دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۲۱
نوید شاهد - «او هيچ موقع در جمعي كه مشغول غذا خوردن بودند، نمي خوابيد و هر موقع مي آمد و مي ديد بچه ها نشسته اند يا غذا مي خورند، كيسه خوابشان را بر مي داشتند و مي رفتند در بين علفها در گوشه اي مي خوابيدند و اينها همگي نشان دهنده اين است كه او سعي در تقويت اعتماد به نفس و خودسازي در وجودش داشت.» متنی که خواندید، خاطره ای از زبان همرزم  شهید «نادر علیزاده» بود که نوید شاهد آذربایجان غربی شما را برای خواندن آن دعوت میکند. 

سعی در تقويت اعتماد به نفس و خودسازی در وجودش داشت

نوید شاهد استان آذربایجان غربی؛ شهيد «نادر عليزاده» به سال1341 در يك خانواده متوسط و مذهبي در اروميه چشم به جهان گشود. بعد از گذراندن دوران کودکی، راهي مدرسه شد و تحصيل خود را تا پایان دوره متوسطه ادامه داد. به عنوان پاسدار در جبهه فعالیت میکرد. سرانجام در یکم شهریور 59، در مهاباد توسط نیروهای حذب دموکرات به اسارت درآمد و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامده است.

آنچه میخوانید خاطره ای از زبان رحیم بنائی، همرزم شهید علیزاده است که تقدیم حضورتان میگردد.

نحوه آشناییم با شهید:  در سال 55 در هنرستان كاوه آهنگر با شهيد نادر عليزاده همكلاس بودم. كه در آن دوران كه اوائل انقلاب بود و زمان شروع جريانات انقلاب، شهيد نادرعليزاده از جمله افراد فعال مدرسه در مورد انقلاب بود.

در آن زمان براي مدتي مدرسه تعطيل شد و بعد از بازگشايي مدارس اولين نفري كه بعد از بازگشايي مدارس عكس امام را پخش كرد آقاي عليزاده بود و ما هم در جريان پخش و تكثير اين عكسها با ايشان آشنا شديم .

در اصل گرداننده اين عملياتها و پخش اعلاميه ها، آقاي عليزاده بودند كه توسط ايشان اين اعلاميه ها آورده و در مدرسه پخش مي شد و اين اعلاميه ها توسط شهيد مصطفي جهانگيرزاده و رحمان حسن زاده چاپ مي شد و توسط نادر پخش مي شود.

و يكي ديگر از بارزترين كارهاي نادر عليزاده اين بود كه با سن كمش در آن زمان، روي مجسمه اي كه عكس پدر رضا شاه بود نشست و طناب را گردن آن انداخت و آن مجسمه را سرنگون كردند.

ايشان بعد از پيروزي انقلاب هم در بين بچه ها اسلحه پخش مي كردند و بچه ها را در مدارس و مساجد و ژاندارمري تشويق به اسلام مي كرد.

او هيچ موقع در جمعي كه مشغول غذا خوردن بودند، نمي خوابيد و هر موقع مي آمد و مي ديد بچه ها نشسته اند يا غذا مي خورند، كيسه خوابشان را بر مي داشتند و مي رفتند در بين علفها در گوشه اي مي خوابيدند و اينها همگي نشان دهندة اين است كه او سعي در تقويت اعتماد به نفس و خودسازي در وجودش مي باشد.

نحوه اسارت شهید: در آن زمان شخصي به عنوان قائم مقام مطرح بود كه پيشنهاد داده بود كه مردم به كردستان نروند و در آن زمان ظاهراً آقاي رحيم عباسيان و نادر علیزاده و چند نفر ديگر بودند كه در كردستان بودند و موقع برگشتن به اروميه و به خاطر بسته بودن مسیر، به دموکرات برمیخورند و حزب آنها را مي گيرد و با سيمرغ از راه پيرانشهر به دولتين انتقال مي دهند. 

خصوصیات شهید: از جمله خصايص نادر اين بود كه برنامه هايي براي خودسازي داشت كه از جمله آنها، برنامه هفتگي بود كه براي رفتن به كوه گذاشته بود و يا بعضي برنامه ها كه در شهر داشت، در هر جهت ايشان يك سري بينش خاصي به مسائل داشتند.

مَثَل معروفي هست كه مي گويد از كوزه همان برون ترآود كه در اوست، كه اين مَثَل خيلي براي نادر صدق مي كرد چون نادر در خانواده اي بزرگ شده بود كه در آن خانواده، نظم و نظام خاصي بود و اين انضباط خانوادگي در رفتار نادر تأثير مثبت زيادي گذاشته بود.

نادر جريان مهاباد را كمتر براي كسي تعريف مي كرد و يك روز من در يك جايي دور از شهر بود كه ديدم شهيد محمد خمسه لوئي آمد و با چهرة ناراحتي گفت بيا برويم، ‌گفتم كجا، هيچي نگفت و گفت بيا .

وقتي ما مقداري راه رفته بوديم محمد گفت: نادر شهيد شده،‌ گفتم در كجا، گفت در مهاباد و با شنيدن نام مهاباد اين مطلب در ذهن من تداعي شد كه نادر مي گفت: زماني مي گوئيد كه ما دوستي داشتيم به نام نادر. و من در آنجا فهميدم كه ايشان در مورد تصميمي كه گرفته بودند درباره عواقب آن اطلاع كاملي داشتند و بعداً كه ما پيگير مسئله شديم و پرسيديم كه جريان از چه قرار است همه افراد با توجه به تعصبات كُردي و جوّ خفقان كه حزب آفريده بود، طفره مي رفتند.

روحش شاد و یادش گرامی.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده