عشق غير قابل وصفي به سيد و سالار شهيدان حضرت حسين بن علي(ع) داشت و هر چند به پابوسي و زيارت امام حسين(ع) كه آرزويش بود موفق نشده بود ولي كربلايي بود و عاشورائي. متنی که خواندید قسمتی از زندگینامه شهید « علی اکبر کاظملو» که تقدیم شما مخاطبان عزیز می گردد.

آرزوی دیدن مرقد سالار شهیدان، در دلش ماند

نوید شاهد آذربایجان غربی؛ در طول تاريخ انسانهاي وارسته و عارف بودند كه دل را به ياد خدا سپرده جز عشقش در آن نپرورانده، جز او نديده، جز او نشنيده و جز به فرمانش گردن ننهاده اند و در اين راستا محو او گشته و از فرط عشق زنجيرهاي زندان تن را پاره كرده و به سويش پرواز كرده اند و با گذر از عالم خاكي و صعود به وراي آسمانها، زمينيان را به تحير وا داشته اند چرا كه عالم خاكي و مادي را مي توان تحمل بزرگي و عشق اين عاشقان و عارفان نيست و يكي از اين ملكوتيان که « علی اکبر کاظملو» بود در سال 1337 هفدهم خرداد ماه در يك خانواده اي كه بنيان و اساسش باور و يقين به حضرت احديت، صفا و طراوتش عشق به خاندان اهل بيت(ع) و اعمال و كردارش عمل به احكام حيات بخش شريعت محمدي(ص) بود، پا به عرصه هستي نهاد .

 پدر به سبب عشقي كه به ابا عبدالله الحسين(ع) و نوجوانش داشت نامش را علي اكبر نهاد و شايد از انتخاب اين، چنين قصد داشت كه او هم فداي راهي شود كه علي اكبر امام حسين(ع) قرباني آن شد.

از همان اوان كودكي دلي سرشار از مهر و محبت داشت، شكوفه هاي هفتمين بهار زندگيش كه شگفت وارد مدرسه شد، به سبب هوش و ذكاوتي كه داشت موفق در تحصيل بود و مورد تقدير و تحسين قرار گرفت.

تحصيلاتش بي وقفه با موفقيت ادامه يافته و در كنار تحصيل علم بيشتر از آن در جهت تقويت ايمان و اعتقادش موفق تر بود. عشق غير قابل وصفي به سيد و سالار شهيدان حضرت حسين بن علي(ع) داشت و هر چند به پابوسي و زيارت امام حسين(ع) كه آرزويش بود موفق نشده بود ولي كربلايي بود و عاشورائي.

با شروع ماه خون، ماه محرم دلش ماتمكده مي شد و غبار غم آميخته با عشق در چهره اش نمايان، و اين غم درد او را به فرياد وامي داشت و در خانه خدا در مسجد، در سوگ عزاي سرور و مولايش امام حسين(ع) در غم و مظلوميتش به سينه مي زد و اشك مي ريخت، و براي دادخواهي فرياد يا حسين(ع) سر مي داد.

اهل مسجد بود و اعضاء و جوارحش را از تخطي و گذر از حريم شرع مقدس بر حذر مي داشت و حاكم بر نفس بود، اخلاقي به حسنات و زيبائي ها آراسته و رفتارش در جهت مهرورزي بود. طوري كه مجالست و مباحثت با وي فرح انگيز و دوري و فراقش موجب الم.

جز با احترام و ادب با والدينش برخوردي نداشت و غير از اين هم از اين بزرگوار انتظاري نبود، در آخرين سال تحصيلات دوران متوسطه اش كه مصادف بود با شروع قيام امت امام خميني بر عليه يزيديان و طاغوتيان آرام و قرار نبود و در پي خطر مي گشت، ذره ذره وجودش عشق به حضرت روح ا... بود و مي خواست از فرط عشق فدائيش بشود.

پاك باخته لبيك گوي رهبرش و در اطاعت وليش در راه پيمائي ها و تظاهرات و درگيري هاي خياباني با نا اهلان و بيخبران شركت مي كرد و سر از پاي نمي شناخت، تا انقلاب به ثمر رسيد و صبح پيروزي دميد.

موفق به اخذ ديپلم شد و با شروع تجاوز صداميان به حريم كشور امام زمان(عج) و حريم اسلام، اين كربلائي غيرتمند بي وقفه چون كوهي استوار با اراده اي آهنين و شور حسيني در سر با سپاه نور و با عنوان غرور آفرين بسيجي به رزم تبار يزيديان مي رود و براي تداوم مبارزه اش پس از مراجعت وارد دانشكده افسري شد و در ژاندارمري مشغول مي شود.

غير از جبهه ها جاي ديگر آرامي نداشت، برايش پيشنهاد مسؤوليتي را در تهران مي كند كه با التماس و خواهش فراوان اين مسؤوليت را رد و تقاضاي اعزام به ميدان نبرد را مي نمايد كه بالاخره موافقت شده و راهي مي شود.

قبل از راهي شدن به سوي ديار دوست به زيارت و پابوسي مولي امام رضا(ع) به مشهد مقدس مشرف و از درگاهش تقاضاي شهادت مي نمايد.

در جبهه هم بي قرار بود و پيوسته حضور در خط مقدم و خط شكني، بيم هراس را در دل بزرگش راهي نبود سر باخته اي بود كه به جز عشق و وصال به دوست نمي انديشيد، تا اينكه پس از نبردهايي شجاعانه در غروب یکم آذر 1362 به معبودش پيوست و با شهادت كه ارثي است از سوي اولياء، دل پرتلاطم چون دريايش به اقيانوس بيكران رحمت الهي پيوست و آرام گرفت.

روح ملكوتش شاد و قرين رحمت ايزد منان باد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده