حاج فتاح محمدی

حاج فتاح محمدی
خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 22

مثل مروارید؛ روایت آزاده حاج فتاح محمدی

یکی از اسرا که پایش قطع شده بود، نیمه های شب از خواب بیدار می شد و بالشی جلوی خود می گذاشت و بعد مهر خود را روی آن قرار می داد و به صورت نشسته، مشغول خواندن نماز شب می شد.
خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 18

اذان، پشت میله های تهدید؛ روایت آزاده حاج فتاح محمدی

درغروب یکی از روزهای پر دغدغه اسارت، در اتاق تبعیدگاه شروع به گفتن اذان کردم. این اتاق در گوشه اردوگاه موصل 4 (3 قدیم) قرار داشت و معمولا افراد مشخصی- که بیشتر روحانی بودند- در آن زندانی می شدند.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه