او همیشه خود را مدیون شهدا می دانست
نوید شاهد آذربایجان غربی؛ معلم شهیده "فاطمه ابراهیمی آذر" بيست و پنجم بهمن1344 ، در شهرستان اروميه در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود و در دامان پدر و مادری نیکوسرشت، رشد و پرورش یافت تا اینکه به سن مدرسه رفتن رسید. دختری با هوش و زیرک بود و دوران تحصیلاتش را علارغم وجود سختی و مشکلات آن دوران که همزمان با انقلاب بود، با موفقیت چشمگیری سپری کرد.
دوران راهنمایی که تحصیل می کرد اوج اقتدارنمایی ملت ایران و انقلاب بود. او نیز با وجود کمی سنش در مدرسه و همراه برخی دوستانش برای کمک به انقلاب فعالیت می کرد. در نهایت با پیروزی آن تصمیم به ادامه تحصیل گرفت تا شاید بتواند در جایی که نیاز به قشر زن متعهد است، فعالیت نموده و با همکاری سایرین چرخ های عظیم انقلاب را به حرکت درآورد.
بنابراین دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز با سربلندی پشت سر گذاشت و بلافاصله در سال1363 در کنکور سراسری تربیت معلم قبول شده و در شهرهای اردبیل و تبریز با رنج های بسیار به تحصیل ادامه داد تا اینکه سال65 با معدل بالا موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم تربیت معلم شد. سپس در روستاهای شهرستان میاندوآب، کار تعلیم و تربیت فرزندان میهن عزیزمان را عهده دار شد.
از کودکی عاشق اسلام و قرآن بود به طوری که در سن9 سالگی تسلط کامل به روخوانی قرآن داشت و از همان سنین بود که کار تعلیم قرآن و احکام آن را با همه کوچکی سنش و با روح بزرگ و والایش در مساجد محل به دوش کشید. همین علاقه وی به این کار بود که شغل مقدس معلمی را انتخاب نمود. چنان چه به دانش آموزانش گفته بود من از کودکی آرزوی چنین هدف والایی را داشتم و بالاخره توانستم با وجود تمامی مشکلاتی که سر راهم بود، به مقصودم برسم. شما نیز اگر هدفی داشته باشید با اراده و تلاش بسیارمی توانید به آن دست بیابید.
عشق و علاقه او به امام امت به حدی بود که کلمات را یارای توصیف آن نیست. او همیشه خود را مدیون شهدا می دانست و شهادت را اوج رستگاری انسان می شمرد به طوری که به دانش آموزانی که پدران خود را در بمباران شهرها از دست داده بودند آن چنان از عظمت و مقام والای شهید تعریف کرده بود که فرزندان شهدا از اینکه پدرانشان به شهادت رسیده اند خوشحال و شادمان گشته بودند.
از سنين كم، چادر را به عنوان حجاب اسلامي انتخاب كرده بود و معتقد بود كه كامل ترين و بهترين نوع حجاب است.
در سال های وقوع انقلاب اسلامی در اوج نشاط و هیجان بود چرا که آرزوی اصلی او که همان استقرار نظام الهی و زنده شدن دوباره اسلام و قرآن در جامعه بود، آرام آرام تحقق می پذیرفت. از همان سال ها، لحظه ای از پای ننشست و برای اعتلای دین انسان ساز اسلام از هیچ کوششی فروگذاری نکرد و دقیقا تمامی جریانات انقلاب اسلامی را پیگیری نمود و در تمامی مراحل انقلاب و مراسم آن اعم از نماز جمعه، دعای کمیل، راهپیمایی ها و تشییع جنازه ها و غیره حضور فعال داشت بطوریکه در مدت8 سال پس از پیروزی انقلاب، تلاش های بسیار و بی پایانش خواب راحت و استراحت کافی را از او سلب کرده بود. سرانجام سیزدهم بهمن سال 1365 در بمباران هوايي به هنگام مراجعت از مياندوآب به اروميه، دفتر كم ورق، ولي پرمحتواي زندگي او به دست دشمنان اسلام و انسانيت بسته شد.