همرزم شهید «عزیزالله قصاب» نقل میکند: «او لباس نو را درآورد و لباس سیاه پوشید. هیچکس متوجه نشد. همه داشتند خودشان را برای عملیات آماده میکردند. گفتم: عزیزالله! این طوری میخوای بیای عملیات؟ با کنارههای دست، پیراهن را تکان داد و گفت: مناسبترین لباسییه که توی این عملیات میتونم بپوشم.»