خاطرات شهید حسین حمزه

خاطرات شهید حسین حمزه
قسمت سوم خاطرات شهید «حسین حمزه»

اگر شهدا نبودند، اسلام هم نبود

خواهر شهید «حسین حمزه» نقل می‌کند: «برادرم همیشه به فکر رزمندگان و سربازان جبهه‌ها بود. می‌گفت: کاش همیشه حرمت خون شهیدان اسلام را نگه داریم، چون اگر این شهیدان نبودند، اسلام هم نبود.»
قسمت دوم خاطرات شهید «حسین حمزه»

ایمان و اخلاقش زبانزد بود

پدر شهید «حسین حمزه» نقل می‌کند: «بعد از شهادت حسین، فرمانده‌اش برای تسلیت به خانه ما آمد و گفت: شصت نفر سرباز زیر دست من آموزش می‌دیدند. این شهید با همه آن‌ها فرق می‌کرد؛ ایمان و اخلاق و رفتارش زبانزد همه بود.»
قسمت نخست خاطرات شهید «حسین حمزه»

برای زنده ماندن «حسین» به پنج تن آل عبا(ع) متوسل شدم

مادر شهید «حسین حمزه» نقل می‌کند: «سراسیمه به سمت حیاط دویدم و شاهد دست و پا زدن حسین در میان حوض پرآب و عمیق شدم. به طور معجزه آسا او را از آب گرفتم؛ درحالی که امیدی به زنده ماندنش نداشتم. به پنج تن آل عبا(ع) متوسل شدم. خدا کمک کرد و همه‌چیز به خیر گذشت.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه