مجموعه دلنوشته های پرویز کشتیبان در کتاب «برات بهشت»
نوید شاهد آذربایجان غربی؛ کتاب «برات بهشت» مجموعه دلنوشته های پرویز کشتیبان این نویسنده خوش ذوق است که در سال ۱۳۸۳ توسط نشر شاهد در دو هزار نسخه به چاپ رسید.
تاریخ معلم انسان هاست اگر به دیده انصاف گذشته را مطالعه کنیم در خواهیم یافت که باورهای مشترک رازهایی پاکی را آفریده اند که درخشندگی آن ها دیدگان عاشق را به خود می خواند.
فرهنگ هر جامعه مدیون انسانهای فرهیخته و مومن و صاحبدلان دلاور است که در عصر خود راز آفرینش و شور انگیز بوده اند.
چنانچه بخواهیم به علت های انحطاط اجتماعی برسیم انحراف فرهنگی را پی بگیریم و عواقب وابستگی ملتی را بشماریم خواهیم دید که آن جوامع با خلاء سنگین باور مواجه بوده اند.
در آن اجتماع دور ماندن از هویت گمگشتگی اکتفا به دنیا و فراموشی آخرت زیاد به چشم میخورد.
از طرف دیگر وقتی به سوی انحطاط روشن تاریخ گام برمیداریم در آنجا واقع هایی چون عاشورا بدر خیبر را دیده و واژههایی به مانند شهادت بهشت و دعا را می شنویم که هر کدام در ای برای رهایی و تلاشی برای اعتلاء انسانیت می باشد.
آنچه از این جبهه مانور می بینیم و یا میشنویم چنین بودند و هستند. خدایا برات بهشت مرا بپذیر دعایم بنوشان خونم را به پای دین عمرم را فدای چراغ دین. وقتی این جملات از کهن ترین حکایات تا تازه ترین خاطرات رزمندگان جبهه اسلام در عصر حاضر به هم می آمیزند تو گویی شهید قرن بیستم و یکم به پاکی و صلابت هزار سال قبل سخن می گوید و شهید قرن های پیشین وقایع امروز را دیده و برای بقاء نسل امروز جانفشانی کرده و دین را امانت خودش پنداشته است.
در این حکایات شهیدان به زیبایی خاصی همانند هم هستند در سختی تنهایی مظلومیت صفا و صمیمیت مثبت اندیشی و تحمل و صبر از یک معلم درس می آموزند. اینان برای رسیدن به نقطه مشترک و آرمانی خود برات بهشت را از دست معلمان دین و معنویت دریافت میکردند.
آخرین تبسم آنها و مقاومت و صراحت رفتار شان نیاز به این برات را بیشتر آشکار می سازد. لذا هنگام سخن گفتن دیگر میان دل و زبانشان حجابی باقی نمی ماند و با نوشیدن دعا پر طراوت و جوانتر می گشتند جام دعایشان از کوثر اسمت لبریز میگردید تا لب به این پاکی میرساندند خود را به بهای آخرت میپرداختند.
چنانچه این شهادت ها را در قالب حکایت ها به زوایای اندیشه ها برده باشیم اعجاز آنها نمایان تر می گردد کافی است نسل امروز برای بی نیازی از دنیا الله صمد بگوید و برای مقبولیت خود به غفران الهی دل ببندد.
آن موقع حجمی نمی تواند به صوفوف اجتماعی آنان رخنه کرده و به حقیقت های انسانی که وارد سازد و سربلندی و سلامت دین و حرمت انسانیت را تهدید کند.
چنین تجربه هایی در گذشته شکل گرفتند در عصر حاضر نیز آنها را در جبههها پرورش دادیم باشد که فردا سازان جامعه نیز به کمال آن تجربه ها همت کنند انشاءالله.
در برشی از کتاب می خوانید
جوان آشفته حال
نماز صبح را رسول اکرم صلی الله در مسجد با مردم می خواند. هوا دیگر روشن شده بود و افراد کاملاً از یکدیگر شناخته می شدند. در این بین چشم رسول اکرم صلی الله چشمش جوانی افتاد که حالش غیر عادی به نظر میرسید.
سرش آزاد روی تنش نمی ایستاد و دائماً به این طرف و آن طرف حرکت میکرد. نگاهی به چهره جوان کرد دید رنگش زرد شده چشم هایش در کاسه سر فرو رفته اندامش باریک و لاغر شده است.
از او پرسید در چه حالی جوان گفت:
در حال یقینم یا رسول الله. حضرت فرمودند هر یقینی آثاری دارد که حقیقت آن را نشان می دهد علامت و اثر یقین تو چیست؟
جوان گفت: یقین من همان است که مرا قرین در قرار داده. در شب ها خواب را از چشم من گرفته است من روزها را با تشنگی به پایان می رسانم دیگر از تمام دنیا و مافیها رو گردانده و به آن سوی دیگر رو کردهام مثل این است که عرش پروردگار را در موقف حساب و همچنین حشر جمیع خلایق را میبینیم.
مثل این است که بهشتیان را در نعیم و دوزخیان را در عذاب الیم مشاهده می کنم مثل این است که صدای لهیب آتش جهنم همین الان در گوشم طنین انداخته است.
رسول اکرم صلی الله رو به مردم کرد و فرمود: این بندهای است که خداوند قلب او را به نور ایمان روشن کرده است بعد رو به جوان کرد و فرمود: این حالت نیکورا برای خود نگه دار. جوان عرض کرد: به یا رسول الله دعا کن خداوند جهاد و شهادت در راه حق را نصیبم فرماید.
رسول اکرم صلی الله دعا کرد. طولی نکشید که جهادی پیشامد و آن جوان در جهاد شرکت کرد و ۱۰ میلیون نفری که در آن جنگ شهید شد همان جوان بود.