تقربياً دو سالي از مجروحيت نادعلي و آلودگي او به مواد شيميايي مي گذشت. خوب يادم مانده كه يك بار براي زيارت آقا علي بن موسي الرضا (ع) به شهر مقدس مشهد مشرف شده بوديم
صداي پشت خط احوالم را مي پرسيد و مدام با شوخي و مزه پراني از حال و كار من سراغ مي گرفت. براي لحظه اي نحوه ي شوخي و شكل و شمايل مزه پراندن ها به نظرم آشنا آمد
حالم آن قدر بد شده بود كه از طرفي نمي خواستم، ناراحتي و وضع به وجود آمده را به ديگران منتقل كنم و از طرفي هم مي دانستم، كه حال نادعلي واقعاً خوب نيست. در همين اوضاع و احوال به ياد آقا ابوالفضل (ع) افتادم