصله مرخصی گرفتم و مستقیم به بیمارستانی که ایشان در تهران بستری بود، رفتم. پدر بزرگوار مجید آقا را دیدم که مانند پروانهای به گرد شمع وجود ایشان میگشت ...» ادامه این خاطره از دوست شهید جانباز "مجید نبیل" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۷۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۷
برگرفته از کتاب گهوارههای نیلوفری؛
نوید شاهد - «شانزده ساله که بودم خواستگاران زیادی داشتم، اما پدرم مخالفت میکرد و جواب رد میداد. در همین رفتوآمد خواستگاران به منزل پدرم، یکی از همسایهها که موقعیتی متفاوت با دیگران داشت به خواستگاریم آمد ...» ادامه این خاطره از کبری رجبلو مادر شهیدان "احمدی" و خواهر شهیدان "رجبلو" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۵۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۵
نوید شاهد - شهد حسین ترکمانی از شهدای گرانقدر کردستان است که پس از سه سال حضور فعال در جبهه سرانجام روز بیست و سوم خرداد سال ۱۳۶۵ در سن ۱۶ سالگی در منطقه فاو به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۱۵۵۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۴
خاطرهای از پدر شهید «علی اکبر شعبانی»
نوید شاهد - پدر شهید علی اکبر شعبانی در خاطره ای از خبر شهادت فرزند خود و خوابی که دیده است نقل می کند. در ادامه مطلب این خاطره را مطالعه خواهید کرد.
کد خبر: ۵۱۵۵۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۴
روایتی از زندگی شهید مهدی قزازانی؛
نوید شاهد - پدر شهید مهدی قزازانی در توصیف فرزند شهیدش روایت می کند: «مهدی بسیار قانع بود. با اینکه من خودم خیاط بودم، وقتی برایش لباس نو میدوختم تا زمانی که لباس قبلی اش قابل استفاده بود، لباس جدید را نمیپوشید و آن را به دوستان بیبضاعت هدیه میداد».
کد خبر: ۵۱۵۵۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۴
نوید شاهد - شهيد "احمدرضا کشميری" در نامه ای به خانواده خود می نویسد: «همسرم عزيزم هيچگونه ناراحت نباش فقط برای اسلام و مسلمين دعا کن بيشتر نماز شب بخوان. نماز جماعت و نماز جعفر طيار بپا داريد...» متن کامل نامه این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۵۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۴
نوید شاهد - همسر شهید "احمدرضا کشميری" در خاطره ای روایت می کند: «پس از چند ماه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شدت مجروح شد. احمدرضا را پس از بیمارستان های آبادان و تهران به شیراز آوردند.خاطراتی از زمان مجروحيتش به ياد دارم که...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۴۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۴
نوید شاهد - همسر شهید "احمدرضا کشميری" در خاطره ای روایت می کند: «آذر سال 1359 با احمدرضا ازدواج کردم. زندگی کوتاهی را با او گذاندنم ولی صدها خاطره از او برجای ماند...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۵۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۴