انسان با شهادت چقدر فاصله دارد؟ سوال شهید پیامی
دوشنبه, ۰۴ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۴۸
با انتخاب بهترین راه کوله بارش را از عطر شهادت انباشت و نشان داد که «حق» کجاست و باطل کیست. او که تا دیروز پشت نیروهای دانشکده درس عشق می آموخت اینک چون کوهی استوار و پرصلابت پیش می رفت تا حق را به عرش برساند و باطل را نابود کند.
نوید شاهد آذربایجان غربی: بسیجی شهید ناصر پیامی سال 39 در خوی متولد می شود، بعد از اخذ دیپلم در رشته پزشکی قبول می شود. بزرگ شدن ناصر در خانواده ای با ایمان، او را انسانی وارسته و خود ساخته کرده بود و با اين نيت تحصيل مي كرد كه معلومات پزشكي اش را به خاطر رضاي خداوند و در جهت درمان دردمندان و مستمندان جامعه به كار گيرد. با آغاز جنگ تحمیلی براي ياري رساندن به رزمندگان دلير اسلام، به عنوان یک بسیجی از دانشكده پزشكي راهی جبهه شد تا در ياری دلاورمردان جان بر كف دفاع مقدس سهمي داشته باشد.
شهید پیامی در عمليات رمضان در پاسگاه زيد در منطقه شلمچه فداکاریهای بسیار کرد تا اینکه به آرزویش رسید و به سوی پروردگارش پر کشید، پیکر پاکش هم مفقود شد؛ تا اینکه پس از سالها در سال1378 با تلاش گروه تفحص پيكر پاكش پيدا شد.
شهید ناصر پيامي در هوای بهاری اردیبهشت ماه سال1339 در شهر تاریخی و زیبای خوی دیده اش را به جهان باز می کند تا در سایه خانواده ای اسلامی و پر محبت رشد کند تا سایه همین محبتها، رشادتها از خود نشان دهد. ناصر در کانون مطهر خانواده اش تربیت یافت و در چنین محیطی بزرگ شد و از همان دوران طفولیت در محیط خانواده با فرهنگ مذهبی ابتدایی آشنا شد و از آبشخور مکتب انقلابی اسلام سیراب می گشت.
دوران تحصیلات ابتدائی را در مدرسه دکتر شفق وادامه تحصیلاتش را در مدرسه راهنمایی سوزنچی کاشانی در شهر خوی گذراند. اوایل پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی بود که موفق به اخذ دیپلم و در رشته پزشکی دانشگاه تبریز قبول شد. با خوشحالی تمام راهی تبریز شد تا در رشته ای درس بخواند که آن را با جان و دل دوست داشت و می گفت بهترین راهیست که می توانم به مردم خوبم خدمت کنم.
هوش سرشار و قریحه خارق العاده ناصر در طی دوران تحصیلات متوسطه و عالی زبانزد خاص و عام بود. درخشندگی و تلألو شخصیتش بویژه در کلاس انشاء چشمگیر و فوق العاده بود. چرا که با نوشتن مقالات پر شور و حرکت بخش، همکلاسی هایش را به تپش و جوش و خروش وامی داشت و از این رهگذر محبوبیت ویژه ای در میان دوستان بدست آورده بود.
بزرگ شدن ناصر در خانواده ای با ایمان، او را انسانی وارسته و خود ساخته کرده بود و عنصر "فروتنی" را بر تمامی شوون زندگی خود حاکم کرده بود. بسیار ساده زیست و بی تکلف بود و وجودش مشحون از ایثار و از خودگذشتگی بود و همواره این نکته ژرف را ذکر می کرد که (ما باید نه دکترای پزشکی که دکترای ایثار و ایمان را اخذ نمائیم). معتقد بود، یک انقلابی مسلمان باید انسانی چند بعدی و ماهر در فنون متنوع باشد.
او مرد علم و عمل و مصداق بارز (الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون) بود و از روشنفکران پاتوقی حرافی که هنری جز وراجی برای عرضه ندارند، سخت متنفر و دل آزرده بود.
بر این اساس است که خود او بلافاصله پس از وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها، ندای عمل سر می داد و می گفت: زمان تئوری خاتمه یافته و وقت کار و عمل فرا رسیده است و ما باید با انجام کار انقلابی، دین خود را به خدا و امت شهیدپرور و خداجوی خود ادا کنیم.
می گفت: اگر امروز، من در دوران دانشجوئی در خدمت بندگان محروم و مستضعف خدا و در خدمت همنوعان خویش قرار نگیرم چه تضمینی هست که پس از فراغت از تحصیل و اخذ دکترای پزشکی، خادم ملت باشم و دردشان را درک کنم؟
دوران انقلاب در جلسات شرکت می کرد و نسبت به رژیم و کارهایش آگاه شده بود و با تنفری تمام در تظاهرات علیه شاه شرکت می کرد و چنان از عمق جانش شعار می داد که گویی خود شاه صدایش را می شنود. دوران انقلاب دانشجوی دکتری بود و همیشه به این با اين نيت تحصيل مي كرد كه معلومات پزشكي اش را به خاطر رضاي خداوند و در جهت درمان دردمندان و مستمندان جامعه به كار گيرد.
