خاطرات - صفحه 32

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات
شهدای مرداد
شهيد با برادران و خواهران كوچكش بسيار با عاطفه و رحمت و لطف رفتار مي كرد، هميشه دست محبت بر سر آنها مي كشيد.
کد خبر: ۴۳۳۷۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۳

روایتی خواندنی از محمد حسین پور العجل نیروی گردان حمزه سید الشهدا( ع ) در عملیات مرصاد؛
از چهارزبر که به طرف حسن آباد می رفتیم، کنار جاده مملو از جنازه های منافقین بود که روز گذشته در عملیات غرور آفرین " مرصاد " به درک واصل شده بودند. در میان جنازه ها، اجساد زن های زیادی به چشم می خورد که اکثرا" سوخته بودند. به اسلام آباد که رسیدیم خیل عظیمی از نیروهای بسیجی و سپاهی را دیدیم که مشغول پاکسازی شهر از لوث منافقین بودند.
کد خبر: ۴۳۳۷۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۳

خاطره ای از مادر شهید سهیلا نریمانی؛
از خواب که بیدار شد چهره اش از خوشحالی برق می زد . گفت: مادر دیشب خواب دیدم که شهید شده ام و مرا به یک باغ سرسبز و پر گل بردند. یکی از من پرسید؛ تو هم شهید شده ای؟ گفتم: بله. گفت؛ به منزل شهادت خوش آمدی. هر کسی را در این جا راه نمی دهند.
کد خبر: ۴۳۳۲۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۹

فیلم
شهید عبدالمحمد عراقی از شهدای نام آور و شجاع هرمزگانی در دوران هشت سال دفاع مقدس می باشد خواهر وی خاطرات ی از برادر شهیدش بیان نموده که منتشر می گردد
کد خبر: ۴۳۳۱۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۶

مرا بیرون بردند و توی آن سرمای شدید لختم کردند. بشکه ای بود پر از سیمان که پرچم شان روی آن نصب بود. پاهایم را زیر بشکه قرار دادند و به من گفتند:" می خواهیم اعدامت کنیم." گفتم:" اشهد ان لا اله الا الله " از این جمله ی من خیلی بدشان آمد. سلاح ها را مسلح کرده و یکی از آن ها دستور شلیک داد.
کد خبر: ۴۳۳۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۵

نزدیک چهار صبح رمز عملیات از طریق بی سیم اعلام شد:" یا الله " بچه ها گروه گروه با صدای الله اکبر پیش رفتند. دشمن که از قبل آمادگی کامل داشت با توپ و خمپاره و سلاح های سبک، شروع به تیر اندازی کرد.
کد خبر: ۴۳۳۰۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۵

متوجه شدیم که این توقف بی جا نقشه ی آن بنی صدر خائن است. علیرضا تفنگ ژ3 خود را مسلح کرد و گفت: " هم تو را می کشم و هم خودم را . باید بیایی!" مجبور شدیم با تهدید، تانک را به جوانرود ببریم. با همان یک تانک توانستیم ضد انقلاب را در هم بکوبیم.
کد خبر: ۴۳۲۹۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۴

معرفی کتاب؛
کتاب " یک نکته از هزاران" به خاطرات رزمندگان هشت سال دفاع مقدس استان کرمانشاه پرداخته که توسط علی رستمی در 142 صفحه گردآوری و تدوین شده است.
کد خبر: ۴۳۲۹۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۴

خاطرات امیر «منوچهر کاظمی» از فرماندهان دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه؛
...یک دفعه آهو بی‌رمق شد و به زمین افتاد. به سرعت خودمان را به شکار رساندیم؛ اما با تعجب دیدیم که آهو کنار پیکر ۲ شهید بی‌هوش، روی زمین افتاده است. معلوم بود که شهدا از تشنگی به شهادت رسیده‌اند.
کد خبر: ۴۳۲۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۴

خاطرات امیر «حشمت‌الله مهنام» از فرماندهان دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه؛
عکس شهدا و مجروحین را روی تختم پهن کرده بودم، تا آن‌ها را دسته‌بندی کنم. یک‌دفعه تمام خاطرات ی که از آن‌ها داشتم جلوی چشمم آم. احساس کردم، همه‌شان دارند با من حرف می‌زنند و می‌خندند. فکر کردم دیوانه شده‌ام!
کد خبر: ۴۳۲۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۴

