کتاب زخم سیب

کتاب زخم سیب

ترنم باران

چشمانم را می بندم/ خاك خاکریزها روي پلک هایم سنگینی می کند/ به خوابی عمیق می روم/ و از آن سوي نخل هاي سوخته

تقویم روي فصل خزان ایستاد است

تقویم روي فصل خزان ایستاد است/ گویی پس از تو نبض زمان ایستاده است / حس می کنم که پشت همین چشم هاي شاد / مردي همیشه دل نگران ایستاده است

کبوترانه

به درد غربت بی تو مبتلا شده ام/ اسیر وحشت شب هاي بی شما شده ام/ کبوترانه رفتی به سمت آبی عشق/ و من به تیرگی خاك مبتلا شده ام

بی تو

تو نیستی / گنجشک ها هر روز / تک به تک می رسند / می افتند میان دامنم

معجزه ناگهان

در غم نشست خاطر من از جوانی ات / با یاد لحظه هاي پر از مهربانی ات / در کوچه باغ خاطره ها پرسه می زنم / با یاد روزهاي خوش همزبانی ات

لبریز داغ ها

سرشار از کبودي و لبریز داغ ها!/ هم صحبت قدیمی این کوچه باغ ها!/ بعد از تو شانه هاي ستبر درخت شد / مأواي بال هاي سیاه کلاغ ها

عمري گذشت و یوسف ما پیرهن نداشت

/ آري که پیرهن نه، که حتی کفن نداشت / عمري گذشت و خنده به لب هاي مادرم! / خشکیده بود و میل به دریا شدن نداشت

بدرقه

نیستی پدر ولی مانده یادگاري ات / در توان چشم نیست، اشک بی قراري ات / در هجومی از خزان می روي و می روي/ آن چنان که گم شده رد پاي جاري ات

رو به صبح

بیا دوباره به یمن فرار اهریمن/ هر آنچه بوي بدي می دهد خراب کنیم / نماي شب زده شهر مهربانی را

کوچ را معنایی جز شهادت نباشد

پرستویی در غبار بی کسی/ در سرزمینی همرنگ خاك و خون /پرواز می کرد / بال در بال خمپاره هاي سیاه

قسم شکسته

رمزي بوده حتما/ در رمز عملیات / که مزارت / گم شده لابه لاي لکنت اروند

قامت ابري

سلام قامت ابري نجیب دریازاد / طلوع مشرقی ات را نبرده ام از یاد / هنوز جاي تو در خاطرات من سبز است/ اگرچه فاصله اي تلخ بین مان افتاد

پرواز پرستوها

هر روز پرستو شدنت را باور کنم یا نه / سه نوبت، نه بیشتر / براي پرواز از شانه هاي زخمی یک مادر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه