نوید شاهد - «خودشان هم باورشان نمیشد که چنین حقهای را به عراقیها زده باشند. چند لحظه بعد دیگر نمیتوانستند خنده خود را نگه دارند و تا رسیدن به مرز خودی قاهقاه میخندیدند و میگفتند: عجب سربازهای بعثی شجاعی، عجب دل و جراتی! اینطوری میخواستید تهران را تصرف کنید و قاهقاه میخندیدند ...» این روایت جذاب و خواندنی از زبان برادر شهید بزرگوار را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.