سالروز شهادت سردار اسلام
يکشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۰
سردار شهيد عسگر رحيمي به سال 1331 در روستاي گوگ تپه از توابع شهرستان اروميه در يك خانواده پر تلاش و زحمتكش و مذهبي و متدين پاي به عرصه وجود نهاد. شهيد رحيمي و كوچري سه ماه و نيم را در اسارت دشمن به سر مي برند و سرانجام در زير شكنجه هاي وحشيانه عنصر مزدور صنار مامري و سرهنگ فراري ارتش شاه (قادري) در محل روستاي مخين در تاریخ 27/3/1359 ناجوانمردانه به شهادت مي رسند. پيكر پاك سردار شهيد اسلام عسگر رحيمي بعد از هفت روز در بيابان هاي اطراف كشف شد.


فرازی از زندگی سردار شهید عسگر رحیمی (عکس شهید در متن اضافه شود. منبع زندگی نامه در پایان متن قید شود

سردار شهيد عسگر رحيمي به سال 1331 در روستاي گوگ تپه از توابع شهرستان اروميه در يك خانواده پر تلاش و زحمتكش و مذهبي و متدين پاي به عرصه وجود نهاد. او از همان اوان كودكي با كارهاي سخت و مشقت بار اُنس گرفت و از كمك به پدر و مادر خود لحظه اي دريغ نمي ورزيد. پدرش كشاورزي زحمتكش يود كه در فصول بهار و تابستان آسايش و آرامش نداشت و شب و روز خود را در مزارع به فلاحت مشغول بود. او با هر مشقتي بود فرزندان خود را راهي مدرسه كرد تا علم و دانش آموزند و آن را چراغ راه خود سازند. عسگر نيز با عشق و علاقه ‌وافر به مدرسه رفت و به تحصيل پرداخت و در كنار تحصيل يار و مددكار پدر در كار كشاورزي بود. او معمولاً در آغاز سال تحصيلي دو ماه ديرتر در كلاس درس حاضر مي شد و دستان پينه بسته اش جواز غيبت هايش بود. او در فصل كار، از مدرسه به مزرعه و از مزرعه به مدرسه مي رفت و از فرصت هاي كوتاه ظهر و عصر، كمال استفاده را در دستگيري از پدر مي كرد. پس از اتمام دوره ابتدايي و راهنمايي، جهت ادامه تحصيل راهي شهرستان اروميه شد و در زمستان هاي سرد و يخبندان با پاهاي يخ زده در جاده هاي برف گرفته و بي انتها ره مي پيمود تا خويشتن خويش را با چراغ دانش روشن و گرم نمايد و بدين ترتيب با تحمل شدايد فراوان دوره دبيرستان را با موفقيت به پايان برد.

او از همان اوان تحصيل در دبيرستان به فقر فراگيري كه توده هاي محروم و مسلمان را از زندگي و عقيده به اسلام جدا ساخته بود،‌پي برد و به زودي نظام حاكم را علت اين همه نابساماني دانست. تبليغات نظام ستم شاهي در ان ايام فضاي مسمومي ايجاد كرده بود كه عموماً جوانان مملكت را آلوده به شرك و بي بند و باري مي نمود تا اين سرمايه هاي بالقوه اسلام و انقلاب را از تلاش و تفكر بازدارند و از خودبيگانه سازند.تبيلغ فرهنگ بيگانه، طبيعتاً در عده اي از مردم مؤثر بود چرا كه نظام ارزشي جامعه حول محور فرهنگ حاكم مي چرخيد. اما در اين ميان انسان هايي كه فراتر از مسائل ظاهري را در جامعه درك مي كردند و فطرت پاكشان تسليم تبليغات مسموم نشده بود و در انديشه‌جايگزيني فرهنگ اصيل اسلامي - ايراني به جاي آن موج گرائي بودند، بر عليه نظام فرهنگي و اجتماعي زمان خود شوريدند و خط سرخ تشيع علوي را به رهبري خميني بزرگ بر جامعه حاكم گردانيدند.

شهيد بعد از اخذ مدرك ديپلم به دنبال احضارش به خدمت نظام به كسوت مقدس سربازي درآمد و در ابتدا در يكي از پاسگاه هاي اطراف زنجان (گرماب) شروع به خدمت نمود، اما به دليل موضع گيري هاي انقلابي بر عليه رژيم ستمشاهي به پادگان شهيد حنيف نژاد (شاپور سابق) احضار شد و بقيه خدمت سربازي را تحت نظر سپري نمود.

