او فرماندهی لایق ، صبور، خستگی ناپذیر، با روحیه بالا و تیراندازی ماهر وکوهنوردی سرسخت بود
نوید شاهد آذربایجان غربی:
سردار شهيد عليزاده ساعتلو متولد 1337، پاسداری
که در شكل گيری انقلاب در شهر اروميه يكی از چهره های شاخص بود. فرماندهی آزاد
سازی شهر اشنويه را بر عهده داشت و همان جا سپاه را تشکیل داد. ناصر از طراحان
نقشه تسخير ساختمان دخانيات شهر مهاباد بود و همچنین فرماندهی سپاه نقده را عهده
دار شد، تا اینکه در ناحیه محمد شاه نقده در روستای چقال مصطفی به هنگام غروب در كمين
نيروهای دشمن قرار گرفت و مردانه ايستاد تا تمام نيروهاي همراه خود را از دام كمين
ضدانقلاب برهاند اما خود در دام آنها گرفتار شده و به فيض عظمای شهادت نايل گرديد.
قبل ازانقلاب اسلامي
اولین آشنایی ام با شهيد ناصر
عليزاده در مسجد دادخواه، در نماز جماعت صبح و درس قرآني بود كه توسط يكی از اهالي
محل و با شركت بعضي از دوستان كه در حال حاضر به لقاءا... پيوسته اند، بود. در این
مجالس با افراد زیادی توفيق آشنايي پيدا نمودم که شهید شده اند اما در اين ميان، روحيات
شهيد ناصر عليزاده بارزتر از ديگران بود ، ناصر فردي بودكه خيلي سريع تر از ديگران
دوست می شد و خود را مجذوب مي نمود.
آشنايي ما از مسجد شروع شد
و اين دوستي در زير سايه اسلام عزيز بود تا اينكه در زمان اوج انقلاب اسلامي بنده كه
از نظر سني نيز كم بودم و گاها در بعضي از برنامه ي تفريحي از جمله برنامه كوهنوردي
که برنامه اي جهت صبر و استقامت در برابر مشكلات و مصائب بود؛ شرکت کرده و با آنها
همگام می شدم.
ناصر قبل از انقلاب خود را
در از نظر جسمي و روحي آماده ساخته بود و ضمن تقوت روحي خود
با معنويات اسلام ؛از نظر جسمي نيز در كوهنوردي - سنگ نوردي ـ اسكي ـ شنا و غيره خود
را آماده می ساخت و با آنها آشنايي كامل داشت ، حتی به مواد منفجر نيز آشنايي
داشت.
دوران انقلاب اسلامي
در دوران انقلاب اسلامي كه
به فرمان امام خميني (ره) سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشكيل و ناصر عليزاده نيز در كنار بعضي از شهداي عزيز وارد سپاه گرديد
و در سپاه نيز به لحاظ شناختي كه از روحيات رزمي و اطلاعاتي ايشان داشتند در مسؤوليتهاي
مختلف خدمت مي نمود.
يكي از جالبترين روحيه اي كه داشت اين بود كه با
توجه به خطراتي كه انقلاب اسلامي را تهديد مي نمود در مسؤوليتهاي خود از برادران و
دوستان دوران قبل از انقلاب كه بنده نيز يكي از آنان بودم در بعضي از امورات سپاه استفاده
نمود «نگهباني ـ گشت».
ناصر جوان بود و
بهترين عمر خود را در بهترين محل یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سپري نمود و توطئه های دشمنان اسلام
را که جهت بر اندازي نظام جمهوري اسلامي طراحی شده بودند، يكي پس از ديگري بر می انداخت.
این توطئه ها از كردستان شروع شده و سپس با هدايت استكبار جهاني، جنگ تحميلي شروع شد.
دوران جنگ تحمیلی
ناصر بعد از دو سه مرحله اعزام انفرادي و به
عنوان نيروي مردمي؛ به عنوان فرمانده قبضه
120ميليمتري به جبهه آبادان خرمشهر اعزام می شود و آنجا از چند ناحيه مجروح
شده و به اروميه اعزام مي گردد.
وقتی به همراه چند نفر از برادران جهت عيادت، پيش
ناصرعزيز رفتيم؛ مجددا روحيه باز و گشاده وي را مشاهده نمودم كه در آن عيادت مطلب جالبي
از شهيد شنيدم که آن را عينا شرح ذيل ذكر مي نمايم.
ناصر تعريف مي كرد كه بني صدر
ملعون جهت بازديد از جبهه نزد برادران اعزامي
اروميه ای رفته بود و از مشكلات آنان سؤال مي كرد؛ كه شهيد چنگيز پيكار اظهار مي كند،
گلوله خمپاره 120ميليمتري نداریم و بني صدر
در جوابش مي گويد: هر كس خمپاره را به شما
داده گلوله اش را مي دهد.
شهيد پيكار از این برخورد بسيار
عصباني میشود که با وساطت بقيه برادران قضيه فيصله مي يابد.
شهيد تعريف مي كرد كه گلوله
خمپاره نمي دادند و توسط يكي از برادران ارتش به طور پنهاني به آنها گلوله خمپاره داده
مي شد كه آن برادر ارتش نيز كه بعدا به ديار حق مي پيوندد (ر- ح).
ناصر اكثر خدمات و مسؤوليتهاي
خود را در كردستان سپري مي نمود و من نيز تا سال 61 اكثر اوقات را به همراه ساير برادران
كنار آن شهيد بودم.
روحیه ای بالا داشت
ناصر از نظر روحي اخلاقي نیکو
داشت كه همه را مجذوب خود می کرد و موجب بالا رفتن روحيات پرسنل خود بود، فردي بسيار
صبور و شکیبابود و خصوصا در درگيريها موجب روحيه مي گرديد، و در ضمن درگيري به افراد
نيز روحيه مي داد و راهنمائي هاي لازم را مي نمود.
تیراندازی نمونه و باهوش
در يك پاكسازي بين مياندوآب
ـ مهاباد در منطقه ای كوهستاني بوديم که شب ساعت 30/12 درگيري شروع شد؛ شهيد با اسلحه
ژ ـ 3 قنداق تاشو كه داشت بسيارعادي و طبيعي در پشت يك سنگ كه به منزله يك سنگ بود
اصلا تيراندازي نمي کرد، اول جاي خارج شدن گلوله دشمن را مي ديد و سپس بطور منظم ازهر
جا که گلوله خارج مي شد، آن را هدف قرار داده و يك تير به آن شليك مي نمود. تيراندازي
به آن كيفيت بسيار جالب و ماهرانه بود .
فرماندهی خستگی ناپذیر
در سال 61 شهيد عليزاده كه
به عنوان فرمانده عمليات سپاه نقده معرفی شده بود،
با فرماندهي شهيد بروجردي؛ عمليات پاكسازي در محورهاي نقده ـ مهاباد ـ مياندوآب را شروع کردند كه بعد از چند روز به مقر اصلي رسيديم.
در طول اين مدت من احساس خستگي زياد مي نمودم و ساير برادران نيز از نظر روحي مثل من
بودند اما ناصر از نظر روحي و جسمي وضعيت خوبی داشت و اصلا خسته بنظر نمي رسيد.
رهبری لایق
رهبري و هدايت مستقيم افراد
را در درگيريها بسیار عالی انجام می داد و هميشه سعي مي نمود كه خود را در بين پرسنل
و حتي جلوتر از آنها نگه دارد زيرا هدايت مستقيم وي موجب تقويت روحيه پرسنل و افراد
مي گرديد.
ناصر علیزاده با روحیه و
درایتی که داشت در اکثر پاكسازيها و عملياتهاي موفق می شد
زيرا با بصيرت و آگاهي كامل اقدام به عملياتهاي نظامي مي كرد و بارزتر از هر چيز، آشنايي
به مناطق كردنشين و شناسايي مناطق به طور كامل در قبل و در حين عمليات بود که این از خصوصيات فرماندهي
وي بود.
شهيد ناصر عليزاده
كه در اواخر سال 61 با همراهی و فرماندهي شهيد بروجردي پاكسازي روستاهاي حوزه نقده و مهاباد
را شروع نموده بودند به علت موفقيت در پاكسازيها
؛ ضدانقلاب ناصر علیزاده را در بين روستاي
قره قصاب و محمد شاه سفلي به كمين انداخته و باكينه اي که از سردار رشيد اسلام داشتند،
وي را در روستال
چقال در ناحیه محمد شاه به شهادت رساندند.
ناصر روحيه خود را به هنگام شهادت نيز ابراز
کرده و هنگام شهادتش، آنطور كه برادران مي گفتند به سه تكبير به شهادت مي رسد و وفاداري
خود را به نظام جمهوري اسلامي و امام عزيز (ره) به اثبات مي رساند.
باشد كه در ادامه راه آن شهيد توفيق یابيم؛ از شهيد
و شهادتش هر قدر بگوییم باز كم است؛ بقول امام خميني (ره) از شهداكه نمي شود چيزي گفت
شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادي و صبور شان عند ربهم يرزقون
اند و از نفوس مطمئنه اي هستند كه مورد خطاب فادخلي عبادي و ادخلي جنتي پروردگارند.
والسلام التماس دعا
منبع: مرکز اسناد بنیاد
شهید و امور ایثارگران