خاطراتی کوتاه از صفات بارز شهید فتوره چی
نام: حجت فتوره چي
تولد: 1337
محل شهادت: مرحله دوم عملیات والفجر 4 در پنجوین عراق
تاریخ شهادت: 2/8/1362
خاطراتی از سیمای اخلاقی و صفات شهید بزرگوار
اين شهيد بزرگوار به خاطر اينكه از دوران كودكي با شركت در مجالس عزاداري و با شركت و فعاليت در مساجد فردي باتقوا بود، خاطره اي از برادر بزرگوارش آقاي مجيد فتوره چي در مورد نماز خواندن اين شهيد وجود دارد كه مي گويد:
در گيلانغرب به مناسبتي در خدمت رزمندگان لشكر عاشورا بودم. خيلي به دنبال برادرم حجت گشتم تا او را ببينم. بالاخره او را در اطاق كوچك فرماندهي يافتم در حالي كه مشغول كوتاه كردن موهاي سر آقاي مهدي باكري بود. نماز خواندن را در كودكي من به او ياد داده بودم، و نماز خواندنش در اول معمولي بود، ولي بعدها مخصوصاً در دوران حضور در جبهه كه نمي دانم چه شده بود هميشه پنهاني به نماز خواندش نگاه مي كردم و هميشه دلم مي خواست نماز خواندنش را ببينم و هميشه به اين حال او غبطه مي خوردم و تواضع و فروتني حجت جاي ديگر دارد.
قربانعلي رنجبر حقيقي، معاون اداره آموزش و پرورش چنين مي گويد : از بارزترين خصوصيات اخلاقي اين شهيد تواضع و ايثار و خاكي بودن و توانايي مديريت او بود و در آموزشهاي نظامي بسيجيان و به نظم خيلي اهميت مي داد، و در كارهاي جمعي روحيه همكاري و تعاون زيادي داشت. همان گونه كه قبلاً نيز بيان شد آقاي ابراهيم فتح الهي مي گويد در عمليات رمضان كه در خدمت اين شهيد بزرگوار و در جبهه شلمچه بودم دو خصوصيت بارز را در او در موفقيت در فرماندهي و هدايت گردان المهدي تيپ عاشورا در او وجود داشت كه يكي از آنها خاكي و صميمي بودن اين شهيد بود، و به همين دليل همه افراد گردان قلباً او را دوست داشتند، و شجاعت او نيز هميشه زبانزد دوستان و آشنايان بود. از همان اوايل انقلاب از خود رشادت هاي بي نظيري را نشان داده بود.
در 19 بهمن 1357 كه شهر خوي در دست عمال رژيم منحوس پهلوي بود، بنا به گفته شاهدان عيني، دو تن از سرسپردگان رژيم را به درك واصل كرد و همواره در مناطق كردنشين به مقابله با اشرار مي پرداخت و از حريم اسلام دفاع مي كرد.
آقاي محسن ايران نژاد مسؤول بنياد شهيد اروميه چنين مي گويد: اين شهيد بزرگوار از فرماندهان اوليه جنگي خوي بود. با وجود سن كم دو خصلت بارز داشت. اولاً بسيار هوشيار بود، ثانياً شجاعت زياد در خور ستايشي داشت.
آقاي محسن ايرانژاد خاطره اي از اين شهيد عزيز موقع ازدواجشان دارند كه بسيار شيرين است.
شهيد فتوره چي موقعي كه مي خواست ازدواج كند از خانواده اي خواستگاري كرد كه آنها شرط كردند اگر اين وصلت صورت گيرد، نبايد به جبهه برود و اين شهيد ديد كه خانواده عروس بسيار بر اين شرط خود مصر هستند، با وجود اينكه علاقه زيادي به اين وصلت داشت، از آن صرفنظر كرد و بعد هم با يك خانواده ديگر وصلت نمود، و به همسر خود گفته بود كه من شما را به جبهه خواهم برد و در روزهاي اول ازدواج خود به همراه همسرش به جبهه رفتند و پس از گذشت 8 يا 9 ماه به درجه رفيع شهادت نائل آمد و پسر كوچك خود را نديد.
در مورد اعتقاد به خدا و حضور در جبهه خاطره اي از زبان همسرش را در اينجا نقل مي كنيم:
همسر شهيد مي گويد: در مدت شش ماه و نيم كه با هم بوديم خاطرات ارزنده اي از او دارم. در اوقات فراغت جبهه مرا به مناطق مسكوني منهدم شده مي برد و شرح چگونگي آزاد كردن آنها را بيان مي كرد. روزي براي امتحان به وي گفتم كه برگرديم و مدتي در شهر خودمان بمانيم. او با لبخند جواب داد اگر ناراحتي برويم، ولي مي داني كه نمي توانيم پاسخگوي شهيدانمان در روز قيامت باشيم. او مي گفت همسر هميشه سعي كن حتي خانه داري و آشپزي را امثال اين كارها را نيز براي رضايت خدا و با نيت الهي انجام دهي و مي گفت كارها بايد فقط خالص به خاطر خدا باشد.
شهيد حجت فتورچي در دي ماه سال1361 ازدواج نموده و حاصل و ثمره آن فرزند پسري است كه (بنا به پيشنهاد و وصيت شهيد) نام او را حسين ناميديم و دقيقاً در اربعين شهيد به دنيا آمد.