«بعد از عمل جراحی میگفت کسی بالای سر یگان نیست و من با همین وضعیت بروم بهتر است به همین دلیل بلافاصله از بیمارستان مرخص شد، به منطقه رفت و مشغول ادامه ماموریت شد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات فرمانده شهید «محمدمحسن پرویز» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۷۸۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۹
خاطره ای از شهید «حسن اربابی»
بردار شهید خاطرهای از شهید «حسن اربابی» و دلسوزی های وی برای یک حیوان روایت میکند.
کد خبر: ۵۲۷۸۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۶
«به زبان کودکانه به ما توصیه میکرد که از حجابمان مراقبت نماییم.» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «علی اتحادی شــیروانه ده» از زبان خواهرزادهی این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۷۷۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۶
«بیشتر به گلزار شهدا میرفتم و اشک میریختم. دوازده سال از شهادتش گذشته بود که پیکر مطهرش بازگشت و من آرام شدم.» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «علی اتحادی شــیروانه ده» از زبان مادر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۷۷۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۶
«نماز و روزه این شهید بزرگوار هیچگاه قطع نمیشد در بدترین شرایط سنگری که میساختند طوری طراحی میکردند که بتواند نمازش را به صورت ایستاده بخواند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات فرمانده شهید "محمدمحسن پرویز" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۷۷۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۷
«مادر جان به من میگویند برای تشییع برادر شهیدم به قزوین بروم، ولی من میگویم اینجا بمانم و راه برادرم را ادامه بدهم بهتر است به همین دلیل در جبهه ماند و نیامد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات فرمانده شهید «محمدمحسن پرویز» از زبان مادر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۷۷۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۶
شهید «محمدعلی مرادزاده فهرجی» :
پدر شهید «محمدعلی مرادزاده فهرجی» از آخرین دیدار خود با شهید میگوید: روز اعزام شهید به جبهه بود، شهید را همراهی کردم، «محمدعلی» متوجه حالت روحی و نگرانی من شد و با لبخند گفت: پدر نگران نباشد جانباز نمیشوم، شهید میشوم.
کد خبر: ۵۲۷۶۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۵
برگی از خاطرات آزادگان در اسارت؛
«یکی از عراقیها آمد داخل اردوگاه و به حاجآقا گفت: ابوترابی! بازی میکنی؟ حاجآقا گفت: ما پیرمردیم، ما کجا، شما کجا؟ ما که بازی بلد نیستیم. عراقی گفت: تو پیرمردی؟ من هر روز با دوربین میبینم که تو بازی میکنی ...» ادامه این خاطره از «سید آزادگان، شهید حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۷۵۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۴
«زمانی که برای دوره آموزشی به مشهد رفته بود، در حرم امام رضا (ع) چهل بار نماز شب خوانده بود. بعد از چهلمین شب، با من تماس گرفت و گفت: مادر جان من خوابی دیدهام که اگر لایق باشم به آن میرسم! ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید «حسن حسینپور» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۷۴۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
خاطرات شفاهی والدین؛
مادر شهید مرتضی درویشی درباره فرزند خود گفت: قبل از شهادت مرتضی چندین بار خواب دیدم امام خمینی (ره) به منزل ما آمده و نوید شهادت مرتضی را به پدرش میدهد.
کد خبر: ۵۲۷۴۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
خاطرات رزمندگان گردان 410 غواص لشکر ثارالله؛
در خاطرات «عباس قطب الدینی» همرزم شهید عابدینی آمده است: نمی دانم چگونه از آن همه مانع عبور کرديم. در مدت چند ثانيه خودم را روي خط پدافندي دشمن ديدم. مثل اينکه کسي دست ما را گرفت و بلند کرد و روي خاکريز گذاشت. علی عابدينی همان اول شهيد شد.
کد خبر: ۵۲۷۳۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۲
تاریخ شفاهی؛
مادر شهید «سعید حیدری» می گوید: با اینکه پسرم سنش خیلی کم بود ولی مورد علاقه فرماندهان خود قرار داشت و یکی از فرماندهان او گفته بود که تو به زودی شهید می شوی.
کد خبر: ۵۲۷۳۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
خاطرهای از زبان مادر شهید «احمد کیخایی» درباره علاقه پسر شهیدش به کتاخوانی و همکاری وی با نشریه نقل شده است که در ادامه می خوانید.
کد خبر: ۵۲۷۳۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۳۰
«من از روی دلسوزی و خدمت به ایشان، این پرتغال را پوست کندم که میل کند. تا چشمش به این بشقاب افتاد، گفت: اگر این میوه برای همه است من هم میخورم و اگر نه نمیخورم! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «محمدعلی رجایی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۷۲۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۳۰
شهید «حسین نارویی قلعهنو» :
شهید «حسین نارویی قلعهنو» در وصیتنامه اش می نویسد: به جبهه میروم و آگاهانه مسیرم را انتخاب کردم . با عشق خدا به جایی میروم که عاشقان معبود در آن جا از فراق یار میسوزند و انتظار شهادت را میکشند.
کد خبر: ۵۲۷۲۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۹
خاطره طنز؛
جانباز«عباس کیایی» از جانبازان دوران دفاع مقدس است. او در خاطراتی که از آن دوران داشتهاست به بخشهایی طنزگونه نیز پرداخته است. در نوید شاهد البرز این خاطرات را بخوانید.
کد خبر: ۵۲۷۲۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۴
به بهانه سالگرد شهید «آرش آزما» منتشر شد؛
شهید «آرش آزما» متولد بیستم خردادماه 1346 در بروجرد می باشد که در تاریخ بیست و نهم دی ماه 1365 در عملیات کربلای پنج در شلمچه به فیض شهادت نائل گردید.
کد خبر: ۵۲۷۲۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۹
«قرآن را آماده کردم که از زیر آن عبور کند، نگاه پدرش از او برداشته نمیشد، به پدر گفت: بابا ۲۳ سال است که مرا میبینی، سیر نشدهای؟ ...» ادامه این خاطره از شهید «علی قاقازانی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۷۲۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۹
«سراسیمه به خانه مادرم رفتم. آنها هم گفتند که علی از جبهه تماس گرفته و گفته که حالش خوب است. یک دفعه حالم مشوش شد و تمام بدنم شروع به لرزیدن کرد به طوری که دندانهایم به هم میخورد و صدا میداد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "علی رجبلو" از زبان خواهر این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۷۱۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۸
«دفعه آخر که عملیات کربلای ۵ بود، عکس زیبایی گرفت و آورد به من نشان داد. عکساش با دیگر عکسها بسیار فرق داشت و حاکی از این بود که او را خدا میپذیرد ...» ادامه این خاطره از شهید «محمدحسین آقایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۶۸۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۶