سنگر علم را رها کرد و به ندای امامش لبیک گفت
نوید شاهد آذربایجان غربی؛ بار ديگر عاشقي از تبار عشق در گلستان شهادت به ديدار گلها شتافت و با نداي روحبخش و ملكوتي رهبرش در آسمان ملائك به پرواز فرا خوانده شد. او از كاروان كربلا، درس شجاعت و شهادت را در مركز تربيت معلم عشق، به خاطر سپرده و در دفتري به گسترده ايران اسلامي به مكتوب كشانده بود. او معلم شرف و ايثار بود. او آموزگار درس انسانيت و تقوا بود، مربي چگونه زيستن و چگونه مردن بود.
هدفش عالي و رسيدن به مرتبهء اعلي يعني لقاء ا... بود. زندگي سراسر بسيجي او و دل بريدن از علائق دنيوي و دلبستگي به زندگي ابدي او را، به مثابه رهروان انبياء الهي قرار داده بود. باشد كه طريقت او الگوي پويندگان عشق به خدا گردد.
بسيجي شهيد «مجيد ديانت» در سال 1340 در خانواده اي متدين و مذهبي در روستاي امامزاده بكشلوچائي از توابع شهرستان اروميه ديده به جهان گشود و تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در همان روستا و دوره دبيرستان را در اروميه به پايان رسانده و موفق به اخذ ديپلم متوسطه شد.
در اين زمان دوران پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي فرا رسيده بود. شهيد ديانت از همان اوائل نهضت مقدس اسلامي عشق آتشيني به حضرت امام (ره) داشت. به طوري كه اعلاميه هاي آن حضرت را در روستاي خود و روستاهاي اطراف بين طرفداران و دوستداران انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) توزيع مي نمود و در تمام تظاهرات و راهپيمائي ها فعالانه شركت مي كرد.
انقلابي بودن و پيروزي از رهبري امام او را زبانزد خاص و عام نموده بود، به طوري كه مورد خشم و غضب ضدانقلاب قرار گرفته و او را به پاسگاه ژاندارمري وقت روستا به عنوان ضد رژيم شاه معرفي كرده و مورد تهديد قرار داده بودند.
شهيد ديانت پس از پيروزي انقلاب اسلامي داوطلبانه به خدمت مقدس سربازي اعزام شد و هوزمان با شروع تهاجمات ناجوانمردانه رژيم بعثي عراق به ايران او نيز عاشقانه به نداي «هل من ناصر ينصرني» حسين زمان خميني كبير لبيك گفته و در جبهه هاي مختلف ايثارگريهاي بسياري از خود نشان داد. او پس از اتمام دوران سربازي خود حدود يك سال به عنوان مربي پرورشي آموزش و پرورش در يكي از مدارس شهر مشغول خدمت شد.
سپس وارد مركز تربيت معلم شهيد رجائي شده و به عنوان دانشجو معلم مشغول تحصيل گرديد. او در حين تحصيل در مركز تربيت معلم چندين بار به نداي ملكوتي حضرت امام (ره) از جمله طرح (لبيك يا خميني) لبيك گفته و عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شده بود. شهيد در يكي از نامه هايش خطاب به دوستان دانشجوي خود چنين مي نگارد: «و شما برادرها برايم دعا كنيد، من از آن بيم دارم كه تجارتم سود نداشته باشد و مرگم به شهادت نيانجامد. پس دعا كنيد و برايم از خداوند متعال طلب عفو و بخشش نمائيد.» عاقبت در تاريخ شانزدهم بهمن ماه 75در عمليات خيبر در جزاير مجنون به ديدار معبود و معشوق حقيقي خود شتافت.
روحش شاد و يادش گرامي باد.