نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره شهید
برادر شهید به نقل از یکی از همرزمان شهید می‌گوید: ما در حال حرکت بودیم که ناگهان متوجه شدیم تعدادی عراقی به سمت ما می‌آیند وقتی دیدیم که به سمت ما می‌آیند، خوابیدیم و بر سر و صورت و شکم‌ و پا‌های مان خاک پاشیدیم تا دیده نشویم.
کد خبر: ۵۵۶۸۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

همرزم شهید «فرض علی اصغری گرجی» می‌گوید: شهید اصغری به تنهایی به دل دشمن زد و جلو رفت و با گمراه کردن آنها به سمت خود، اسباب پیشروی را در آن موقعیت حساس آماده کرد. او با حمله خود به سمت دشمن موجب پیشروی نیرو‌های خودی از طرف دیگر شد.
کد خبر: ۵۵۶۷۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۹

شهيد «حمداله ياري» به عنوان رزمنده در لشکر یازده حضرت امیرالمؤمنین(ع) مشغول به دفاع از خاک وطن بود که سرانجام تیرماه 1367 همزمان با روز عید قربان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در ادامه تصاویری از این شهید والامقام ببینید.
کد خبر: ۵۵۶۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۸

پدر شهید «رضا احمدی» می‌گوید: در حالی که در دفترش چیزی ننوشته بود. شروع به خواندن انشای زیبایی کرده بود بعد از تمام شدن انشاء معلم گفت دفترت را بیاور نمره بدهم. معلم دید در دفتر شهید چیزی نوشته نشده معلم تعجب کرد و گفت: تو که انشاء ننوشتی پس چطور آن را خواندی به این زیبایی. اگر می‌نوشتی چه می‌شد؟
کد خبر: ۵۵۶۶۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۶

مادر شهید «نصرت اله اکبری» می‌گوید: در حدود ۲۰ روز بود که شیر نمی‌خورد در آب صلوات فرستادم و آب را به خوردش دادم، بعد از ۲۰ روز کم کم تازه شروع به خوردن شیر کرد.
کد خبر: ۵۵۶۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۳

مادر شهید «اکبر اردشیر» می‌گوید: صبح که می‌رفتم اتاق شان را تمیز کنم می‌دیدم در یک ظرفی ته مانده شمع است. بعد‌ها متوجه شدم او برای این که برق را روشن نکند و یا برادرانش خواب هستند اذیت نشوند شمع را روشن می‌کرد و نماز می‌خواند.
کد خبر: ۵۵۶۴۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲

برادر شهید «محمدتقی امیری» می‌گوید: علاقه زیادی به شهادت داشت موقعی که به تشییع جنازه پیکر شهدای روستا‌های اطراف می‌رفت و برمی‌گشت، می‌گفت: آدم باید این گونه به رحمت خدا برود، چون شهید ارزش بالایی دارد.
کد خبر: ۵۵۶۴۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲

مادر شهید «مرتضی توکلی رینه» می‌گوید: مرتضی خیلی نجیب و سر به زیر بود و پایبند به مسائل دینی و به مساله محرم و نامحرم بسیار اهمیت می‌داد به طوری که در خانواده معروف شده بود که مرتضی به هیچ احد الناسی نگاه نمی‌کند.
کد خبر: ۵۵۶۴۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲

برادر شهید «عبدالرضا آملی جلودار» می‌گوید: اسلحه (ام) که در اختیار ایشان بود تقریباً هم اندازه خودش بود که همسرم به خنده به ایشان گفت: داداش این چه اسلحه‌ای است. این که باعث خستگی بیش از حد شما می‌شود که ایشان در جواب فرمودند در این حالت بیشتر اجر نصیب بنده می‌شود.
کد خبر: ۵۵۶۳۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۱

انتشار به مناسبت سالگرد شهادت شهید والامقام دکتر چمران؛
آزاده شهید «صارم طهماسبی» از جانبازان ۷۰ درصد استان در مورد شهید چمران می‌گوید: «در مجموع هفت سالی که در لبنان بودم همرزم بودن با دکتر مصطفی چمران برایم فراموش نشدنی و بسیار مفید و عبرت‌آموز بود. خصوصیات فردی این انسان کامل به گونه‌ای بود که نه تنها برای ما، بلکه برای لبنانی‌ها، الگو و اسطوره‌ای بزرگ بود. وی دریایی از معرفت بود که همیشه به ما می‌گفت که وظیفه اصلی ما انسان‌سازی است نه چیز دیگر...»
کد خبر: ۵۵۶۳۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۳۱

خاطره از شهید جهادگر؛
خاطره ای از شهید جهادگر «حسین درگویی» از زبانش برادرش به مناسبت هفته جهاد سازندگی منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۶۱۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۸

همرزم شهید «محمد نقاش» می‌گوید: به طرف ایشان رفتم گفتم بیا برویم اما در جواب گفت من نمی‌آیم من با تعجب گفتم: «همه‌ی گردان‌ها تسویه حساب نمودند شما کجا می‌خواهید بمانید؟ بیا برویم بعد از ماه رمضان برمی‌گردیم.» باز پاسخ منفی داد و گفت: قرار است از کسانی که می‌مانند یک گردان به نام گردان حمزه تشکیل دهند و من به آن جا می‌روم.
کد خبر: ۵۵۶۱۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۸

خواهر شهید عسگری می‌گوید: به دلیل سن کم ایشان نمی‌توانست در جبهه حضور پیدا کند و با سعی و تلاش و سماجت‌های فراوان توانست به نحوی برادران پایگاه را راضی کند تا اسم ایشان را برای حضور در جبهه بنویسند و بالاخره ثبت نام شد و پس از چندماه که در گهرباران ساری آموزش دید، اعزام شد.
کد خبر: ۵۵۶۰۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۵

برادر شهید بزرگی می‌گوید: بسیار به امام و ولایت معتقد بود، ولایت پذیری‌اش همین بس که فرمودند جبهه‌ها را خالی نکنید. او به عنوان بسیجی به جبهه رفت خیلی‌ها به او گفتند لباس پاسداری بپوشد اما او قبول نکرد. می‌گفت: امام فرمودند بسیجی باشیم.
کد خبر: ۵۵۵۹۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۳

خواهر شهید «ناصر تفضلی» نقل می‌کند: «نسبت به حق‌الناس خیلی حساس بود. دقت می‌کرد کسی از او ناراحت نشود. یادم است هر وقت که وارد کوچه می‌شد، موتورش را خاموش می‌کرد که مبادا صدایش مزاحم همسایه‌ها شود.»
کد خبر: ۵۵۵۹۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۳

مادر شهید ابراهیمی می‌گوید: او را به حوزه علمیه مشهد فرستادیم تا هوای جبهه رفتن از سرش بیفتد اما دیدیم که او از همان حوزه به جبهه اعزام شد به ما می‌گفت: قبل از اینکه جبهه به ما محتاج باشد، ما به جبهه محتاج هستیم.
کد خبر: ۵۵۵۸۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۲

مادر شهید می‌گوید: در تماس‌هایی که با من داشت می‌گفتم؛ مادر جان آن جا خطرناک است. سرت را می‌بُرند گفت: در راه خدا سر برود، پا برود، جان برود و هر چه که برود زیبا است.
کد خبر: ۵۵۵۸۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۱

برادر شهید «حسن علی» می‌گوید: از کارش هم ناراحت بودم، هم خوشحال. ناراحت از این که اگر گیر بیفتد، معلوم نیست ساواک چه بلایی سرشان بیاورد، خوشحال از این که برادرم پیرو خط ولایت و رهبری انقلاب بود.
کد خبر: ۵۵۵۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۱

مادر شهید می‌گوید: مادر روزی می‌رسد که شما هم مادر شهید شوید و مردم همین حرف‌ها را به شما می‌زنند. من گفتم این حرف‌ها را نزن من طاقت ندارم، اما او می‌گفت: خلاصه شما هم روزی مادر شهید می‌شوی.
کد خبر: ۵۵۵۷۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۰

قسمت نخست خاطرات شهید «شاهرخ قندالی»
دوست و هم‌رزم شهید «شاهرخ قندالی» نقل می‌کند: «متوجه چیزی شدم و گفتم: شاهرخ! پلاکت کو؟ نیم‌نگاهی به من کرد و گفت: می‌خوای چکار؟ گفتم: اون پلاک‌ها برای شناسایی‌ان. در حالی که می‌خندید، گفت: دوست دارم گمنام باشم و صورتش را با چفیه پوشاند.»
کد خبر: ۵۵۵۶۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۰