نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره های شهید
برادر شهید " محمدجعفــر اژدری راد " در رابطه با اعزام برادر خود به جبهه چنین گفته است: برای اعزام به جبهه از طريق پايگاه ابوذر اقدام کرد و از اين موضوع هيچكس جز خودش اطلاع نداشت، رفتنش به جبهه را مثل یک راز برای خود نگه داشته بود.
کد خبر: ۴۶۷۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۳

مسئول بسیج عشایری استان خراسان جنوبی گفت:ذیل کنگره ملی ۱۰هزار شهید عشایر در ۲۱ استان نیز که شهدای عشایری دارند امسال یادواره استانی شهدای عشایر برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۶۷۷۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۲

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(12)
یکی از همرزمان شهید مهدی پیر محمدی می‌گوید: ناگهان مهدى به زمين افتاد. با خود گفتم شايد براى استتار از اثرات سلاح شليك شده به زمين افتاده است، ولى وقتى نزديكتر شدم، ديدم به مهدى گلوله اصابت كرده است. مرتب به من مى‏ گفت مرا بگذار و دنبال كارت برو.
کد خبر: ۴۶۶۹۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۰

شهید مدافع حرم "الیاس چگینی"، قبل از شهادت از همسرش می‌خواهد وقتی خبر شهادتش را شنید، بخندد.
کد خبر: ۴۶۶۹۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۸

کتاب «مقاومت شرهانی» نوشته محمدمسعود بهمنی، به ۴۰ خاطره درباره دوستان شهید و همرزمان نویسنده در منطقه عملیاتی شرهانی در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می‌پردازد.
کد خبر: ۴۶۶۷۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۶

شهید "پرویز قدیری" متولد گرمسار بود و شهریور 64 در جزیره مجنون به شهادت رسید. آنچه در ادامه می خوانید قسمت دوم خاطرات شهید به نقل از اصغر رشمه ای، همرزم این شهید بزرگوار است که برای علاقمندان منتشر می شود.
کد خبر: ۴۶۶۰۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۹

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(5)
دوستان شهید سهراب اسماعیلی در بیان خاطراتی از او مى‏ گويند: "او بيشتر اهل عمل بود تا نصيحت و سعى مى‏ كرد با رفتارش ديگران را راهنمايى كند، كم حرف بود و متين و همواره ديگران را به اين امر ترغيب مى ‏كرد.
کد خبر: ۴۶۶۰۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۳

شهید "پرویز قدیری" متولد گرمسار بود و شهریور 64 در جزیره مجنون به شهادت رسید. آنچه در ادامه می خوانید خاطراتی به نقل از اقوام و نزدیکان این شهید بزرگوار است که برای علاقمندان منتشر می شود.
کد خبر: ۴۶۵۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۲

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(3)
حسين محمدى از دوستان و همرزمان "شهید حميد احدی " درباره ساعات قبل از شهادت او مى‏ گويد: «پيش از شهادت به حمام رفت و لباس هاى تميز و مرتب خود را پوشيد، به طورى كه بچه‏ ها گفتند:"شيك كرده ‏اى ".
کد خبر: ۴۶۵۸۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۹

خانواده شهید "امیر ایزدی" تعریف می کنند که گاهی هنوز حضور فرزندشان را در خانه حس می کنند، در مشکلات از او کمک می خواهند و بسیار او را در خواب می بینند؛ آنقدر که انگار هنوز با آن ها زندگی می کند.
کد خبر: ۴۶۴۸۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۵

خاطره خودنوشت شهيد يزدان دوست (2)؛
شهيد ناصر يزدان دوست در دفتر خاطراتش می نویسد: شب ساعت 10 الي 11 بود که ريختند داخل آسايشگاه با تير جنگي و گاز اشک آور بچه ها همه هجوم آوردند من هم زود پريدم و رفتم ولي مي داني چه چيزي برايم مهم و خاطره است همان موقع پا برهنه بودم زمين سرد و يخ زده بود.
کد خبر: ۴۶۴۲۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۳۱

پدر شهید کرمی می گوید حجت قبل از شهادت، پنج الی شش روز کار ساختمانی می کرد ، با اینکه وضعیت مالی مان خوب بود و از وی خواستم که این کار را انجام ندهد ولی شهید کار خود را ادامه می داد و می گفت بعداً دلیل این کار را می گویم. بعدها به من گفت هزینه این چند روز را صرف کمک به پیرزنی مستضعف کردم و می خواستم که مانع کارم نشوید.
کد خبر: ۴۶۳۸۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۳

خواهر شهید شهید میکائیل کریمی می‌گوید: کم مانده بود به عید نوروز. برادرم میکائیل به من و خواهرها عیدی داد. ذوق زده بودم. مبلغی که از برادرم عیدی گرفته بودم به قدری زیاد بود که می‌توانستم یک چیز خوب و باارزش برای خودم بخرم.
کد خبر: ۴۶۳۵۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۱۸

همزمان با سالگرد شهادت شهید "رضا ملکیان برمی" نوید شاهد سمنان خاطراتی از این شهید گرانقدر را منتشر می کند.
کد خبر: ۴۶۳۰۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۹

استاندار آذربایجان غربی در دیدار با خانواده شهدا تکریم خانواده‌های معظم شهدا را وظیفه مسئولان و آحاد جامعه دانست و اظهار داشت: این هفته فرصت خوبی برای دیدار با خانواده معظم شاهد است که حق بزرگی بر گردن مردم و مسئولین دارند.
کد خبر: ۴۶۲۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۴

خاطراتی از سردار شهید حسن شوکت پور
بعد هم برای پیرمرد دست تکان داد. ماشین بوق زد و از آنجا رفت. پیرمرد حواسش به آنها نبود. فقط می‎خواست هرچه زودتر خودش را به خانه برساند و به صدیقه بگوید: «دیگه نمی‎خواد چیزها رو جمع کنی، فرشته اومد. صدیقه، باباجان! خدا تونست نامه‎ی تو رو هم بخونه.»
کد خبر: ۴۶۲۲۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۰

غرق تماشای دعوای آن دو نفر بودم. چقدر جالب با هم بحث می کردند. متوجه شدم حسین نیست. این طرف و آن طرف را نگاه کردم. منتظر ماندم تا بالاخره حسین آمد،با چوب کبریتی در دست!
کد خبر: ۴۶۰۳۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

به همراه دوستان انقلابی اش اولین پاسگاه ژاندار مری را محاصره کرد، راه را بر تانک های طاغوت بست، به جای همه به جبهه می رفت و در مباره با گروهک منافقین تلاش بسیاری کرد.
کد خبر: ۴۶۰۰۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۱

شهید عبداله بسطاميان در پانزدهم اسفند ماه 1343 شمسى در زنجان به دنيا آمد. او دومين فرزند خانواده محمدحسين و "جميله بيگدلى" بود.
کد خبر: ۴۵۹۴۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۴

خاطراتی از شهید تاتار قادربیگیان، راوی المان شریفیان همرزم شهید
با توجه به اینکه شروع عملیات مصادف با نماز ظهر بود. فرمانده گردان را راضی کرد که اول نماز را به جا آورند بعد عملیات را شروع کنند هر چند احتمال می رفت با خواندن نماز و کمی دیرتر شروع شدن عملیات دشمن خود را جمع و جور کند...
کد خبر: ۴۵۹۰۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۷