خاطرات شیرزن خطه گیلانغرب در دوران دفاع مقدس- فرنگیس حیدر پور" قسمت دوم"؛
به همسرم گفتم:"یادت باشد، آخرین نفری که از این روستا می رود، من هستم. برای من، فرار کردن یعنی مردن. از من نخواه راحت فرار کنم. یادت باشد من فرنگیسم. درست است زنم، اما مثل یک مرد می جنگم. من نمی ترسم. می فهمی؟"
کد خبر: ۴۳۱۹۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۱

شهید علی خیاط در آغازين روز پاييز سال 1340 در روستاي شهنيا ديده به جهان هستي گشود.گيوه‌ي چوپاني به پا مي‌کرد و هم گرسنگي گاه گاه شب‌هاي بي‌نان را تجربه نمود. سال پنجم دبستان، کيف و کتاب را در طاقچه‌ي خانه‌ي کاهگلي گذاشت تا چرخ کارگاه حصيربافي پدر، از کار نايستد. بعد از آن نيز با شاگردي ميني‌بوس، بنّايي و... نان خانواده را تأمين کرد، آن‌گاه به خدمت نظام فرا خوانده شد و در تاريخ 1360/8/15 خدمت را آغاز کرد، 2 ماه در کردستان و 9 ماه ديگر را در منوال بود و سرانجام در تاريخ 1361/4/21 در ماه رمضان در سن 21 سالگي سر را به چوگان عشق به امام (ره) نهاد و در ميدان رضا (ع) شهر باختران دل به بازي تقدير سپرد و به شهادت رسيد.
کد خبر: ۴۳۱۸۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۱

کتاب «مربع های قرمز»؛ روایت خاطرات راوی روزهای جنگ، حسین یکتا توسط نشر شهید کاظمی منتشر شد.
کد خبر: ۴۳۱۷۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۹

کتاب «دیده بان» مجموعه خاطرات منتخب سومین جشنواره خاطره نویسی دفاع مقدس استان البرز است که به همت «ابراهیم رجوانی» گردآوری و ویراستاری «فاطمه دهقان نیری» تدوین شده است.
کد خبر: ۴۳۱۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۱

جمعیت المعارف اخیراً کتاب «گلستان یازدهم» نوشته بهناز ضرابی‌زاده را نیز با عنوان «الروضه الحادیه عشره» منتشر و توزیع کرده است.
کد خبر: ۴۳۱۴۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی
همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه . خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
کد خبر: ۴۳۱۳۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴

شهید احمد فیروز بخت
همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
کد خبر: ۴۳۱۳۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴

کتاب خاطرات شهدا
در سالروز شهادت سردار رشيد اسلام ،شهيد مصطفي چمران و روز استادان بسيجي كتاب ، زير اين حرف ها خط بكشيد ......اثر دو تن از مولفان ارجمند شهرستان آران و بيدگل آقايان اصغر آيتي و حسن محمودي توسط انتشارات مهدی موعود در 1000 نسخه به چاپ رسيد و در اختيار مشتاقان كتاب و مطالعه قرار داده شد .اين كتاب با موضوعات زير مي باشد : ۱-جنگ ايران و عراق ۱۳۵۹-۱۳۶۷-شهيدان ۲-جنگ ايران و عراق ۱۳۵۹-۱۳۶۷- خاطرات ۳-شهيدان -ايران -بازماندگان - خاطرات و ۴-نماز و خاطرات .اثر صدر الذكر در همايش رزمندگان گردان فتح شهرستان و بيدگل روز پنج شنبه مورخ ۳۱/خرداد/۱۳۹۷ رو نمايي شد
کد خبر: ۴۳۱۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳

شهید احمد فیروز بخت
همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
کد خبر: ۴۳۱۲۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳

شهید قدرت الله فرزانه پور
می‌دانستم که هر وقت می‌رود بیرون یا در مسجد است و یا حسینیه. سیزده چهارده سالش بود. می‌رفت آجر جا به جا می‌کرد و کمک می‌کرد.
کد خبر: ۴۳۱۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۲