در روزهای عمليات انسان به خدا نزديک میشود
نوید شاهد آذربایجان غربی؛ شهيد «حيدرعلي پسنديده» در سال1342 در خانوادهاي مذهبي در اروميه پا به عرصه وجود نهاد و در محيطي آكنده از معنويت و سرشار از عواطف انساني و محيط پاك روستا، دوران طفوليت را سپري كرد. اوقات فراغت كودكي خود را با كمك كردن به والدينش در كارهاي خانه و خارج از خانه به همراه ساير اهل خانواده آنچنان كه مرسوم روستائيان است، با كوشش و تلاش مي گذراند.
دوران تحصيل را با نمرات ممتاز و عالي و سلوك با رفتار معلمين طي نمود به طوري كه به خاطر اخلاق و رفتار مناسبش به مصداق «كونوا دعاه الناس بغير السنتكم» به بزرگترين عامل تبليغاتي در مدرسه به نفع انقلاب تبديل شده بود و تمام استعداد خود را در جهت مبارزه با فرهنگ غرب و شرق به كار مي برد و در عين حال عضو بسيج بود و در شعاع محيط خود در روستا و در بين آشنايان و دوستان اهداف انقلاب را تشريح مي كرد و آنان را به عضويت در سبج تشويق مي نمود و در اين موفق نيز بود.
شهيد در سال1360 در حالي كه مشول تحصيل علم و دانش بود با فتواي رهبر كبير انقلاب مبني بر اينكه «رفتن به جبهه مقدم بر هر كاري است.» مدرسه علم و دانش را رها كرد و قدم به مدرسه عشق و معرفت نهاد و به لحاظ اينكه سپاه پاسداران پيشتاز جنگ در جبهه هاي حق عليه باطل بود، به سپاه ملحق شد تا دين خود را نسبت به انقلاب و امام و كشور ادا نمايد.
از بدو ورود به سپاه، از لحاظ شهامت و شجاعت وصف ناپذيري كه داشت در يكي از يگانهاي مانوري مشغول اداي وظيفه در منطقه كردستان گرديد. اودر طول خدمت خود در آن يگان همواره در تمام عملياتهاي منطقه داوطلبانه شركت كرد و هميشه پيشتاز نيروها بود و در حين درگيري ها آنچنان با شهامت و صلابت و به دور از هر گونه ريا و مقام طلبي، دشمن پَست و زبون را در كردستان، زير رگبار مسلسل خود قرار مي داد كه در بسياري از مواقع حتي دشمن قادر به دفاع از خود نبود و همين شجاعت و شهامت و رزم بي ريا و خدمات صادقانه وي كه حاكي از معنويت و صفا و عشق و ايمان بود، باعث جلب توجه مسؤولين گرديد هر چقدر مسؤوليت شهيد بيشتر مي شد به خدمات خود مي افزود و احساس مسؤوليت بيشتري داشت و به خاطر ابتكاراتي كه در كارهايش به خرج مي داد هميشه مورد توجه فرماندهان بود.
در اكثر عملياتها با استفاده از مديريت ذاتي خود كه در جنبه اش بود، با نهايت آفند و پدافندها جان عده زيادي از همسنگرانش را حفظ نمود و تمام حملات دشمن را دفع مي كرد كه به عنوان ياد و خاطره به بخشي از آنها اختصاراً اشاره مي شود.
در مهر ماه سال1361 در حين پاكسازي محور پيرانشهر - سردشت كه به عنوان مأموريت اعزام شده بودند، شهيد پسنديده و شهيد پاكجو و جمعي از چند برادر سپاهي حضور داشتند و هفته اي دو بار به يگانهاي مستقر در منطقه عملياتي بر عليه ضدانقلاب عمليات مي كردند.
پاكسازي محور خيلي طول كشيد. در حدود45 روز بود كه در آن منطقه حضور داشتند و نيروها زبان به شكوه گشودند كه چرا به ما مرخصي نمي دهند. شهيد پسنديده به نيروها مي گفت كه قدر اين روزها را بدانيد. در روزهاي عمليات انسان به خدا نزديك مي شود. هر طوري شده به نفرات روحيه مي داد و در حين عمليات با لباس كردي در جنگلهاي سردشت و آلباتان به عنوان ديده ور در جلو ستون حركت مي كرد و در طول مأموريت در آن منطقه به پاس شجاعت هايش تشویق می شد.
در سال1365 در منطقه عمومي حاج عمران، ايشان به عنوان جانشين گروهان بود كه عراق پاتك سنگيني را در آن منطقه آغاز كرده بود. زمين و زمان بر اثر اجراي آتش سنگين عراق مي سوخت.
چند نفر از بچه هاي گروهان، همان لحظه هاي اول شهيد يا زخمي شدند. شهيد پسنديده به باقيمانده گروهان روحيه مي داد و در نتيجه بلافاصله در اولين لحظات تاريكي شب، خط توسط نيروهاي خودي تسخير شد.
تقريباً15 روز در آن منطقه، در ارتفاعات يال اسپي و 25-19 مستقر بودند و ايشان استراحت نداشت و هميشه در همه جاي خط حاضر مي شد و به نيروها روحيه مي داد.
در مهر ماه سال1366 ايشان به صورت منتخب جهت گذراندن دوره فرماندهي گردان به دانشگاه امام حسين(ع) اعزام شدند و به مدت4 ماه دوره آموزشي را طي نمودند و بعد از انجام آموزش به عنوان فرمانده گردان شهيد حسيني اروميه انتخاب شدند و مدتي در آنجا انجام وظيفه نمودند.
در سال1368 كه ايشان به عنوان جانشين گردان مشغول خدمت بود، مرداد همان سال در منطقه گولان ميربهار بعد از اتمام عمليات كه بچه ها به طرف ارتفاعات ميربهار حركت مي كردند، ايشان در حين برگشت به كمين ضدانقلاب افتادند و بعد از يك ساعت درگيري، ضدانقلاب عقب نشيني كرد و ايشان با همان گروهان و بدون هيچ تلفاتي به طي مسير مشخص شده ادامه مي دهد.
سيماي اخلاقي شهيد پسنديده در سپاه و اجتماع بسيار ديدني تر از آن است كه بتوان در قالب الفاظ ترسيم نمود. لاجرم به واژگان بسيار ايده آل و مورد توجه اطرافيان بودن، بسنده مي كنيم.
او اطاعت از فرماندهي را اطاعت از رهبر مي دانست و فرماندهي صحيح را يك اصل خوب و موفقيت آميز محسوب مي كرد. به علت اجتناب از مسائل حرام و قرب به خداوند هميشه ارتباط خويش با روحانيت را صميمانه حفظ مي نمود و روحانيت نيز به سبب علاقه اي كه به اصالت خانوادگي و تربيت ايشان داشتند، هميشه در مجالس و سخنرانيها از او به عنوان فرد نمونه ياد مي كردند.
در تمام ايام هفته دعاهاي هر روز را قرائت مي نمود و از بنيانگذاران اجراي مراسم دعاهاي كميل و توسل در مسجد روستا به شمار مي رود. او ضمن شركت در نمازجمعه و جماعات ديگران را نيز به شركت در مراسم عبادي - سياسي تشويق و ترغيب مي نمود.
او به پيروي از مولايش اميرالمؤمنين(ع) كه عابد شب و شير روز بود، با آن رفتار ملايم و محبت آميز و با آن ناله و زاريهاي شبانه كه با خدايش مناجات مي كرد، در عين حال از نظر نظامي فرماندهي كاردان و شجاع و باشهامت بود و در طول زندگي و خدمت خود بدون خوف از دشمن در عرصه هاي ميدان نبرد در كوه ها و قله ها به خصم حمله ور مي شد و آنها را مضمحل كرده و به تعقيبشان مي پرداخت.
در مساجد و مجالس به خاطر وقار و صلابتي كه در رفتارش داشت، شكوه معنويش را مورد توجه قرار مي دادند و با قرار دادن وي در صدر مجلس از او استقبال مي كردند. در تمام امورات خير و مصائب وارده، بر خدا توكل مي كرد و در طول حيات خود و تحت هيچ شرايطي از خدا غافل نمي شد و به اطرافين نيز متذكر مي شد كه به ياد خدا باشند، چرا كه ياد خدا دلها را آرام مي كند و او بعد از رسيدن به دوران بلوغ، به تكاليف شخصي و اجتماعي و عبادي خود عمل مي كرد و موفقيت و پيروزي را در عمل به تكليف مي دانست.
او يكي از رموز موفقيت را رعايت نظم و انضباط در كار مي دانست و با بي نظمي و بي انضباطي به شدت مخالف بود و از آن جلوگيري مي كرد. بر اساس حديث «النظافه من الايمان»، بهداشت و نظافت را رعايت كرده و در اماكن عمومي رعايت آن را گوشزد مي كرد و حتي پاكيزگي و خوشبو بودن پيامبران را به پرسنل تحت امر خود تشريح مي نمود. رفتار او با زيردستانش چنان بود كه كوچكترين نارضايتي از وي نداشتند و حتي بعداز شهادت او كليه پرسنل گردان مهريار در تشييع جنازه او شركت نموده بودند و با نوشتن پلاكاردها و پارچه ها تحت عنوان «پسنديده، گل سپاه بود.» احساسات خود را ابراز مي كردند و وقتي ادارات و نهادهاي مختلف در سراسر معابر عمومي زندگينامه شهيد پسنديده را توزيع و نصب مي نمودند، افراد سپاه در حالي كه ناظر اين صحنه ها بودند، احساس مي كردند كه دست راستشان فلج شده است.
تواضع و فروتني او باعث صميميت و از بين رفتن منيّتها و خودمحوريها و خودبيني ها شده بود. حداقل هر هفته و يا هر دو هفته يك بار، از كليه مجروحين و خانواده هاي شهدا و مفقودين ديدار مي كرد و با هدايايي مختصر از آنها تفقد و دلجويي مي كرد و تا مي توانست اندوه از دلشان مي زدود.
حساسسيت عجيبي در جمع آوري پیکر هاي مقدس شهدا در ميدان هاي عمليات داشت تا چشم خانواده هاي شهدا زياد در انتظار نماند. در حفظ زبان، همت وافري به خرج مي داد و در سخنرانيها و بحث ها در اين مورد به حديث «نجات الانسان في حفظ لسانه» را مطرح مي نمود و خود مسائل جبهه و جنگ و خدمت را به هيچ وجه در بيرون و جاهايي كه نياز نبود، مطرح نمي كرد و اسرار نظامي و خدمتي را حتي از اهل خانواده اش پنهان مي داشت.
سرانجام اين گل سرسبد خطه آذربايجان و مجمع فضايل اخلاقي سپاه پاسداران و سردار دلاور لشگر اسلام و ايران، در تاريخ هفدهم خرداد 1369 در حالي كه به عنوان فرمانده گردان شهيد عليزاده انجام وظيفه مي نمود، در حين تعقيب ضدانقلاب در ارتفاعات ماسو از ناحيه سر مورد اصابت تير قرار گرفت و به ابديت پيوست و بار ديگر اروميه را عزادار و سوگوار فرزند رشيد ديگري نمود.
روحش شاد و ياد و خاطره اش گرامي باد.