خاطره - صفحه 33

navideshahed.com

برچسب ها - خاطره
نوید شاهد زنجان - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 29خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «همرزم اصفهانی آب کمپوت را تا آخرين قطره سر کشيد و با صمیمیت خاصی روبوسی کرد و با خداحافظی راهی سمت پل بتونی شد و طولی هم نکشید که صدای سوت خمپاره‌ای آمد و زمین و زمان تیره و تار شد و بارانی از ترکش و گوشت و خون، داخل سنگر ریخت و بوی گوشت سوخته فضای کانال را برداشت.»
کد خبر: ۴۸۰۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۴

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 28خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « زمانی که تانک دشمن را رزمندگان به موقع زدند شالوده قشون از هم پاشیده و تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی عراقی گروه گروه شروع به فرار از ميدان نبرد کردند و باردیگر عنایات رب کریم به امداد سالکان کوی پیرجماران آمد و با اتفاقی بسیار کوچک لشگری با آن هیبت و عظمت را مجبور به عقب نشینی کرد.»
کد خبر: ۴۸۰۸۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۲

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 27خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «گلوله مستقيم عراقی‌ها هيچگونه آسيبی به فرمانده دلاور گردان نرسانده و سردار وزیری متعجب و لبخند زنان آرپی جی را بهم داده و خم شد و کلاهش را از روی زمين برداشته و با تعجب و شگفتی مشغول تماشای دو سوراخ این طرف و آنطرف کلاه شد، واقعاً شبیه به یک مجعزه بود.»
کد خبر: ۴۸۰۸۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۱

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 26خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: «چند قدمی با پُل فاصله داشتم که یکدفعه ديدم سردار رسول وزيری فرمانده دلاور گردان و تعدادی از رزمندگان ضمن تيراندازی به سمت حوضچه‌ها، در حال نزدیک شدن به انتهای کانال هستند، به قدری خوشحال شدم که انگار دنیا را به من دادند، نفسی راحت کشیده و شاد و خندان به استقبال شان رفتم.»
کد خبر: ۴۸۰۸۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۰

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 24خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «چند دقیقه‌ای گذشت و نه خبری از سردار زلفخانی شد و نه از نیروی‌های کمکی، چند موشکی که با خود داشتم برای دور نگاه داشتن کماندوها شلیک کرده و دیگر موشکی برایم باقی نماند، نگران شده و برای اطلاع یافتن از اوضاع و آوردن موشک به این طرف پل آمدم که خبر شهادت سردار زلفخانی را از بچه‌ها شنیدم.»
کد خبر: ۴۸۰۸۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۸

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 23خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «با رسیدن قشون دشمن به تیررس، فرمان آتش صادر و دوباره نبرد غیرت و فولاد آغاز شد و رزمندگان دلاور از هر سمت و سوی خاکریز شروع به تیراندازی و شلیک موشک کردند.»
کد خبر: ۴۸۰۸۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۷

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 22 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « دقایق بسیار وحشتناک و دلهره آوری بود ، تانک ها مستقیم به دل خاکریز زده و مقابل دیدگان مات و مبهوت مان داشتند از چند نقطه به کانال نزدیک و نزدیکتر می شدند ، همه رزمندگان با آن امکانات و تجهیزات و نفرات کم هرچه در توان داشتند ، مایه گذاشته و مردانه جنگیده و می جنگیدند ، اما انگار این‌بار اوضاع فرق می کرد .»
کد خبر: ۴۸۰۵۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۱

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در بیست‌ویکمین قسمت از خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «داخل حوضچه ها هم شلوغ بود و تعداد زیادی کماندو در داخل حوضچه پنجم اجتماع کرده بودند، فکر می کردم که طبق روال تک های قبلی، قشون اصلی دشمن وسط میدان ایستاده و فقط تانک‌های تی ۷۲ به خط خواهند زد اما با تعجب دیدم که اینبار تاکتیک عراقی‌ها کاملاً تغییر کرد.»
کد خبر: ۴۸۰۵۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۱

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 20 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «بمباران خط بطور مستمر ادامه یافته و هواپيماهای عراقی پی در پی رفته و برگشتن و طول کانال را با شليک راکت و ريختن بمب و رگبار مسلسل زیر آتش گرفتند تا اینکه بعد از مدتی سروکله چند فروند هواپيمای پی سی هفت ( قارقارک ) درآسمان پيدا شد و هواپیماهای شکاری و بمب افکن فضای منطقه را ترک و بقیه کار را به هواپیماهای تازه وارد سپردند .»
کد خبر: ۴۸۰۵۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۰

