خاطرات کوتاه به روایت مادر شهید سجاد طاهرنیا (3)
نوید شاهد - مادر شهید مدافع حرم "سجاد طاهرنیا" یادآور شد: یک شب خواب دیدم که در کنار آقا سجاد هستم و کودکان زیادی در اطرافش هستند، ازش پرسیدم: سجاد جان داری چی کار میکنی گفت: دارم به بچهها گل هدیه می دهم. گفتم خب به من هم بده، گفت: نه گل شما فرق دارد باید بروم از جایی دیگر بچینم. در این حال، جوانی زیبارو و درشت هیکل، با آغوشی پر از گل به ما نزدیک شد. گفتم :سجاد این جوان زیبا کیست؟ گفت: چطور نمیشناسی او همانی است که هرروز میرفتی سر مزارش و میخواستی که به من بگوید که به خوابت بیایم. در ادامه بمناسبت شهادت شهید مدافع حرم سجاد طاهرنیا خاطراتی از مادر این شهید بزگوار را می خوانید.