بگذار به جبهه برگردم
يکشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۲۷
«شهید اسماعیل دادرسی» شانزدهم مهر 1339،در شهرستان خوی به دنیا آمد.پدرش محمدرضا و مادرش سکینه نام داشت.تا سوم راهنمایی درس خواند.به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت.چهاردهم آبان 1362،در عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد.مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.شانزدهم مهر 1339،در شهرستان خوی به دنیا آمد.پدرش محمدرضا و مادرش سکینه نام داشت.تا سوم راهنمایی درس خواند.به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت.چهاردهم آبان 1362،در عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد.مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
ملت ما عاشق شهادت بود، باعشق به شهادت این نهضت به پیش رفت. امام خمینی (ره)
نوید شاهد آذربایجان غربی : « پاسدار شهيد اسماعيل دادرسي » مهر ماه سال1339 در شهرستان خوي در محله اي فقيرنشين به نام تازه محله و درخانواده اي مذهبي به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را تا سوم راهنمايي ادامه داد و به علت فقر مادي جهت كمك به پدرش نتوانست به تحصيلات خود ادامه دهد.
با شروع انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره) به همراه امت مسلمان وارد صحنه انقلاب شد و با جان و دل در راه پيروزي انقلاب كوشش نمود. پس از پيروزي انقلاب اسلامی،جهت پاسداري از ارزشهاي انقلاب درشانزدهم اردیبهشت 1358 به خدمت مقدس سربازي اعزام شد و به مدت چهارده ماه در لشكر92 رزمي اهواز خدمت کرد. پس از پايان خدمت جهت مبارزه با ضدانقلابیون و منافقین داخلي به پيرانشهر اعزام گرديد و بعد از آمدن از پيرانشهر وارد پايگاه شهيد موسوي شد.
شهید بزرگوار، يكي ازفعال ترين اعضاي پايگاه درمبارزه با گروهكهاي ضد انقلاب و افراد فاسد بود. ازصفات مبارزه گرانه او اين بود كه در راه مصالح انقلاب هيچگونه نرمشي حتي در رابطه با نزديكترين كسانش از خود نشان نمي داد. علاقه و محبتش به انقلاب به قدری عمیق بود که کسی جرات مخالفت با دیدگاه های انقلابی اش را نداشت.
برادر شهيد اسماعيل دادرسي دریازدهم فروردین 1361 براي نبرد با بعثيان كافر به جبهه جنوب اعزام گرديد و در عمليات موفقيت آميز بيت المقدس به همراه گردان حمزه حضور فعالانه داشت. شهیداز مرگ نمی ترسید و آن را شیرین تراز عسل می دانست و همواره لبخند برلب داشت. شهید والاتبار،بعد از برگشتن از جبهه پس از ده روز استراحت دوباره راهي ديار جنوب شد و در هر دو مرحله از عمليات رمضان زخم های متعددی برداشت .شهید،مدت زيادي در جبهه بود و در عمليات مقدماتي والفجر و والفجر1 شركت داشت كه هنگام انتقال نيروها به خط اول براي دومين بار از ناحيه دست زخمي مي شود و جهت معالجه به پشت جبهه اعزام مي گردد كه پس از پانسمان دوباره به خط اول برمي گردد و پس از مدتي نبرد در اثر برخورد خمپاره در نزديكي وي از ناحيه دو پا و دهان و زبان به شدت مجروح مي شود و تا مرز شهادت پيش مي رود. حدود سه ماه و نيم بستري مي شود با اينكه هنوز زخمهايش التيام نيافته بود در جهت خدمت به سپاه مراجعه مي كند كه پس از مدتي خدمت در قسمت مخابراتي دوباره تقاضاي اعزام به جبهه را می نماید. بااصرار و اشتیاق روز افزون،شهید وارد گردان جندا... خوي مي شود و به همراه گردان جندا... در چندين عمليات موفقيت آميز از جمله پاكسازي مناطق سلماس و مهاباد شركت مي كند.
برادر شهيد اسماعيل علاقه وعشق شديدي به خدمت درسپاه داشت. طبق رسالتي كه در مقابل انقلاب بر دوش خود احساس مي كرد وارد سپاه شد و پس از گذراندن دوره آموزشي براي چندمين بار راهي جبهه جنوب مي شود كه نقش فعالانه اي در اطلاعات عمليات لشكر عاشورا داشته است.
در قسمتي از وصيت نامه اش آمده كه:«از امام آموختم كه زندگي مادي نكبت بار است و نبايد پاي بند زندگي دو روزة دنيا بود زيرا دنياست كه انسانهايي مانند ريگان، صدام، بني صدر، رجوي را اسير خود كرده است.از امامم آموختم كه بايد علي گونه تقوا را پيشه كرد و با دشمنان اسلام مخالفت نمود؛ زيرا كه اي برادر و خواهر مسلمان چشم تمامي مستضعفين و محرومين دنيا به شما دوخته شده است و كمك مي خواهند..»
شهید عاشق،در بیست و هشتم شهریور 1362به همراه گردان جندا... به سردشت اعزام مي گردد ودر عمليات والفجر4 درمنطقه سردشت شركت مي كند كه درچهاردهم آبان 1362 در درگيري با مزدوران داخلي ودمكرات، سرانجام در هنگام دميدن خورشید،خون سرخش افق را رنگين مي كند. آري؛شهید به دعوت حق را لبيك مي گويد و با خون سرخش خط خونين انقلاب را تداومي ديگر مي بخشد و در طي طريق تكاملي اش در جبهه ها لايق آن بود كه حسيني شود كه طبق گفته خودش او همه لذات و خوشي را در جبهه ها يافته بود و از جبهه سير نمي شود و درآخر خون پاكش فضاي جبهه را عطرآگين كرد و شهادتش جرقه اي شد كه هميشه توشه اي فرا راه ما خواهد بود و سنگرهاي كفر و نفاق را فرو خواهد ريخت.
روحش شاد و يادش گرامي باد!
منبع اسناد فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی
نظر شما