نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
زندگینامه شهید «سیدشیرخدا موسوی»؛
به گفته همرزمان شهید «سید شیرخدا موسوی» در شب قبل از شهادتش با آب سرد غسل شهادت کرد.
کد خبر: ۵۶۹۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۸

خاطرات|روایت شهروند بوشهری از شهید جمهور؛
رفته بودیم تهران،گفتند: آقای رئیسی هم می خواهد بیاید وقتی این طرف و آن طرفم را نگاه کردم دیدم همه دارند نامه می نویسند. من هم پیش خودم گفتم کاش من هم نامه بنویسم. اما توی دلم گفتم این همه آدم دارند نامه می نویسند ،کی نامه ی تو را می خواند. اصلا نامه های این ها را هم کسی نمی خواند...»در ادامه خبر بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۳۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۸

پدر شهید «محمد رحیم‌زاده» نقل می‌کند: «برادرم را دیدم که گفت: خواستم بهت بگم که محمدجواد زخمی شده. همه چیز را فهمیدم. دو روز بعد جنازه‌اش را آوردند. بالای سرش رفتم. دست‌ها را به طرف آسمان بردم و گفتم: خدایا! شکر به درگاهت که یک شهید دادم.»
کد خبر: ۵۶۹۳۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۸

شهید «اسداله حسنوند» در یادداشتی می نویسد: تقوی ملکه ایست که صاحب خود را از زیاده روی و هرج و مرج حفظ می کند.
کد خبر: ۵۶۹۳۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۸

«وقتی حاج آقای ابوترابی وارد مجلس شد، همه احترام کردند، به کناری رفتند و نه تن‌ها او را بازرسی نکردند بلکه به ما هم که همراه ایشان بودیم هیچ کاری نداشتند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۳۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۸

خواهر شهید «محمدحسین بنی‌اسدی» نقل می‌کند: «گفتم: داداش که شهید شد، بابا دست تنها شد، اگه می‌شه برای یک مدتی نرو تا به بابا سخت نگذره. گفت: او یک وظیفه‌ای داشته و ما هم وظیفه‌ای داریم. خدای بابا هم بزرگه.»
کد خبر: ۵۶۹۲۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
فرخنده زندیه‌شیرازی مادر شهید «سعید گودرزی» نقل می‌کند: «یکی از بستگانمان در دوران جنگ تحمیلی به شهادت رسیده بود، من و سعید برای تشییع پیکر ایشان به شهرستان رفته بودیم، من خیلی گریه می‌کردم و سعید به من توصیه می‌کرد که کشور در جنگ بسر می‌برد و جوانان برای پیروزی به شهادت می‌رسند، شما قوی باش و به خدا توکل کن.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۶۹۲۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
توران نصیری زرندی مادر شهید «زین العابدین کرمی» می‌گوید: «وقتی خبر شهادت پسرم را به من اطلاع دادند، به من گفتند ناراحت شدی؟ گفتم هدیه‌ای که در راه خدا داده می‌شود، ناراحتی ندارد.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۶۹۲۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۷

مادر شهید «رضا عطاری»
«پسرم در شرکت فرنخ، نمازخانه ایجاد کرد تا کارگران بروند نماز بخوانند و بهانه عدم وجود مکان برای نماز خواندن نداشته باشند. البته مثل این کارها زیاد انجام می‌داد به عنوان مثال چادر می‌خرید و به زنان بی‌چادر که نداشتن آن را بهانه می‌کردند، به آنها هدیه می‌داد تا چادر بر سر کنند ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های مادر شهید «رضا عطاری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۹۲۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۷

خواهر شهید «محمدتقی اعرابیان» نقل می‌کند: «مادرم با نقل و شیرینی آمد. سرش می‌ریخت و می‌گفت: خدا رو شکر! خدا داد و خدا گرفت. اشک می‌ریختم و به این پیرزن و پیرمرد نگاه می‌کردم. توی دل گفتم: یا امام زمان! سرباز تو بود، سپردمش به خودت.»
کد خبر: ۵۶۹۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۷

خاطرات شفاهی جانبازان
«محمد حیدری نسب» جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «از طریق بسیج وارد جبهه شدم. بار اول ما را به اهواز اعزام کردند و از آن جا به مریوان تقسیم شدیم. در آخرین عملیاتی که حضور داشتم یک خمپاره 60 در نزدیکی من افتاد که باعث شد از کمر به بالا مجروح شوم و ...»
کد خبر: ۵۶۹۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۷

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
قشم آقا باقرزاده پدر شهید «زیداله باقرزاده» می‌گوید: «پسر خیلی خوبی بود. چهار ماه از سربازیش مانده بود که به جبهه اعزام شد. پسرم شیفته دفاع از کشورش بود. می‌گفت اگر من به شهادت رسیدم نگران نباشید، من اگر به جبهه نروم، دشمن به خاک کشورمان تجاوز می‌کند. پس وظیفه هر مسلمانی است که برای دفاع از کشورش به جبهه برود.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۶۹۱۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۵

«هدیه مادرم را از گردنم محکم کشید و گفت حرص خمینی و چندین فحاشی به من کرد دستمال را به ۴ قسمت تقسیم کرد و دست‌ها و چشم‌هایم را با آن ‌بست. سرباز با اسلحه زد توی دهانم و دندانم شکست گفتم مادرجان چه هدیه‌ای دادی ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۵

گزارش تصویری؛
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان لرستان به همراه معاونت سلامت و رئیس بنیاد شهید شهرستان خرم آباد در راستای اجرای طرح سپاس با خانواده شهیدان والامقام «محمد حسن زینی وند»، «رازی صیفی بلمکی» و «محمد ولی احمدی» و جانبازان سرافراز «علی مردانی» و «کیومرث صالحی» دیدار و سرکشی کردند.
کد خبر: ۵۶۸۹۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴

گزارش تصویری؛
دومین جلسه شورای ترویج و توسعه فرهنگ ایثار و شهادت با موضوع برگزاری « یادواره ۲۱ شهید میان کوه شرقی بخش الوار گرمسیری » در شهرستان معمولان با حضور مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران لرستان، امام جمعه شهرستان و به ریاست فرماندار شهرستان معمولان و مسئولین شورای اداری شهرستان روز دوشنبه چهارم تیرماه برگزار شد.
کد خبر: ۵۶۸۹۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۵

برگی از خاطرات؛
«کدام هویزه؟ چه بگویم که آبادترین محل آن قبرستان بود. هیچ خانه‌ای نبود که پابرجا مانده باشد. هر کس به این شهر ویران شده نگاه می‌کرد خیال می‌کرد این شهر در تصرف لشگریان مغول درآمده است ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۹۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۳

همسر شهید «جلال ذوالقدر»:
«برایم آن‌چنان سخت نبود که نتوانم شهادتش را طاقت بیاورم. از طرفی انقلاب هم به خون شهدا احتیاج دارد و هم صبر ما. یادم است که برای آخرین بار در تلفن به همسرم گفتم کی می‌آیی؟ گفت می‌آیم یا می‌آورندم ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های همسر شهید«جلال ذوالقدر» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۸۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۱

خاطرات شفاهی جانبازان
«محمود شهریاری» جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «بعد از اینکه حضرت امام خمینی (ره) فرمان داد که جوانان به جبهه بروند، همراه دوستانم عازم جبهه شدم. در عملیات رمضان بود که دچار مجروحیت شدم. 18 ماه در بیمارستان بستری بودم، اینقدر جراحی‌هایم زیاد بود که تعدادش را به یاد ندارم...»
کد خبر: ۵۶۸۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۱

مادر شهید «غلامعلی صالحی‌نژاد» نقل می‌کند: «رو به قبله ایستادم و گفتم: یا امام زمان! بچه‌هام همه سرباز تواَند، هر کدومشون رو که می‌خوای قبول کن. همه فدای اسلام و قرآن!»
کد خبر: ۵۶۸۵۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰

برگی از خاطرات؛
«آن روز به‌قدری اسیر بعثی در کانال خرمشهر تجمع کرده بودند که برای انتقال آن‌ها به عقب نه تنها کمپرسی‌های ما تکمیل ظرفیت شد بلکه کمپرسی‌های یخچال‌دار ما را نیز پر از بعثی می‌کردند و اسرا را به عقب یعنی به اهواز انتقال می‌دادند ...» ادامه این خاطره را از زبان رزمنده دفاع مقدس «دکتر پرویز لطفی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۵۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