در دوران خدمت سربازي با سياست كلي رژيم كه سركوبي شخصيتهاي بارز اسلامي و انقلابي بود، به مخالفت پرداخت. او مي گفت: « قصد دارند ما را بكوبند، شخصيت ما را خرد كنند،‌ما را منفعل و مأيوس سازند. اما كوردلان قادر به انجام آن نيستند. زيرا در مقابل اين اعمال ضد انساني رژيم، كينه و نفرت ما نسبت به آنها بيشتر مي شود و انگيزه هاي متعالي در ما رشد مي كند. پايان دوره سربازي شهيد مصادف با شكوفايي حركتهاي انقلابي در كشور بود. او بعد از ترخيص از خدمت نظام به اروميه آمد و از عناصر فعّال و پيشتاز انقلاب بود كه قهرمانانه در مقابل مزدوران ایستاد و سهم بسزايي در پيروزي انقلاب داشت. در حمله نظاميان رژيم طاغوت به مسجد اعظم اروميه كه پايگاه اصلي انقلاب به شمار مي رفت، او در كنار ساير برادرانِ مبارز در برابر مسجد،‌ با سپر كردن تن خود ديواري از عقيده و ايمان ايجاد كردند و از حريم اسلام و قرآن دفاع نمودند.

بعد از پيروزي انقلاب اول در انقلاب يعني تسخير لانه‌جاسوسي آمريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، او كه كينه اي عميق از اين مركز فساد در دل داشت، توسط يكي از برادرانش كه جزء آن دانشجويان بود به جمع آنها پيوست و از نزديك با جريانات افشاگرانه آنها آشنا شد.

همزمان با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در اروميه به جمع پرتوان سپاه پيوست و به حفاظت از نهال نوپاي انقلاب پرداخت. شهيد رحيمي با مردم بود و براي مردم محروم منطقه عاشقانه خدمت مي كرد. در تداوم همين خدمات ارزنده او به همراه چند تن از مسؤولين شهرستان خوي، براي حل و فصل اختلافات محلي به منطقة قطور يكي از مرزهاي شمالغرب كشور رفته بودند كه به هنگام مراجعت به شهرستان خوي در نزديكي روستاي حبش مورد حملة غافلگيرانة‌مزدوران وطن فروش قرار گرفته و در اولين لحظات درگيري تعداد 10 نفر از همراهانش شهيد يا مجروح مي شوند از جمله سرهنگ ستاد (شهيد محمود احمد پناه) سرگرد ستاد (شهيد سيدجلالي) و .. به درجه رفيع شهادت نائل مي گردند و فرماندار خوي (شهيد قربانعلي كوچري) و برادر عسگر رحيمي كه آن موقع مسؤوليت فرماندهي عمليات سپاه پاسداران خوي بر عهده داشت، توسط عناصر خودفروخته استكبار به اسارت گرفته مي شوند.

شهيد رحيمي و كوچري سه ماه و نيم را در اسارت دشمن به سر مي برند و سرانجام در زير شكنجه هاي وحشيانه عنصر مزدور صنار مامري و سرهنگ فراري ارتش شاه (قادري) در محل روستاي مخين در تاریخ 27/3/1359 ناجوانمردانه به شهادت مي رسند. پيكر پاك سردار شهيد اسلام عسگر رحيمي بعد از هفت روز در بيابان هاي اطراف كشف شده و جهت خاكسپاري با شكوه خاصي بر روي دست هزاران تن از اقشار مسلمان شهرستان اروميه تشييع مي شود. گفته مي شود اهالي روستاي زري براي جلوگيري از شكنجه و شهادت دو شهيد بزرگوار اقدام به مقابله با عناصر ضدانقلاب مي كنند كه صنار مامري و قادري ملعون اهالي روستا را تهديد به قتل مي نمايند و با ايجاد رعب و وحشت در بين اهالي روستا از اقدام آنها جلوگيري به عمل مي آورند.

او تا آخرين لحظه‌شهادتش، عاشق امام ماند و جانش را در راه جانان هديه كرد. دشمن با بكار بردن انواع ترفندها در مدت سه ماه و نيم اسارت، نتوانست عشق او را نسبت به امام ذره اي بكاهد. آري راست قامتان تاريخ هميشه اينگونه مرده اند. اين بار نيز قهرمانان پيروز عرصه هاي جهاد و مبارزه بر بام بلند ايران (آذربايجان)، چراغي فروزان آويختند و با قامت افراشته، سرود فتح را چنان برخواندند كه پژواك آن از مرزهاي ايران گذشت و بر تارك جهان نقش ماندگار زد.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده