پاهایش را حنا میگذاشت تا زخمی نشود
نوید شاهد آذربایجان غربی؛ سنار بابایی، فرزند شهید «محمد بابایی» یکی از شهدای دوران دفاع مقدس در گفتوگو با خبرنگار نوید شاهد استان آذربایجان غربی، از خاطرات پدر شهیدش تعریف میکند که در ادامه می خوانید.
پاهایش را حنا میزد
من سنار بابایی فرزند شهید محمد بابایی هستم، پدر بنده در پنجم اردیبهشت 1328 در شهر سیلوانا تابعه شهرستان ارومیه دیده به جهان گشود. زمانی که پدرم به جبهه رفت من خیلی کوچک بودم و هرآنچه که برایتان تعریف میکنم خاطرات و صحبت های مادرمان است که چندین سال برایمان تعریف میکردند.
شهید بابایی شخصیت بسیار ولایی داشت و عاشق نظام و حفظ ارزش های اسلامی بود و به همین منظور نتوانست بیتفاوت به تجاوز دشمنان باشد و فرزندان کوچک و همسر و خانواده خود را رها کرد و برای دفاع از خاک کشور وارد میدان نبرد شد.
لحظه نبودن پدر
من خیلی کوچک بودم، تازه زبان به گفتن و صحبت کردن باز کرده بودم که پدرم از بین ما رفت. خیلی سخت است پدر نداشتن. پدری باشد که وقتی از مدرسه به خانه می آیی در کنارت باشد، پشتیبانت باشد، ولی ما این سختی نبودن پدر را جایگذین افتخار برای دفاع از خاک کشور کردیم و همیشه برای این موضوع افتخار می کنیم.
خاطره ای از پدر
مادرم تعریف میکرد پدر زمانی که برای مرخصی به خانه می آمد چون زمان کمی داشت می گفت فقط بچه ها را بیاور تا یک دل سیر نگاهشان کنم. (باباجان ای کاش من هم آن زمان بزرگ بودم تا می توانستم یک دل سیر نگاهتان کنم)
به گفته مادرم پدرم برای اینکه در میدان نبرد بخاطر حساس بودن منطقه نمیتوانستند حتی یک روز بیشتر کفش هایشان را از پاهایشان در بیاورند بخاطر همین پاهایش را حنا میگذاشتند تا زخم نشود.
دلتنگی برای پدر
من به عنوان یک فرزند شهید و به نمایندگی از فرزندان تمامی شهدا عرض میکنم، زمان دلتنگی عکس پدر را مقابل خود میگیرم و با چشمانی اشک بار و بغض گلو تمامی حرف هایی که در دلمان مانده است را با عکسشان صحبت میکنیم و یادی میکنم از شهدایی که هنوز نزد خانواده باز نگشته اند و جاویدالاثر باقی مانده اند. روحشان شاد و یادشان گرامی.
گفتگو از علیرضا کرملو