کادر درمان، خودش را ضامن سلامتی مردم می داند
نوید شاهد آذربایجان غربی؛ روز پزشک و سالروز بزرگداشت مدافعین سلامت، بهانهای شد تا نوید شاهد آذربایجان غربی با همسر شهید مدافع سلامت«مجید عادلی» گفتگویی ویژه داشته باشد که در ادامه میخوانید:
لطفا، ابتدا خودتان را برایمان معرفی کرده و یک بیوگرافی کامل از شهید برایمان بفرمایید؟
ناهید گرامیاری متولد سال 1349 هستم . من در رشته شیمی تغذیه موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد شده ام.
شهید دکتر عادلی سال 1350 در ارومیه و در یک خانواده کاملا مذهبی دیده به جهان گشود.ایشان دوران سربازی خود را در کمیته امداد امام خمینی (ره) به پایان رسانید و بعد از تلاش های فراوان، قبولی در رشته پزشکی از دانشگاه اردبیل را از آن خود کرد.
دکتر بعد از به اتمام رساندن مدارج علمی، برای ادای دین و رسیدگی به بیماران مناطق محروم، به ارومیه بازگشت و در مناطق روستایی و محروم، مشغول فعالیت شد.
چگونه با شهید آشنا شدید؟ آیا با شغل آینده همسرتان، مشکلی نداشتید؟
من و همسرم چون از آشنایان همدیگر بودیم، قبلا با خلقیات و اخلاق یکدیگر شناخت داشتیم. زمانی که زندگی مشترکمان را آغاز کردیم، همسرم 20 سال داشت و در آغازین روز های این مسیر پر از شوق خدمت بود.
من از همان اوایل ازدواج هیچ مشکلی با شغل ایشان نداشتم و این را هم به جرات می توانم بگویم که در این 28 سال زندگی مشترک، به نوبه خودم یکی از کسانی بودم که ایشان را در رسیدن به هدفش یاری می کردم.
چه خاطرات شیرینی از زندگی مشترکتان دارید که قابل بیان برای مخاطبان عزیز باشد؟
زندگی با شهید برایمان سراسر خاطره و روزهای خوش بود. شهید انسانی کاملا مسئولیت پذیر و جدی بود، و همیشه خانواده و کارش را در جای خود حفظ می کرد. یادم می آید روز جمعه بود که وی در آن روز شیفت کاری داشت و محل کارش یکی از روستاهای شهرستان ارومیه بود. از ما خواست که همگی باهم برای گذراندن شیفت با او همراه باشیم. در محل کار شهید زمانی که بیماری نبود، به محوطه درمانگاه می آمد و با بچه ها فوتبال و والیبال بازی می کرد و زمانی هم که مریض مراجعه می کرد سریعا تمامی کار های خود را رها کرده و برای مداوای مریض می رفت.
زمانی که ویروس کرونا وارد کشور شد و خبرش را شنیدید، چه عکس العملی نشان دادید؟
ما هم مثل تمامی افرادی که این موضوع را شنیدند خیلی ناراحت شدیم ولی شهید از آن زمانی که رهبر کبیر انقلاب فرموده بودند: شما پزشکان جهادگران در راه خدا هستید، همیشه فکر و ذکرش شهادت بود و همیشه می گفت: ای کاش من هم در این راه به شهادت می رسیدم. دکتر کارکردن در این راه را خستگی نمی دانست و در این مسیر شبانه روز، هم در روستاها و هم در مراکز بیماران کرونایی مشغول خدمت رسانی به بیماران بود. او همیشه این جمله را تکرار می کرد که ما نباید مردم را تنها بگذاریم، اگر ما عقب نشینی بکنیم، مردم دیگر پشتوانه ای نخواهند داشت.
مدت زمان حضور ایشان در محل کارش چقدر بود ؟
دکتر از زمان شیوع این ویروس خیلی کم به منزل می آمد، می توانم بگویم که در روز جمعا یک ساعت در منزل نبود. چون فکر و ذکرش در بین بیماران کرونایی بود و می گفت: رسالت ما نجات دادن جان انسانها است و باید در کنار مریض ها باشیم که اگر نیازی به ما داشته باشند در دسترسشان باشیم.
آیا شهید از محل کارش برای شما گله هم می کرد؟
نه به هیچ وجهه ازکار و محیط کاری خود گله مند نبود، فقط از این ناراحت بود که روزانه انسان های زیادی مقابل چشمانش از بین می رفتند.
آیا فرد دیگری هم در خانوادتان درگیر شده است؟
بله، متاسفانه بعد از شهادت همسرم، پدرم بر اثر این بیماری جان خود را از دست داد. این بیماری رحم ندارد و جوان و پیر نمی شناسد و همه را درگیر خود می کند.
واکنش ایشان بعد از شنیدن خبر مبتلا شدنشان به ویروس چگونه بود؟
زمانی که شهید به این بیماری مبتلا شد، وقتی بود که در درمانگاه به رسیدگی بیماران می پرداخت، همان حال، یک مریض بدحال وارد درمانگاه می شود و از حال رفته و به زمین می افتد. در آن لحظه دکتر به همکارانش می گوید کسی جلو نیاید من به مریض رسیدگی می کنم. شهید به تنهایی مریض را بلند کرده و به اتاق دیگری می برد و آنجا، ضمن اینکه مریض را مداوا می کند، خودش هم مبتلا شد.
زمانی که متوجه شد درگیر شده است ، خیلی به آرامی و بدون ترس گفت: اصلا نگران نباشید چیزی نیست، من این ویروس را شکست می دهم. چون خودشان در این راه بودند، اصلا نگران نبودند.
نهایتا، بعد از 3 روز علائم بیماری خودش را نشان داد و ایشان را برای مداوا به بیمارستان طالقانی ارومیه انتقال دادند، که حدود دو هفته در بیمارستان بودند و بعد از آن به شهادت رسیدند.
بعد از شهادتشان زندگی بر شما چگونه گذشت؟
زندگی بعد از شهادت همسرم برایم خیلی سخت بود. با اینکه دکتر، مدت زمان کمتری در خانه بود، ولی جایگاه هریک از پدر و مادر در جای خودش اهمیت بالایی دارد. ناراحت بودم که همسرم از میان ما رفت ولی چون می دانستم به آرزویش رسیده، خوشحال بودم.
مواقع دلتنگی با توکل به یاد خدا و توسل به خون پاک شهیدان این فراق را تسکین می دهم.
به عنوان سخن آخر هر مطلبی که از قلم افتاده بفرمایید.
من به عنوان نزدیک ترین فرد به کادر درمان، این را به چشم خودم دیده ام که کادر درمان، چگونه و با چه روحیه ای در این مسیر قدم گذاشته اند و خودشان را ضامن سلامتی مردم می دانند. مردم باید با رعایت تمامی نکات بهداشتی، این مسیر را برای عزیزان عرصه سلامت تنگ نکنند و قدردان زحمات و جانفشانی هایشان باشند.
گفتگو از علیرضا کرملو