ناصر امام را خیلی دوست داشت و علاقه خاصی به ایشان داشت، و برای اینکه از دستورات و رهمنودهای امام پیروی کرده باشد؛ با الهام گرفتن از راه خونين سالار شهيدان و براي ياري رساندن به رزمندگان دلير اسلام، به عنوان یک بسیجی از دانشكده پزشكي راهی جبهه شد تا در ياری دلاورمردان جان بر كف دفاع مقدس سهمي داشته باشد.
سرانجام اين عاشق اسلام و سرباز راستين قرآن و انقلاب پس از نبردي دلاورانه با دشمن بعثي در خيل جاويدالاثرهاي گرانقدر اسلام، نامش را در تاريخ پرافتخار انقلاب به ثبت رساند.
شهید پیامی در عمليات رمضان در پاسگاه زيد در منطقه شلمچه فداکاریهای بسیار کرد تا اینکه به آرزویش رسید و به سوی پروردگارش پر کشید، پیکر پاکش هم مفقود شد؛ تا اینکه پس از سالها در سال1378 با تلاش گروه تفحص پيكر پاكش پيدا شد و پس از برگزاري مراسم در مزار شهداي شهرستان خوي به خاك سپرده شد.
شهید ناصر پیامی زمانیکه جنگ تحمیلی شروع شد همیشه دلش می خواست تا جبهه برود و همیشه یه دوستانش می گفت: من باید «ناصری» باشم که به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین(ع) لبیک مردانه بگویم.
همچنین دائم از خدش سوال می کرد : انسان با شهادت چقدر فاصله دارد؟ و بلافاصله خودش در پاسخ می گفت: که به اندازه یک اراده!!
دو سال در اداره عمران اراضی شهری در باسمنج و خسروشهر و اسکو کار کرد سپس با انتخاب بهترین راه کوله بارش را از عطر شهادت انباشت و نشان داد که «حق» کجاست و باطل کیست. او که تا دیروز پشت نیروهای دانشکده درس عشق می آموخت و در کنار دوستانش زمزمه محبت وار استادش را به گوش می نشاند، اینک چون کوهی استوار و پرصلابت پیش می رفت تا حق را به عرش برساند و باطل را نابود کند و درس «چگونه رفتن» را بیاموزد. آری سخن بر سر چگونه رفتن است. درسی که آموزگار بزرگ تاریخ، حسین بن علی(ع) سرور شهیدان و آزادگان برای رهروانش باقی گذاشته است و تعلیم دیدگان این مکتب چه خوب راه آموزگار بزرگشان را ادامه می دهند و به حق که شهید ناصر چه در پیروزی انقلاب اسلامی و چه در صحنه های نبرد حق علیه باطل سهمی به سزا داشته و از همان روزهای اولین انقلاب شهادت را مرگی پر افتخار می شمرد و آنرا نعمتی خداوندی می خواند.
شهید ناصر دوشادوش سایر رزمندگان در جبهه های نبرد (شلمچه، پاسگاه زید در عملیات رمضان) با کفر ستیز نموده و با حماسه های الهام گرفته از صحرای کربلا و روز عاشورا ... نام خود را در صفحات زرین از تاریخ انقلاب شکوهمند جمهوری اسلامی ایران به ثبت رساند.
عملیات رمضان بود که شهید در کنار سایر رزمندگان ، در عملیات شرکت کرد، ناصر در حال مبارزه بود که چند ترکش به پایش اصابت می کند اما او پایش را می بندد و بدون آنکه به کسی چیزی بگوید یا عقب برگردد، دوباره به مبارزه خودش ادامه می دهد که دیگر می رود و بر نمی گردد. او در این عملیات مفقود می شود تا اینکه پیکر سال 78 در تفحص پیدا می شود.
شهیدان به شابه قلبهای تپنده تاریخ، راهگشای آرمان مقدس انسانها گشته و آنان را از زندان ظلم و جور رهائی می بخشد و به سوی ساحل فلاح و نیکبختی رهنمون می گردند. و از آن جمله است شهید ناصر پیامی که نه تنها خون سرخ خویش را مشعلی تابناک برای هدایت فرا راه انسانها قرار داد که با قلم شیوا و بیان گویای خود، نسل جوان را به ارزش های والا و کرامت انسانی دعوت نمود و مخلصانه حقیقت را تبلیغ کرد و بدین سان راه گشود. رهنمودهای ارزنده و گهربار شهید ناصر، زبان حال یک دردمند است. یک مصلح رسالت بر دوش یک انقلابی مسؤول وفادار به مکتب که با لحنی منذرانه از اندوخته ها و تجربیات زندگی کوتاه مدت و پربار خویش سخن می گوید و راه نشان میدهد و به انسان شیوه زیستن توحیدی را می آموزد.
افرادی که شرح زندگی شهید ناصر را خوانده اند و با او آشنا گشته اند با نوع انتخاب خود، سرنوشت آینده خویش را رقم می زنند و در اثر مواجهه با دردهای جامعه در پی درمان آنها هستند مخصوصا از افراد که به لحاظ سنی و فکری با شهید تشنه راه یابی و حق جوئی هستند آنها می خواهند در کوره حوادث آبدیده شوند و سر از آخور خویش بیرون آورده و درهای سعادت و موفقیت را به روی خود گشوده و ناصرگونه به دیدار ا... بشتابند.
منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی
نظر شما