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت نوزدهم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: «اکثریت رزمندگان به دلیل خستگی و بی خوابی شدید، به صورت بیهوش داخل سنگرها افتاده و خوابیده بودند، اما با این وجود چند نفر از فرماندهان غيور گردان و تعدادی از نيروهای قديمی و باسابقه جبهه با وجود فشار خردکننده خستگی و بي خوابی که از سرتاپای وجودشان می‌بارید، همچنان بيدار بودند.»
کد خبر: ۴۸۰۵۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۰

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 18خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « تا غروب تانکها به بازی موش و گربه خود ادامه داده و آتش بارهای سنگین و سبک دشمن هم حسابی کانال و سنگرهای دفاعی گردان را گلوله باران کردند تا اینکه کم کم کماندوها شروع به عقب نشینی از داخل حوضچه ها کردند و پشت سرشان هم تانکها و نیروهای پیاده حاضر در وسط میدان عقب کشیدند.»
کد خبر: ۴۸۰۴۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۸

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 17خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « قرار بود گروه کوچک ما که شامل ده رزمنده خسته و بی خواب بود با چند قبضه آرپی جی و چند تيربار گرینوف و تعدای نارنجک دستی درمقابل قشون عظيم و مجهز دشمن که شامل صدها دستگاه تانک و هزاران نفر نیروی پیاده و کماندو بود ، جنگیده و ايستادگی کند و اين عمل در نگاه آدمهای عاقل و پر تدبير کاری غير ممکن است.»
کد خبر: ۴۸۰۴۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۸

جانباز "علیرضا دولت‌آبادی" در مصاحبه‌ای از سختی‌های فتح خرمشهر می‌گوید که پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد قزوین، شما را به تماشای فیلم این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۰۲۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۳

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 16خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « هنوز خط کاملاً آرام و ساکت بود و خبری از گلوله باران عراقی ها نبود ، چفيه را با آب خيس کرده و داخل سنگر نشسته و به روی سر و صورتم انداختم ، هوا حسابی داغ و سوزان بود و خنکی چفيه چنان دلنشین چسبید که نم نم پلک های خسته ام بسته شد و به خواب شیرینی فرو رفتم . نمیدانم چقدر خوابیدم ، اما باصدایی وحشتناک و کلی خاک و کلوخ و سنگ ریزه از خواب پریدم. »
کد خبر: ۴۸۰۰۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۳۱

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 15خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « تانک های پیشرو تی ۷۲ که مشغول بالا آمدن از دیواره خاکریز بودند با دیدن حال و روز تانک منهدم شده و خدمه مجروح و اسیرش، چنان دچار وحشت و سردرگمی شدند که بی مطلعی عقب کشیده و دور زده و شتابان از کانال دور شدند »
کد خبر: ۴۸۰۰۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۳۱

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 14خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « با انهدام تانک مهاجم ، بقيه تانکهای تی ۷۲ که در چندمتری کانال مشغول مانور بودند ، چنان وحشت زده و هراسان شدن که فوراً فرار را بر قرار ترجیح داده و شتابان دور زده و پا به فرار گذاشتند. »
کد خبر: ۴۷۹۹۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۳۰

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 13خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « لحظات اولیه یکی از تانک ها مورد اصابت موشک قرار گرفته و آتش گرفت ، اما در کمال ناباوری و شگفتی بدون کوچکترين خسارت و توفیقی به راه خود ادامه داد . تازه فهمیدیم این تانک‌ها که اینگونه بی باکانه و نترس سمت کانال يورش آورده اند ، از نوع تانک‌های پیشرفته تی ۷۲ روسی هستند که موشک آر پی جی هفت به زره فولادین آنان تاثیر نمی گذارد »
کد خبر: ۴۷۹۹۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۳۰

مادر شهید "نادر تقویان " می‌گوید: «یادم است یکی از دفعاتی که به مرخصی آمده بود یک روز صبح نمازش قضا شد و او دیگر در منزل نخوابید، شب‌ها به مسجد می‌رفت و در آن جا می‌خوابید، چون معتقد بود که در آن جا نمازش قضا نمی‌شود. » در ادامه شما را به خواندن خاطراتی خواندنی از زبان مادر این شهید گرانقدر دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۷۹۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۷

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 12خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «در داخل سنگر مشغول بستن خرج موشک ها شدم، سردار هم کنارم نشست و گفت : عباس جان ! حوضچه ها بهترين معبر و راحت ترين گذرگاه برای نفوذ نیروهای عراقی به داخل کانال و غافلگير کردن بچه هاست، خیلی حواست به آنها باشه و چشم ازشان برندار.»
کد خبر: ۴۷۹۷۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۵

شهيد"کاظم فلاحی" از شهدای‌ دوران دفاع مقدس است که اسفندماه 1364 به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
کد خبر: ۴۷۹۶۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۵