خاطرات آقای ابراهیم آزمند
گفت: با یاد خداوند دل آرام می گیرد و اکنون هم نوبت به ما رسیده باید توکل به خدای بزرگ کرد و آماده برای جهاد در راه او و مبارزه با دشمنان در صحنه های پیکار و با دشمن بعثی، مبارزه با منکرات و ضدانقلاب را داشته باشیم.




نوید شاهد آذربایجان غربی: سرباز ارتش شهيد «حسين خجسته» در سال1338 در روستاي زينالو ديده به جهان گشود. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. قبل از انقلاب در تظاهرات علیه رژیم ستمشاهی، دوشادوش مردم شرکت می نمود. با آغاز جنگ تحمیلی براي دفاع از دين و ميهن اسلامی، به خدمت مقدس سربازی رفت و عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شد. پس از ماهها خدمت صادقانه در يگان خدمت لشكر77 خراسان، سرانجام در راه دفاع از دين، حيثيت و شرافت ملت ديرينه ايران زمين، در بیست و هفتم تیرماه سال 1367، در فكه به اسارت نيروهاي بعثي عراق درآمد و غريبانه در كشور عراق در زير شكنجه هاي دشمن، جام گواراي شهادت را سر كشيد. تاکنون اثری از پیکر مطهر ایشان بدست نیامده است. 


عقاید آن بزرگوار در رابطه با دنیا و هدف وی در زندگی یکی از خصوصیات برجسته ترین مسئله اعتقاد عملی وی به توحید بود. در تمام رفتار و کردارهای فردی و اجتماعی در تمام محیط ما، منزل خانواده، با پدر و مادر، برادر و همسایگان، و غیره... یک چیز را ملاک خود قرار می داد و آن توحید و قدم برداشتن بر اساس آن بود و هر چند عشق و علاقه ای او نسبت به زن و فرزند و خانواده خویش بیشتر بود، اما عشق ورزیدن به اسلام ناب محمدی(ص) و پیاده نمودن عملی در زندگی وی بسیار مورد علاقه بود چنانچه دوستان و آشنایان را تحت تأثیر قرار می داد همیشه در زندگی بر دست مزد ناچیز خود قناعت می کرد و به معارف اسلامی و قرآن و معنویات آن اقبال خاصی نشان می داد و با فداکاری خود و قرار دادن نماز به عنوان ملاک برتری در جبهه و پشت جبهه سرافرازی را به ارمغان آورد و تنها انگیزه فداکاری وی دفاع از اسلام بود. چنان که ایشان با تکیه بر روحیه شهادت طلبی و آزادگی جوانمردی و جنگ آوری تحولات معنوی حداقل در یک روستای عقب مانده ای به نام زینالو و بدون برق و جاده را پی ریزی نموده و تنها سفارش وی به همسر و پدر و مادرش خوب مواظبت کردن و تربیت صحیح از تنها پسر یک ساله اش بوده سالهاست از هم سنگرانش می شنویم در جبهه نوبت مرخصی خود را به دیگر همسنگرانش می داد و با آنها با دل گرمی و محبت آمیز و خوش روی صحبت و همکاری می کرد و بیشتر احساس مسؤولیت می کرد به گفته همرزمانش وی همیشه می گفت: اگر می خواهیم کاری را انجام بدهیم لازم است بدانم با چه کسی طرف مستقیم و به چه نوع اطلاعات نیاز داریم تا بتوانیم تصمیم گیری معقولی داشته باشیم. آقای خجسته هر لحظه شهادت خودش را در نظر داشت چون بارها می گفت: خدایا خانواده شهداء چقدر معززند که مردان تبار تو چنین آنان را عزیز می دارند و به گفته یکی از همسنگرانش که به آقای خجسته گفتم در جبهه مگر خدا ما را یاری کند تا موفق باشیم، گفت: با یاد خداوند دل آرام می گیرد و اکنون هم نوبت به ما رسیده باید توکل به خدای بزرگ کرد و آماده برای جهاد در راه او و مبارزه با دشمنان در صحنه های پیکار و با دشمن بعثی، مبارزه با منکرات و ضدانقلاب را داشته باشیم.

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده