خیلی زود، جایی برای خود در قلب همرزمانش باز کرد
نوید شاهد آذربایجان غربی؛ شهيد «ابراهيم خضري» در سال1318 در روستاي آلاوان منگور از يك خانواده مستضعف عشايري به دنيا آمد. وي در سن كودكي مادر عزيزش را از دست داد و او در دبستان روستاي غير دولتي نزد روحاني روستا تا كلاس چهارم ابتدائي به تحصيل پرداخت، ولي به علت فقر و تنگدستي پدر در12 سالگي ترك تحصيل و براي امرار معاش زندگي خانوادهاش، به كارهاي كشاورزي و دامداري پرداخت و چون پدرش از كار افتاده بود بار سنگين خانواده بر دوش ايشان افتاد.
تا اينكه در اين اواخر پدرش را نيز از دست داد و بار زندگيش سنگينتر گرديد و ايشان با وجود همه اين بدبختيها هيچ وقت نااميدي و مأيوسي را به خود راه نميداد . با مردم و همسايگان بسيار با محبت و برادري رفتار ميكرد .
در سال1357 كه مردم مسلمان ايران براي ريشه كن كردن كفر و ستم شاهنشاهي قيام كردند، شهيد ابراهيم خضري مشتاقانه در تظاهراتهاي شهر مهاباد شركت مينمود. پس از آنكه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و ضدانقلاب داخلي مخصوصاً در كردستان ميخواستند به بهانههاي مختلف و تجزيه طلبي به انقلاب اسلامي ضربه وارد نمايند و اين امر مغاير بود با خواست اسلام و عشاير مسلمان منگور و عشاير منگور براي اداي دين خود به اسلام و مبارزه با اين گونه عناصر، اقدام به تشكيل كميتههاي عشاير در كافه آميد و تازه قلعه در منطقه منگور نمودند.
شهيد ابراهيم خضري يكي از رزمجويان باتجربه و فداكار و باارزش به حساب ميآمد، ولي به علت جّو نامناسب براي مبارزه عشاير در آن عصر نرسيدن كمك دولت مركزي، مبارزه عشاير منگور در آن زمان با شكست روبرو شد و شهيد ابراهيم به مدت دو سال و نيم به طور اسارت مانند تحت نظر نيروهاي دمكرات و كومله در منطقه دور افتاده منگور ماندني شد.
شهید بارها مورد بازداشت و تهديد به مرگ از طرف ضدانقلاب به اتهام طرفداري از جمهوري اسلامي قرار گرفت و در سال1360 كه عشاير مسلمان منگور براي مبارزه مجدد براي ريشه كن كردن ضدانقلاب دست از زندگي و خانه و كاشانه روستاي خود برداشته و به طور دسته جمعي زير پوشش سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مهاباد درآمدند.
شهيد ابراهيم نفر چهارم يا پنجم به شمار ميآمد و ايشان بلافاصله در صف رزمندگان عملياتي جا گرفت ، آنقدر از خود شجاعت نسبت به دشمن و مهر و محبت و صميمي نسبت به رفقا و همرزمان عشاير و سپاه نشان ميداد كه در قلب تك تك آنان جا گرفته بود و در تمام عملياتهاي شهر و روستاهاي مهاباد فعالانه شركت نمود.
در عين انجام وظايف عملياتي هيچگاه به جا آوردن نماز و روزه را فراموش نميكرد و در اواخر عمر پربارش كه عموزادهاش به نام شهيد محمد امين احمدي فرمانده عملياتي عشاير منگور كه در ششم شهریور 61 در پاكسازي محور پيرانشهر - سردشت به درجه رفيع شهادت نائل آمد. شهيد ابراهيم سوگند ياد كرد كه تا انتقام ايشان را از ضدانقلاب نگيرد خواب و خوراك بر خود حرام نمايد، ولي متأسفانه به كام دل خود كه انتقام خون شهدا و نابودي دشمنان اسلام بود عمر كوتاهش مهلت نداد و درسیزدهم شهریور 61 در يك درگيري كه بين ضدانقلاب از يك طرف و نيروهاي ژاندارمري از طرف ديگر و به محاصره افتادن نيروهاي نظامي در محور مهاباد - اروميه روي داد ، گروه ضربت سپاه مهاباد جهت نجات نيروهاي محاصره به كمك آنها شتافتند.
بعد از چند ساعت درگيري و نجات نيروهاي محاصره شده و شكست دشمن، سرانجام در بين ميدان جنگ بر اثر اصابت گلوله به دهان مباركش به درجه رفيع شهادت نائل آمد و همه اين آرزوها را به گور برد و جنازه مباركش در گلستان شهداي مهاباد در كنار همرزمان شهيدش به خاك سپرده شد و شهيد ابراهيم داراي يك همسر و دو پسر و دو دختر و يك برادر و پنج خواهر ميباشد.
روحش شاد و يادش گرامي باد.